مصحف امیرالمؤمنین على علیه السلام و ترتیب آن 2
چهارشنبه 6 آذر 1392 9:02 AM
بخش دوم
1. دلایل روایى نزولى بودن ترتیب مصحف
مهم ترین استنادات روایى افرادى که معتقدند مصحف حضرت على (ع) براساس ترتیب نزول بوده، عبارت است از: الف. روایت سلمان: در روایتى از سلمان نقل شده است: هنگامى که حضرت على (ع) نیرنگ و بى وفایى مردم را دیدند، در خانه نشستند و به جمع آورى و تألیف قرآن مشغول شدند، و از خانه خارج نگشتند تا تمامى قرآن را جمع آورى کردند و آن را مطابق تنزیل و ناسخ و منسوخ نگاشتند. (فکتبه على تنزیله و الناسخ و المنسوخ.)25 در روایت مزبور، عبارت «کتبه على تنزیله» مورد استناد است که از آن نتیجه گرفته شده ترتیب مصحف بر اساس نزول بوده است.
سخن مخالفان: در نقد استدلال به این روایت، گفته شده است: «تنزیل» گاه به معناى «تفسیر» است. در این صورت، معناى روایت چنین است: پس قرآن را با آگاهى از تفسیر و همراه با آن نوشتند. گاه «تنزیل» به معناى «آنچه خداوند نازل فرموده» است و بنابراین، معناى روایت مذکور بدین صورت است: پس قرآن را مطابق آنچه از سوى خداوند آمده، (بدون کم و زیاد) نگاشتند.26 معناى اول بر حواشى توضیحى و تفسیرى اشاره دارد و معناى دوم بر مطابقت متن و محتواى آیات مصحف با آنچه از جانب خدا نازل شده است و عدم راه یابى زیاده و نقصان، تبدیل و تغییر در آیات مصحف آن حضرت.
جواب موافقان: موافقان نزولى بودن ترتیب مصحف حضرت على (ع) مى گویند: تنزیل بر «ترتیب» دلالت دارد. ابن منظور مى گوید: «نزول» به معناى «حلول» و «در جایى فرود آمدن» است...، جز اینکه «تنزیل» به معناى «ترتیب» نیز به کار مى رود.27 و در نتیجه، «على تنزیله» بر مطابقت ترتیب مصحف با ترتیب نزول دلالت دارد.
کلام آخر: در دلالت واژه «تنزیل»، به سه مطلب اشاره شده است: الف. «تنزیل» به معناى «تفسیر»: در بررسى معناى ذکر شده، باید به این نکته توجه نمود که در بیشتر کاربردهاى روایى، واژه «تنزیل» در مقابل «تأویل» قرار گرفته است. تأمّل در به کارگیرى واژه «تأویل» در میان سخنان گذشتگان نشان مى دهد که این واژه غالبا به معناى «تفسیر» استعمال مى شده28 و از این رو، به طور قطع نمى توان گفت: «تنزیل» به معناى «تفسیر» است.
آیت اللّه خوئى مى فرمایند: گاه واژه «تنزیل» به همان معناى مصدرى خود استعمال شده، گرچه این فروفرستادن و نزول، نزول قرآنى نباشد.29 به فرض آنکه «تنزیل» به معناى «تفسیر» باشد، تفسیرى است که خداوند متعال نازل فرموده؛ چراکه به طور قطع در معناى «تنزیل»، نوعى فروفرستادن، وحى و الهام نهفته است. حال ممکن است این فروفرستادن قرآنى باشد یا غیرقرآنى.
ب. دلالت تنزیل بر «ترتیب نزول»: اگر در استدلال به معناى مورد بحث، گفته شود که تنزیل بر نزول تدریجى دلالت دارد، در نتیجه، حضرت على (ع) مصحف خویش را براساس نزول تدریجى آن مرتب نمودند. باید گفت: بعضى از لغویان معتقدند: «تنزیل» با «انزال» هیچ تفاوتى در معنا ندارد و هر دو به معناى «فرود فرستادن» است.30 با دقت در کاربردهاى قرآنى نیز دیده مى شود که گاهى «تنزیل» به معناى «نزول دفعى» و «انزال» به معناى «نزول تدریجى» به کار رفته است.31 بنابراین، دلالت «تنزیل» بر «نزول تدریجى» قطعى و مسلم نیست و قید تدریجى و دفعى بودن آن را باید از قراین دیگر تشخیص داد.
به فرض آنکه «تنزیل» بر ترتیب دلالت داشته باشد، مى توان تصور نمود که معناى عبارت سلمان چنین است: على (ع) مصحف خویش را براساس ترتیبى که خدا به پیامبرش فرمان داد که بر آن اساس قرآن را تنظیم و تألیف نماید، جمع آورى نمودند.
ج. «تنزیل» به معناى «آنچه خدا نازل فرموده»: این مطلبى است که احدى منکر آن نبوده، اما بحث بر سر آن است که آیا این واژه داراى بار معنایى بیشترى هست یا خیر؟ خلاصه آنکه عبارت «على تنزیله» در روایت مذکور، دلالت قطعى بر «ترتیب براساس نزول» ندارد.
ب. روایت ابورافع: ابورافع مى گوید: پیامبر صلی الله علیه و اله در مرضى که بدان وفات نمودند، به على (ع) فرمودند: یا على، این کتاب خداست، آن را بگیر. على (ع)آن را در جامه اى قرار داد و به خانه اش برد. وقتى پیامبر صلی الله علیه و اله وفات نمودند، على (ع) آن را آن گونه که خداوند نازل کرده بود، تألیف نمود، در حالى که به آن آگاه بود. (فألّفه کما انزل اللّه و کان به عالما.)32 مورد استناد در روایت مزبور «الّفه کما انزل اللّه» است. این عبارت به تألیف کردن بر اساس ترتیب نزول تفسیر شده است.
سخن مخالفان: در ردّ استدلال به این روایت گفته شده است: در عبارت «کما انزل اللّه» دو معنا متصور است: یکى آنکه مطابق ترتیب نازل شده، مرتب شده است. دیگر اینکه مطابق آنچه واقعا نازل شده، بدون کم و کاست و رعایت قرائت صحیح، نگاشته شده است. مسلّم است که اگر درباره یک کلام دو احتمال وجود داشته باشد، بدون قرینه نمى توان ادعا کرد که یک احتمال مرجّح است. علاوه بر آن، محتواى کتاب در تدوین و تألیف، سرنوشت سازتر از آگاهى بر ترتیب نزول آن است.33
جواب موافقان: طرف داران نزولى بودن ترتیب مصحف آن حضرت مى گویند: واژه «تألیف» زمانى که درباره کتاب به کار رود، به معناى «گردآورى» و «به هم پیوستن» است. ابن منظور مى گوید: «ألفه: جمع بعضه الى بعض، و تألّف: تنظّم...، و ألّفت الشى ء تألیفا اذا وصلت بعضه ببعض، ومنه تألیف الکتب»؛34 الّفه یعنى: بعضى از آن را با بعضى دیگر جمع کرد، و تألّف یعنى: نظام یافت، و ألفت الشى ء: وقتى است که پاره اى ازچیزى رابه پاره اى دیگر متصل کنى، و تألیف کتب از جمله آن است. بنابراین، «فألّفه کما انزل اللّه» به معناى مرتب سازى قرآن موافق نزول است.35
کلام آخر: درست است که «تألیف» به معناى «تدوین» است و واژه «تألیف» بر ترتیب نیز دلالت دارد چراکه در تألیف و تدوین، ترتیب و نظم مطالب نیز رعایت مى شود، اما اگر بپذیریم ترتیب آیات و سور و یا ـ دست کم ـ ترتیب آیات سور به توقیف رسول خدا صلی الله علیه و اله منظم شده است و رسول خدا صلی الله علیه و اله نیز ترتیب آیات و سور را بر اساس آنچه به ایشان وحى شده و با اشاره جبرئیل منظم و مرتب نمودند، بنابراین، «فألّفه کما انزل» یعنى: براساس ترتیبى که خداوند به وسیله وحى بر پیامبر صلی الله علیه و اله نازل فرمود، مرتب کردند.
این سخن که «در تألیف، محتوا سرنوشت سازتر است» سخن قابل پذیرشى نیست؛ چراکه مطالب هرچند زیبا و پرمحتوا باشد، اما در قالبى نامناسب، نامنظم و درهم، براى مخاطب قابل فهم نیست و او را سردرگم خواهد نمود. در کلام، هم محتوا مهم است و هم نظم و ترتیب. نتیجه آنکه این روایت نیز دلالت صریح و قطعى بر نزولى بودن ترتیب مصحف حضرت على (ع) ندارد.
ج. روایت محمدبن سیرین: خبردار گشتم که ابوبکر، على را ملاقات کرد و پرسید: آیا امارت مرا خوش ندارى؟ پاسخ داد: خیر.36 ولى سوگند یاد نمودم که عبا دربر نگیرم، مگر براى نماز، تا آنکه قرآن را جمع آورى نمایم.37 ابن سیرین مى گوید: آن را طبق تنزیلش درآورد (فکتبه على تنزیله)، و اگر به آن دست مى یافتم در آن دانش فراوان است.
(درباره آن) از عکرمه سؤال کردم، از آن بى اطلاع بود.38 از عکرمه پرسیدم: آیا آن را آنچنان که نازل گشته است، تألیف نمود؛ به ترتیب؟ (الفوه کما انزل؛ الاول فالاول؟) پاسخ داد: اگر جن و انس گرد هم آیند که همانند آن را بنویسند، قادر نخواهند بود. خبر یافتم که او منسوخ را نوشت و ناسخ راپس از آن نگاشت.39
در روایت دیگرى ابن سیرین از قول عکرمه مى گوید: «وقتى مراسم بیعت با ابوبکر پایان یافت، على بن ابى طالب (ع) در خانه اش نشست. به ابوبکر گفته شد: او بیعت با تو را کراهت داشت. ابوبکر در پى او فرستاد و گفت: آیا بیعت مرا کراهت داشتى؟ فرمود: نه، به خدا[! ]گفت: پس چه باعث شد که از ما کناره گرفتى؟ فرمود: دیدم ممکن است به کتاب خدا افزوده شود، پس با خود گفتم که ردایم را جز براى نماز نپوشم، تا اینکه آن را جمع نمایم. ابوبکر به او گفت: خوب فکرى اندیشیدى.40 مورد استشهاد در روایات مزبور، عبارات «فکتبه على تنزیله»، «الفوه کما انزل؛ الاول فالاول؟» و «کتب المنسوخ و کتب الناسخ فى اثره» است.
سخن مخالفان: در نقد این روایت گفته شده است: ابن سیرین مصحف حضرت على (ع) را ندیده است و مى گوید: «نُبّئتُ»؛ به من خبر داده شد. او کسانى را به مدینه مى فرستد تا این مصحف را بیابند، اما موفق نمى شوند. حال چرا از قول خودش مى گوید: «فکتبه على تنزیله» معلوم نیست. اگرچه عبارت «على تنزیله» هم صراحتى در ترتیب نزول ندارد.
این روایت داراى اشکالات متعدد است؛ از جمله آنکه اجماع شیعه دالّ بر آن است که حضرت امیر (ع) از خلافت ابوبکر ناراضى بود، چه رسد به آنکه بخواهد سوگند یاد کنند یا به صراحت بیان کنند که بیعت و امارت ابوبکر را اکراه ندارند. علاوه بر آن، هنگامى که ابن سیرین از عکرمه درباره ترتیب مصحف سؤال مى کند، جواب صریح نمى گیرد، بلکه عکرمه مى گوید: اگر جن و انس جمع شوند، نمى توانند همانند آن را بیاورند.41
جواب موافقان: معتقدان به نزولى بودن ترتیب مصحف امام (ع)مى گویند: ـ ابن سیرین از پیش خود حدیث جعل نکرده، بلکه تنها سند روایت را ذکر نکرده و اساسا توقّع سند از صحابه و تابعان بى جاست. ـ هر روایت را باید در بافت و سیاق خودش معنا کرد. ابن سیرین علاوه بر واژه «على تنزیله»، عبارات «الفوه کما انزل؛ الاول فالاول» و «کتب المنسوخ و کتب الناسخ فى اثره» را نیز در روایت خود آورده که نزولى بودن ترتیب مصحف را تأیید مى کند. ـ پرسشى بودن سخن ابن سیرین و پاسخ منفى عکرمه به روایت آسیبى نمى رساند؛ چرا که سؤال ابن سیرین «الفوه کما انزل؟» اشاره به مصحف عثمان دارد؛ زیرا در تألیف مصحف عثمان، چندین نفرنقش داشتتند.42 ـ بخش نخست روایت بى تردید، جعلى است و مخالف حوادث مسلّم تاریخى است، اما ذیل آن قابل پذیرش است.43
کلام آخر: باید توجه داشت که حکم به جعلى بودن روایت داده نشده، بلکه گفته شده است: ابن سیرین که مصحف را ندیده، نباید با قاطعیت بگوید که مصحف آن حضرت «على تنزیله» بوده، بلکه شایسته بود دلیل خود را ارائه کند و یا دست کم مى گفت: «به من خبر رسیده»؛ همانند ابتداى روایت.
اگر عبارت «الفوه کما انزل» اشاره به مصحف عثمان دارد، پس چرا این عبارت را ناظر بر عبارت «على تنزیله» بگیریم؟ اگرچه دلالت «الفوه کما انزل» بر مصحف عثمان هم جاى بحث دارد. اینکه چرا در حین سخن گفتن درباره مصحف حضرت على (ع) بدون هیچ قرینه اى سخن از مصحف عثمانى به میان آورده شده، نیاز به تأمّل دارد. آیا به صرف آنکه صیغه به کاررفته در «الفوه» جمع است، مى توان گفت: اشاره به مصاحف عثمانى دارد؟ در توجیه این مطلب که چرا «الفوه» به صورت جمع آورده شده است، مى توان گفت: ممکن است این امر اشاره به همکاران و یاران حضرت در جمع آورى مصحف داشته و یا آوردن فعل به صورت جمع از اشتباهات نسخه نویسان است.
در آخر یادآورى مى شود که اولاً، مروى عنه ابن سیرین نامعلوم است و مشخص نیست آنچه او بیان مى کند از قول چه کسى است. ثانیا، بدون هیچ تردیدى قسمت نخست روایت ابن سیرین جعلى و ساختگى است و با اجماع مسلمانان و حوادث مسلّم تاریخى در تضاد است. ثالثا، گوینده «کتبه على تنزیله» نامعلوم است. آیا نقل سخن از دیگران است و یا سخن خود ابن سیرین است؟ اگر نقل روایت است راوى آن چه کسى است؟ رابعا، عبارت «الفوه کما انزل» به صورت پرسشى مطرح شده و جواب عکرمه گنگ و غیرصریح است و ظاهرا بر محتواى مصحف دلالت دارد.
د. روایات ظهور حجت: روایات بیان شده همراه گروهى از روایات، که اشاره به ظهور حضرت قائم (عج) و آموزش قرآن به مردم توسط ایشان دارد، دلایل روایى معتقدان به نزولى بودن ترتیب مصحف حضرت على (ع) را تشکیل مى دهد. در ذیل، به نمونه اى از روایات ظهور حجت، که در این باره بدان ها استناد شده، ذکر مى گردد: جابربن یزید جعفى از امام باقر (ع) روایت کرده است: «هنگامى که قائم آل محمد7 قیام کند خیمه ها برافراشته گردد براى کسانى که قرآن را آنچنان که نازل شده است به مردم آموزش دهند و آن براى کسانى که آن را حفظ نموده اند، سخت است؛ چراکه مخالفت با تألیف آنان است. (یخالف فیه التألیف.)44 شاهد در این روایت، «یخالف فیه التألیف» است.
سخن مخالفان: این روایات نیز خالى از اشکال نیست؛ زیرا: 1. روایت مذکور مرسله است و شیخ مفید طریق روایت را مشخص نکرده. از این رو، طریق روایت مجهول است. 2. مخالفت در تألیف الزاما مترادف با مخالفت در ترتیب نیست. گاهى مخالف تألیف بودن به معناى مخالفت با قرائت و یا تفسیر نیز مى تواند باشد. 3. در این روایت، سخن از مصحف حضرت على (ع)نیست.45
جواب موافقان: موافقان نزولى بودن ترتیب مصحف حضرت على (ع) مى گویند: 1. مرسل بودن دلیل بر مجعول بودن روایت نیست و براى حکم به موضوع بودن روایتى، دلیل محکم لازم است. 2. «تألیف» صراحت در «ترتیب» دارد.46
کلام آخر: باید توجه داشت که اولاً، حکم به جعلى بودن روایت داده نشده، بلکه گفته شده است: طریق روایت مجهول است و در واقع، روایت به علت ارسال، ضعیف السند است. ثانیا، به فرض آنکه «تألیف» صراحت در «ترتیب» داشته باشد باز مخالفت با تألیف، لزوما به معناى مخالفت در ترتیب نیست؛ چراکه در تألیف، علاوه بر ترتیب، محتوا و جنبه هاى دیگر نیز مدنظر است. پس در اینجا نیز چندین احتمال وجود دارد و بدون دلیل نمى توان یک طرف احتمال را مرجّح دانست.
نتیجه بحث اینکه آنچه ذکر شد گزیده اى از دلایل روایى معتقدان به نزولى بودن ترتیب مصحف حضرت على (ع)بود. همان گونه که ملاحظه شد، در هیچ یک از روایات ذکرشده، دلیل قطعى بر ترتیب این مصحف شریف، براساس نزول مشاهده نشد و تمامى روایات به صورت محتمل بر ترتیب مصحف حضرت على (ع) حمل گردید.
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست