0

نقش دانش‌های قرآنی در روش اجتهاد 2

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

نقش دانش‌های قرآنی در روش اجتهاد 2
یک شنبه 1 دی 1392  8:44 AM

بخش دوم و پایانی

انواع نسخ

1. نسخ در سنّت

تمامی اصول نویسان و فقیهان، نسخ سنّت به سنّت را جایز می دانند. (سرخسی، اصول سرخسی،2/67) بر این اساس شهید اول نیز حکم به جواز نسخ سنّت به سنّت می دهد؛ «اذ النسخ جائز فی السنه» (ذکری،1/425) و در مستند سازی نظریه خویش از روایت «ان الحدیث ینسخ کما ینسخ القرآن» بهره می گیرد. او در جای جای آثار خویش از نسخ سنّت به سنت مثال می زند. برای نمونه در بحث مبطلات نماز (خویی،/66)، قرار دادن دست‌ها بین دو زانو در حالت رکوع (همان،/87) و... را، از نسخ روایت به روایت می گوید. (ذکری،1/163،190؛3/105)

2. نسخ در آیات

دو نظریه در مورد رخداد نسخ در آیات قرآن وجود دارد: نظریه نخست رخداد نسخ در آیات قرآن را به هیچ روی برنمی تابد و از مستندات قرآنی و روایی مخالفان پاسخ می دهد و افزون بر این، میان آیاتی که طرفداران نسخ به عنوان ناسخ و منسوخ می شناسند، رابطه نسخ را برقرار نمی بیند.

گروه کمی از قرآن پژوهان و مفسران به این نظریه اعتقاد دارند. (ابن الجوزی،/17) برای نمونه ابومسلم محمد بن بحر اصفهانی یکی از بنیانگذاران این نظریه می گوید: «نسخ میان آیات قرآن رخ نداده است.» (فخر رازی،3/229) ابن جنید، عبدالمتعال جبری مصری و ... نیز از دیگر طرفداران این نظریه شناخته می‌شوند.

نظریه دوم رخداد نسخ میان آیات قرآن را پذیراست و بر این اساس شماری از آیات را ناسخ و تعدادی را به عنوان منسوخ معرفی می کنند.از میان دو نظریه یاد شده، تمامی مفسران و فقیهان شیعه نظریه دوم را پذیرفته و در جای جای آثار خویش از آیاتی به عنوان ناسخ و از آیاتی دیگر به عنوان منسوخ نام می برند.

شهید اول یکی از برجسته ترین فقیهان شیعه، رخداد نسخ در آیات قرآن را باور دارد. او برخی آیات را منسوخ می خواند و شماری را ناسخ. برای نمونه در نگاه شهید، میان دو آیه زیر رابطه نسخ برقرار است؛ آیه نخست ناسخ و آیه دوم منسوخ شناخته می‌شود: آیه نخست:(وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجًا یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا فَعَلْنَ فِی أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیر) (بقره/234)

«و کسانی که از شما می میرند و همسرانی باقی می گذارند، باید چهار ماه و ده روز انتظار بکشند و هنگامی که به آخر مدتشان رسیدند، گناهی بر شما نیست که هر چه می خواهند، درباره خودشان به طور شایسته انجام دهند و خدا به آنچه عمل می کنید آگاه است.» آیه دوم:(وَالَّذِینَ یُتَوَفَّوْنَ مِنْکُمْ وَیَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِیَّهً لأزْوَاجِهِمْ مَتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَیْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِی مَا فَعَلْنَ فِی أَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیم) (بقره/240)

«و کسانی از شما که در آستانه مرگ قرار می گیرند و همسرانی از خود به جا می گذارند، باید برای همسران خود وصیت کنند تا یک سال آنها را بهره مند سازند، به شرط اینکه بیرون نروند و اگر بیرون روند، گناهی بر شما نیست نسبت به آنچه درباره خود به طور شایسته انجام می دهند. و خداوند دانا و حکیم است.»

شهید ثانی نیز رخداد نسخ در آیات قرآن را باور دارد و در مواردی از ناسخ و منسوخ قرآن بحث می کند. برای نمونه میان دو آیه زیر رابطه نسخ برقرار است: (لا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَلا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ إِلا مَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ وَکَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ رَقِیبًا) (احزاب/52)

«بعد از این دیگر زنی بر تو حلال نیست و نمی توانی همسرانت را به همسران دیگری مبدل کنی، هر چند جمال آنها مورد توجه تو واقع شود، مگر آنچه که به صورت کنیز در ملک تو در آید! و خداوند ناظر و مراقب همه چیز است.» (یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَکَ أَزْوَاجَکَ اللاتِی آتَیْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْکَ وَبَنَاتِ عَمِّکَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِکَ وَبَنَاتِ خَالِکَ وَبَنَاتِ خَالاتِکَ اللاتِی هَاجَرْنَ مَعَکَ وَامْرَأَهً مُؤْمِنَهً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِیِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِیُّ أَنْ یَسْتَنْکِحَهَا خَالِصَهً لَکَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَیْهِمْ فِی أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ لِکَیْلا یَکُونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا) (احزاب/50)

«ای پیامبر! ما همسران تو را که مهرشان را پرداخته ای برای تو حلال کردیم، و همچنین کنیزانی که از طریق غنایمی که خدا به تو بخشیده است مالک شده ای و دختران عموی تو و دختران عمه ها و دختران خاله ها که با تو مهاجرت کردند و هر گاه زن با ایمانی خود را به پیامبر بخشید، چنان‌چه پیامبر بخواهد، می تواند او را به همسری برگزیند؛ اما چنین ازدواجی تنها برای تو مجاز است نه دیگر مؤمنان؛ ما می دانیم برای آنان در مورد همسرانشان و کنیزانشان چه حکمی مقرر داشته ایم؛ این به خاطر آن است که مشکلی بر تو نباشد و خداوند آمرزنده و مهربان است!»

در نگاه شهید ثانی آیه نخست منسوخ است و آیه دوم ناسخ. آیه اول از حرمت کنیزان به عقد، بدل کردن همسران و افزودن بر تعداد همسران می گوید و آیه دوم این احکام را نسخ می کند. (شهید ثانی، مسالک الافهام،7/73) به باور شهید ثانی نسخ در سوره های مفصّل قرآن رخ نداده است و وجه نام گذاری این گروه از سوره ها، نبود نسخ در آنهاست. (شهید ثانی، شرح لمعه،1/605)

3. نسخ میان آیات و روایات

الف) نسخ قرآن به سنّت

نظریات گوناگونی در نسخ قرآن به سنّت وجود دارد:

نظریه اول: برخی چون شافعی و بیشتر شافعیان و اهل ظاهر، نسخ کتاب به سنّت متواتر را روا نمی دانند (خویی،/206) و برای اثبات درستی نظریه خویش به آیه(مَا نَنْسَخْ مِنْ آیَهٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر)(بقره/106) استناد می کنند. افزون بر این، نسخ کتاب به سنّت با آیاتی که پیامبر(ص)را به پیروی از قرآن فرا می خواند و آن حضرت را مبیّن قرآن می خواند ناسازگار است.

نظریه دوم: گروهی چون مالک و ابوحنیفه، نسخ قرآن به سنّت متواتر را جایز می دانند. این گروه خود به دو دسته تقسیم می‌شوند: دسته نخست هم جواز این نسخ را باور دارد و هم به رخداد آن در شریعت اسلام اعتراف دارند و برای این گونه از نسخ، به نسخ آیه وصیت به سخن پیامبر(ص)«الا لا وصیه لوارث»، نسخ آیه جلد به خبر رجم (فخر رازی،‌2/332) و نسخ آیه وضو به مسح بر خفین (سرخسی، اصول السرخسی، 2/67) مثال می زنند و دسته دوم تنها حکم به جواز نسخ کتاب به سنت می دهند و وقوع آن را در شریعت اسلام برنمی تابند.

نظریه سوم: شماری نسخ قرآن به سنّت را در صورتی روا می دانند که سنّت برگرفته از وحی باشد، نه اجتهاد. (زرکشی،2/30؛ سیوطی،2/55)شیخ طوسی و مرحوم طبرسی از تفسیر نویسان برجسته شیعه (طوسی، التبیان، 1/398؛ طبرسی،1/342) و قرطبی (قرطبی،2/263) و سرخسی (سرخسی، المبسوط، 27/143) از مفسران و فقیهان نامدار اهل سنّت، نسخ قرآن به سنّت را باور دارند و دلیل این انتخاب را وحیانی بودن سنّت می دانند.

شیخ طوسی در مستند سازی نظریه خویش می نویسد: «احکام قرآن دائر مدار مصالح هستند، بنابراین چنان که ممکن است یک آیه قرآن به جهت مصلحتی به آیه دیگری منسوخ گردد، بنابراین ممکن است یک آیه قرآن به جهت مصلحتی به سنت نسخ گردد.» (طوسی، التبیان، 1/398)

در نظرگاه شهید اول نیز چنان که رخداد نسخ میان آیات قرآن پذیرفته است، نسخ قرآن به سنّت نیز رواست. شاهد این نظریه آنکه شهید در مقام نقد نظریه ای که آیه شریفه(وَإِذَا کُنْتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاهَ فَلْتَقُمْ طَائِفَهٌ مِنْهُمْ مَعَکَ وَلْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْیَکُونُوا مِنْ وَرَائِکُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَهٌ أُخْرَى لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا مَعَک)(نساء/102) را به سنّت پیامبر(ص)در وجوب تأخیر نماز به هنگام ترس منسوخ می داند، سخن از ناروا بودن این گونه نسخ نمی گوید، بلکه از نبود شرط نسخ، حکم به عدم جواز این نسخ می‌دهد. به باور شهید آیه شریفه از جهت زمانی پس از سنّت پیامبر(ص)فرود آمده است، بنابراین شرط نسخ که تقدّم زمانی دلیل منسوخ بر دلیل ناسخ است، در اینجا وجود ندارد. (شهید اول، ذکری، 4/342)

شهید ثانی نیز اصل امکان این گونه نسخ را می پذیرد و به همین جهت در نقد نظریه نسخ عقد موقّت، از ناممکن بودن این شکل از نسخ سخن نمی گوید. او در نقد نظریه اهل سنّت مبنی بر نسخ آیه شریفه(فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَه)(نساء/24) به روایات می گوید:

«این ادعای نسخ از جهاتی چند در خور پذیرش نیست: 1. روایاتی که اهل سنت برای نسخ می آورند با یکدیگر ناسازگارند. 2. بر اساس مستندات روایی اهل سنت، نسخ باید دو مرتبه صورت پذیرفته باشد که یک مرتبه آن، نسخ حلیت عقد موقت در حجه الوداع، به حرمت عقد موقت در جنگ خیبر است، در صورتی که هیچ کس چنین نسخی را ادعا ندارد.

3. روایت ربیع بن سبره که یکی از مستندات روایی نظریه نسخ است، از چند جهت در خور استناد نیست: الف) این روایت از جهت سند مخدوش است. ب) واژگان روایت با یکدیگر ناسازگارند. ج) این روایت با دیگر روایاتی که دلالت بر عدم نسخ عقد موقت دارد ناسازگار می باشد.» (شهید ثانی، شرح لمعه،5/282ـ281)

ب) نسخ سنّت به قرآن

در نسخ سنّت به قرآن نیز چند نظریه وجود دارد:

1. جواز نسخ سنّت به قرآن

طرفداران این نظریه به دلیل اولویت، حکم به جواز این نسخ می دهند. به باور این گروه اگر نسخ قرآن به سنت روا باشد، بنابراین به اولویت نسخ سنّت به قرآن نیز جایز خواهد بود. برخی از نمونه های این نسخ به قرار ذیل است: نمونه اول:(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَهً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ حَکِیم) (توبه/28) «ای کسانی که ایمان آورده اید! مشرکان ناپاکند؛ پس نباید بعد از امسال نزدیک مسجد الحرام شوند! و اگر از فقر می ترسید، خداوند هر گاه بخواهد، شما را به کرمش بی نیاز می سازد؛ خداوند دانا و حکیم است.»

پیامبر فرمود: «من دخل المسجد فهو آمن» (سجستانی،3/162، ح3022) میان آیه یاد شده و روایت پیامبر رابطه نسخ برقرار است. آیه ناسخ و روایت منسوخ است. نمونه دوم: در بحث استحباب اذان برای نماز قضا نیز شهید اول از نسخ سنّت به آیه سخن می گوید. او می نویسد: «جایز است که یک اذان و اقامه برای نماز اول گفته شود و برای دیگر نمازها تنها اقامه گفته شود، هر چند برخی معتقدند که گفتن اذان و اقامه برای هر نماز افضل است، چه اینکه پیامبر که در جنگ خندق چهار نماز ایشان قضا شده بود، به بلال گفتند اذان و اقامه بگوید و او نیز برای هر نماز قضا، اذان و اقامه می‌گفت.» (شهید اول، ذکری، 3/230)

نمونه سوم: آیه شریفه(الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا) (نساء/٣٤)

«مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، به خاطر برتری‌هایی که خداوند برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است و به خاطر انفاق‌هایی که از اموالشان می کنند. و زنان صالح، زنانی هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، حفظ می کنند. و آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید و در بستر از آنها دوری نمایید و آنها را تنبیه کنید! و اگر از شما پیروی کردند، راهی برای تعدی بر آنها نجویید! خداوند بلند مرتبه و بزرگ است.»

سخن پیامبر: «لا تضربوا اماء الله» (شافعی، /261؛ دارمی، 2/147؛ سجستانی، 1/476) میان آیه شریفه و سخن پیامبر رابطه نسخ برقرار است و آیه قرآن ناسخ سخن پیامبر می باشد. (النووی، 16/450) نمونه چهارم: وجوب تأخیر نماز به هنگام ترس تا زمان رهایی از آن، با آیه شریفه زیر نسخ شده است. (شیخ طوسی، عده الاصول، 2/553) (فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالا أَوْ رُکْبَانًا فَإِذَا أَمِنْتُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَمَا عَلَّمَکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُون) (بقره/239)

«و اگر بترسید، در حال پیاده یا سواره انجام دهید! اما هنگامی که امنیت خود را باز یافتید، خدا را یاد کنید! همان گونه که خداوند، چیزهایی را که نمی‌دانستید، به شما تعلیم داد.» نمونه پنجم: وجوب استقبال به سمت بیت المقدس به هنگام عبادت با آیه(فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ)(بقره/144) نسخ شده است. (جصاص، 2/321) نمونه ششم: روزه روز عاشورا که برگرفته از سنّت بود، با آیه(شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْه) (بقره/185) که دلالت بر وجوب روزه در ماه رمضان دارد نسخ گردیده است. (آمدی، 3/150)

2. عدم جواز نسخ سنّت به قرآن

شماری چون شافعی، نسخ سنّت به قرآن را برنمی تابند (محقق حلی،/172) و سنّت را بیان قرآن می دانند.

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها