سياه پوشي در فرهنگ شيعه(از گروه پاسخ به شبهات)
شنبه 2 آذر 1392 4:09 PM
يكى از اشكالاتى كه وهابيون بر شيعه وارد كردهاند، پوشيدن لباس سياه است. آنها مدعىاند كه در منابع شيعه، روايات متعدد در مذمت لباس سياه وارد شده كه آن را لباس دوزخيان، فرعونيان و عباسيان (دشمنان اهل بيت) شمرده است. از طرفي، طبق روايات، رسول خدا صلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين عليه السلام از لباس سفيد استفاده مىكردهاند و پيروانشان را به استفاده از اين رنگ دستور داده اند.
اما امروز در جامعه شيعى ديده مىشود كه آنان برخلاف دستور پيامبر و ائمه، از رنگ سياه به خصوص در ايام عزادارى امام حسين عليه السلام استفاده مىكنند واين كار در ميان شيعيان به عنوان يك فرهنگ در آمده است.
شبههى فوق در سايت هاى مختلف وهابيت به صورت گسترده مطرح شده است گرچه شبهه اصلى آنها همان مدعاى فوق است ولى با تأمل در سخنان آنها، مىتوان جزئيات ديگرى را نيز استخراج كرد و به اين صورت دسته بندى نمود:
شيعيان بر خلاف سيره رسول خدا صلى الله عليه وآله در پوشش رنگ سفيد و توصيه و تأكيد بر آن، در مراسم مذهبى از جمله در ايام محرم و عاشورا از لباس سياه استفاده مىكنند.
از طرف ديگر طبق رواياتى كه در منابع شيعه در مذمت و منع پوشش سياه آمده است؛ مىبايست شيعيان از نواهى ائمه برحذر و اوامر آنها را انجام دهند؛ در حاليكه آنها با اين كار(پوشش سياه) نواهى را مرتكب و از دستورات نا فرمانى مىكنند.
در روايات شيعه، لباس مشكي، لباس اهل نار، فرعونيان و عباسيان قلمداد شده و صريحاً دستور داده شده كه آن را نپوشيد. با در نظر گرفتن اين نهي، استفاده از اين رنگ حرام و جايز نيست.
از طرفى روايات متعدد در مذمت و منع لباس سياه از طرف ائمه وارد شده است و از طرف ديگر، به گزارش برخى روايات، خود ائمه در بعضى موارد عملاً لباس مشكى پوشيدهاند. بنا براين، بين روايات و عمل ائمه تعارض وجود دارد.
اگر عمل ائمه را ملاك قرار بدهيم تكليف روايات چه مىشود و اگر جانب روايات را بگيريم، چگونه مىتوان عمل ائمه را توجيه كرد.
شبهات فوق را مىتوان در چند بخش مستقل مورد نقد قرار داد:
سياه پوشى شيعيان در عزاداري، يك نوع اظهار محبت وارادت به ساحت مقدس امامان اهل بيت عليهم السلام و اظهار همدردى با صاحب عزاى اصلى و حجت الهى حضرت حجت ابن الحسن المهدى (ارواحنا فداه) است.
سياهپوشى شيعيان برگرفته از سيره ائمه اطهار (عليهم السلام) است.
از نگاه تاريخي، سياه پوشى زنان در شهادت دو تن از سرداران سپاه اسلام (حضرت حمزه و جعفر طيار)، سياه پوشى حضرت زهرا سلام الله عليها در سوگ پدر، امام حسن عليه السلام در شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام و بالاخره سياه پوشى بانوان خاندان رسالت در شام و مدينه به اتفاق زنان مدينه در شهادت امام حسين عليه السلام شهرهى تاريخى دارد.
نكته مهم اين است كه همه اين موارد تاريخي، در منظر پيامبر صلى الله عليه وآله و امامان معصوم عليهم السلام انجام شده و حتى بعضى از موارد، (مانند سياه پوشى حضرت زهرا در عزاى رسول خدا و امام حسن در شهادت پدر و امام سجاد در مدينه) فعل خود معصوم است.
بنابراين، فرمايشاتى كه از رسول گرامى اسلام يا اميرالمؤمنين و ديگر ائمه اطهار (عليهم السلام) در كراهت لباس سياه وارد شده، با اين سيره تخصيص خورده و شامل سياهپوشى در عزاى شهداى اهل البيت (عليهم السلام) نمىشود.
بنابراين فرهنگ سياه پوشى شيعيان برگرفته از سيره خود اهل بيت است؛ نه يك امر بديع و مأخوذ از كار ديگران.
هدف روايات از مذمت لباس سياه و منع آن توسط نبى مكرم اسلام صلى الله عليه وآله ، امام على و امام صادق (عليهما السلام) تشبه به جباران تاريخ همانند فراعنه مصر و حاكمان عباسى است؛ به ويژه عباسيان كه در اوائل، براى تثبيت حكومتشان به نشانه طرفدارى از اهل بيت و سوگوار بودنشان در شهداى خاندان پيامبر سياه پوشيدند؛ اما بعد از تثبيت قدرت براى ارعاب مردم و اظهار شكوه و هيبت، پوشيدن اين رنگ را براى كار گزاران حكومت و مردم الزام مىكردند؛ تا آن جايى كه پرچم حكومت نيز از رنگ سياه انتخاب شد. آنان از اين رنگ به عنوان نماد حكومتشان استفاده كردند.
از طرف ديگر با تغيير سياست (طرفدارى اهل بيت)، با اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه وآله بيشتر از بنى اميه بدرفتارى كردند و امامان معصوم را در بند كشيده و در سياهچالها به شهادت رساندند.
به اين جهت امام صادق عليه السلام در ضمن روايات، پيروانش را از پوشيدن رنگ مشكى كه در آن مقطع خاص، نماد جباران تاريخ بود برحذر داشتند و از آن به لباس «اهل نار، لباس فرعون و لباس اعداء الله» تعبير كردند و الا فى نفسه اين رنگ هيچ گونه حرمتى نداشته است.
نخستين و مهمترين شبهه از نظر وهابيت اين است كه على رغم روايات ائمه طاهرين عليهم السلام در مورد نهى و مذمت لباس سياه و تشويق و تأكيد آنان بر پوشيدن لباس سفيد (چنانكه سيره خودشان هم همين بوده است)؛ شيعيان با پوشيدن لباس سياه، به خصوص در ايام عزادارى صريحاً از دستور رسول خدا صلى الله عليه وآله و ائمه عليهم السلام نافرمانى كرده و آنچه را ائمه نهى كردهاند مرتكب مىشوند.
قبل از نقد اين شبهه، تذكر اين نكته لازم است كه : روايات نهى و مذمت از پوشش سياه كه ممكن است در بخش نخست از آن ها يادآورى شود، يك بحث مستقل دارد كه در سومين بخش، مورد بررسى قرار مىگيرد.
از اين مدعا مىتوان چند پاسخ ارائه كرد:
نخستين پاسخ اين است كه روايات نهى و منع پوشش سياه، مطلق نبوده و مشروط به شرائطى است. به اين بيان كه پوشش سياه فى نفسه مكروه نيست و اگر رنگ سياه مطلقا مكروه بود، نبايد در بعضى پوششها استثنا مىشد ! به عنوان مثال نبايد پيامبر عمامه سياه بر سر مىكردند ! و يا امام صادق عليه السلام عمامه و كفش و عباء سياه را استثناء نمىكرد؛ با اينكه طبق رواياتى كه در بخش سوم (بررسى روايات سياهپوشي) خواهد آمد، به اقرار اهل سنت، پيامبر (ص) در فتح مكه عمامه سياه بر سر داشتند ! و...
حال به بررسى دليل كراهت پرداخته و مىگوييم كراهت از اين جهت است كه سياه، پوشش اعداء الله است؛ زيرا آنها از ميان سائر رنگها اين رنگ را پوشش و شعار خودشان قرار دادند بنا براين ممنوعيت و مرجوحيت پوشش سياه، از جهت شبيه كردن خود به لباس دشمنان است.
به عبارت ديگر، حكم در اين مورد و موارد مشابه آن دائر مدار قصد است؛ به اين صورت كه اگر قصد انسان از پوشش اين رنگ، تشبه به آنان و اخذ شعارشان باشد اين مرجوح است اما اگر قصد او از پوشش به عنوان عزا و حزن بر مصيبت سيدالشهداء عليه السلام باشد راجح است؛ زيرا در رابطه به استحباب اظهار مصيبت و عزا، عموماتى از ائمه عليهم السلام وارد شده است.
مرحوم علامه مجلسى در بحار الانوار يك باب را تحت عنوان استحباب گريه بر امام حسين عليه السلام گشوده كه در آن حدود 20 روايت را جمع آورى كرده است، كه در اين جا به چند روايت اكتفا مىكنيم:
يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَافْرَحْ لِفَرَحِنَا وَعَلَيْكَ بِوَلَايَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
ريّان بن شبيب مىگويد در نخستين روز ماه محرّم به محضر امام هشتم (عليه السلام)رسيدم، به من فرمود: ... اى پسر شبيب اگر مى خواهى در درجات عالى بهشت با ما باشى، پس در حزن ما اندوهگين و در شادى ما مسرور باش، و بر تو باد ولايت و دوستى ما، كه اگر مردى ]در اين جهان[ به سنگى مهر ورزد، خداى متعال او را در روز قيامت با همان سنگ محشور مى كند.
المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج14، ص503 ، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983م.
اين اظهار سوگ و سرور در غم و شادى آن بزرگواران، از مصاديق بارز «احياى امر» و زنده داشتن نام و ياد و مرام آنان است.
قَالَ الرِّضَا عليه السلام مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا وَبَكَى لِمَا ارْتُكِبَ مِنَّا كَانَ مَعَنَا فِي دَرَجَتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَمَنْ ذُكِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَكَى وَأَبْكَى لَمْ تَبْكِ عَيْنُهُ يَوْمَ تَبْكِي الْعُيُونُ وَمَنْ جَلَسَ مَجْلِساً يُحْيَا فِيهِ أَمْرُنَا لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ.
امام هشتم (عليه السلام) فرمود: هر كس مصائب ما خاندان را يادآور شود و به خاطر آنچه كه بر ما وارد شده بر ما بگريد، روز قيامت در مقاماتى كه خواهيم داشت همراه ما خواهد بود; و هر كس با يادآورى مصائب ما بگريد و ديگران را بگرياند، ديدگان وى در روزى كه چشمها مى گريند نخواهد گريست; و هر كس در مجلسى بنشيند كه در آن امر ما احيا مى شود ، قلبش در روزى كه دلها در آن روز مى ميرند، نخواهد مرد.
المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج44، ص279، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983م
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَزْدِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ تَجْلِسُونَ وَتَتَحَدَّثُونَ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ نَعَمْ قَالَ إِنَّ تِلْكَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا فَأَحيُوا أَمْرَنَا إِنَّهُ مَنْ ذَكَرَنَا وَذُكِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَيْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابَةِ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ وَلَوْ كَانَتْ أَكْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْر.
بكر بن محمد ازدى مىگويد كه: امام صادق عليه السّلام از من پرسيد: آيا به دور هم مىنشينيد و از ما ياد مىكنيد؟ عرض كردم: آرى، فدايت گردم!
حضرت فرمود: براستى من اين گونه مجلس ها را دوست دارم، بر شماست كه ياد و خاطره ما را زنده نگاه داريد، زيرا كسى كه از ما ياد كند، و يا اگر از ما در نزد او نامى برده مىشود به اندازه بال مگسى (براى ما) اشك بريزد، خداوند همه گناهان او را اگر چه از كف روى دريا هم افزون تر باشد، مىآمرزد.
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علي بن الحسين (متوفاي 381 هـ) ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص187 ناشر: دار الرضى، قم، چاپ اول 14069هـ
همانگونه كه در روايات ملاحظه مىشود برگزارى مجالس عزادارى و گريه و اشك ريختن در ماتم سرور شهيدان مورد رضايت و تأييد و دستور امام و يك امر پسنديده و راجح است؛ زيرا آثارى همانند حشر با اهل بيت، هم درجه بودن با آنان و بخشش گناهان مواردى است كه تنها در اين روايات به آنها اشاره شده است.
بدون ترديد منشأ برپائى مجالس عزادارى همان پيوند ذاتى و الهى ولايت ائمه است كه خداوند ميان اهل بيت و شعيان برقرار ساخته است كه در روايت ذيل خاطر نشان شده است:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى اطَّلَعَ إِلَى الْأَرْضِ فَاخْتَارَنَا وَاخْتَارَ لَنَا شِيعَةً يَنْصُرُونَنَا وَفْرَحُونَ لِفَرَحِنَا وَيَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا وَيَبْذُلُونَ أَمْوَالَهُمْ وَأَنْفُسَهُمْ فِينَا أُولَئِكَ مِنَّا وَاِلَيْنا .
خداوند متعال به زمين توجه كرد ما را برگزيد و براى ما پيروانانى را برگزيد كه ما را يارى مىكنند و در شادى ما شادمان و در حزن ما اندوهناكاند و اموال و جانشان را در راه ما بذل مىكنند آن ها از مايند و نزدما [بر مىگردند.]
المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج10 ص114 ، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983م
و هدف از برپائى اينگونه مجالس، احياء امر اهل بيت است؛ زيرا شعيان با شركت در اين مجالس اعلام مىدارد كه آنان در غم و مصيبتى كه بر اهل بيت وارد شده شريك است و به نشانه اعلام همدردى علاوه بر اين كه قلب شان محزون و گرفته است در ظاهر نيز لباس سياه برتن مىكند و زبان حال و سخن دل هر شيعه در ماتم سيد الشهدا (ع) اين است :
يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً
اى كاش با آنها بودم و به رستگارى بزرگ مىرسيدم.
الحر العاملي، محمد بن الحسن (متوفاي1104هـ)، تفصيل وسائل الشيعة إلي تحصيل مسائل الشريعة، ج 14 ص418 تحقيق و نشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، الطبعة: الثانية، 1414هـ
*هر وقت که سرت به درد آید نالان شوی و سوی من آیی
چون درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی*
*پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*