چرايي وجود آيات علمي و تاريخي در دعوت توحيدي پيامبر(ص)
شنبه 2 آذر 1392 3:34 PM
چرايي وجود آيات علمي و تاريخي در دعوت توحيدي پيامبر(ص)
چکیده :
چندین سال است که ، آموزه ها ی علمی و گزاره های تاریخی قرآن ، توسط بدفهمان و یا کج اندیشان ، با مقایسه با دریافت های علمی و تاریخی امروزین ، به چالش کشیده شده و بر عقاید مومنانی که فرصت تحقیق نداشته و علیرغم ادعای بکارگیری عقلانیت علمی مدرن ، همه معلومات خود را تقلید گونه ، وامدار دیگران هستند ، تاثیر مخرب و نابرابر گذاشته اند .
با آنکه شکاکان و یا مغرضان ، مدعی فهم علمی با قواعد هرمنوتیکی متون مختلف دینی بخصوص قرآن هستند ، ولی وجه مشترک همه آنها در فرضیه زیر خلاصه می شود و لازم است ، همه کسانی که دغدغه معنویت دینی دارند ، به آن توجه نمایند :
" گویی ، پیامبر در یک جامعه کاملا ایزوله و منزوی ، و بر مردمی گنگ و بدون زبان ارتباطی خاص خود ، و هم چنین فاقد هرگونه تاریخ و یا پیشینه فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی ، نظامی و اجتماعی ، به نبوت ارسال شده ، و آن مردمان نیز در بالاترین حد ممکن فهم با کاملترین ابزارها و تجهیزات آزمایشگاهی و تست علمی و نیز قدرت ماورایی بازگشت به گذشته تاریخ بوده ، و توانایی فهم جنس سخن خداوند را داشته اند ، بطوری که پیامبر حداکثر مانند یک سیستم انتقال صوت ، سخنان خداوند را به آنها منتقل نموده است . "
غافل از اینکه ، چنین مردمی با این توانایی ها ، دیگر چه نیازی به حتی هدایت خداوند دارند ؟!
و از سوی دیگر ، این گونه مردمان ، آیا جز از گروه موجودات غیر انسانی ، می توانند باشند ؟ چه موجودات حیوانی با غرائز هدایت شده تکوینی ، و چه موجودات ملائک گونه !
و البته ، با چنین فرضی، هنوز صورت مسئله باقیست ؛ که خداوند ، برای مردمان حجازی قرن هفتم میلادی ( عصر نزول قرآن ) ، با آن پیشینه تاریخی و شرایط ویژه اجتماعی و فرهنگی و زبان خاص ارتباطی خود ( عربی ) ، چه باید می کرده و کدام پیامبر را و با چه زبان و ابزارهای معرفتی و تبلیغی ، ارسال می کرده است ؟
آیا غیر از این اتفاق ، که 1400 سال پیش افتاده را می توان تصور کرد ؟
همانطور که اگر آن واقعه بعثت ، قرار بود در یک جامعه امروزی با فرهنگ و تاریخ و عقلانیت و زبان خاص خود تکرار شود ، قطعا به گونه ای دیگر با تطابق با شرایط آن جامعه امروزین محقق می شد .
آنجا که خداوند در آیات زیر می فرمایند :
" براى هر کدام از شما ، آيين شریعت و طريقه روشنى ( مخصوص و مطابق فهم و شرایط تان ) قرار داديم ؛ "
" براى هر امتى روش عبادتى خاص خودش را داديم تا نام خدا را ..ياد كنند ، پس معبود شما خداى يگانه است ، مطيع او شويد و فروتنان را بشارت ده "
و دیگر سخن اینکه ؛ آیا شکاکان و نقادان و یا مغرضان ، فریفته عقلانیت مدرن امروزی نشده و خودشیفتگی ، آنها را به ورطه استبداد در فهم و درک نکشانده ، بگونه ای که فهم خود را از جهان طبیعت و تاریخ ، عالیترین و کاملترین فهم دوران بشر از دیروز تا فردای بشر ، می داند و گزاره های علمی و تاریخی قرآن را با آموخته های خود مقایسه و به چالش می کشد ؟!
و این در حالیست که ، همانطور که در روزگار عصر نزول ، آن گزاره ها درست می نمودند و امروز بعض آنها زیر سوال ، قطعا فردایی هم خواهد آمد که بسیاری از گزاره های علمی و تاریخی امروز را زیر سوال خواهد برد .
از سویی دیگر ، از منظر خداوند ، تمام جهان هستی ، بصورت یک مجموعه و بسته بهم پیوسته و واحد ، نشانه ای از تجلی صفات علم ، قدرت ، حکمت و ... اوست . و اینکه ما افراد بشر ، در طول تاریخ علمی خود ، در هر عصر ، با کشف جدیدی از جزئیات پدیده های جهان هستی ، نام و یا اصطلاح جدیدی در منابع و مراجع علمی خود به آنها داده و روابط بین آن پدیده ها را از نظر کارکرد و ارتباط با یکدیگر ، تفسیر های مختلف و بعضا متضاد کرده ایم و هنوز ادامه می دهیم ، باز از جایگاه " وجودی – نشانه ای " آنها نمی کاهد و نگاه خداوند را به آنها تغییر نمی دهد .
این نام گذاری ها در قرآن ، بر پدیده های درون هستی و تفسیر عملکرد آنها ( مانند زمین و آسمان و ... که یکی از محل های مناقشه و اشکال است ) فقط جهت استفاده از آنها و ابزار برقراری ارتباط با مخاطب عصر نزول است ، که مطابق و نشئت گرفته از میزان آگاهی بشر آن روز ، به آنها در جهان هستی می باشد که آن نیز همواره بر اساس ابزارهای علمی و تجهیزات دید فضایی و کیهانی و درون عنصری و اتمی هر عصر و زمان ، در تغییر و تکامل است . ( می توان این تفاوت در تفسیر جهان را در سیر تحول فیزیک از زمان بطلمیوس تا گالیله و سپس نیوتون تا انیشتین بخوبی مشاهده و دریافت . 3 )
و از آنجا که تحلیل و تفسیر پدیده ها توسط بشر ، بر مبنای نحوه کارکردی است که از آنها برداشت کرده و در راستای همان قدرت تسخیری و درک عقلانیی است که خداوند به او داده ، بنابراین در تعارض با جایگاه " وجودی – نشانه ای " مورد نظر خداوند قرار نگرفته و چون خداوند فهم بشر را در بستر تلاش علمی و عقلی او ارج و اعتبار می نهد ، همان توضیح و تفسیر مقطعی ، برایش معتبر و قابل استناد بوده و در سیره عملی ابلاغ پیام توحیدی خود به بشر از طریق پیامبر ، همان عبارات و تفاسیر عصر نزول را بکار گرفته است .
آنجا که خداوند می فرمایند :
" پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانى که سخنان را مىشنوند و از بهترين آنها پيروى مىکنند؛ آنان کسانى هستند که خدا هدايتشان کرده، و آنها خردمندانند. "
چرا که سهولت بخشی و تسریع در فهم و انتقال پیام توحید و اخلاق به مخاطب قرآن ، هدفی است که خداوند برگزیده و مطابق با آن ، از آرایه های ادبی ، قصص و نکات تاریخی و همچنین آموزه ها و آموخته های علمی آن عصر استفاده کرده ، بدون آن که بخواهد وارد مباحث علمی و تاریخی و ... شده و صحت و یا کیفیت آنها را به مداقه کشیده و تایید و تقویت نماید .
آنجا که خداوند می فرمایند :
" خداوند آسمانها و زمين را به حق آفريد قطعا در اين [آفرينش] براى مؤمنان نشانه و عبرتى است .
" لقد کان في قصصهم عبرة لاولي الالباب ما کان حديثا يفترى و لکن تصديق الذي بين يديه و تفصيل کل شيء و هدى و رحمة لقوم يؤمنون . 7
" به راستى در سرگذشت آنان براى خردمندان عبرتى است سخنى نيست كه به دروغ ساخته شده باشد بلكه تصديق آنچه [از كتابهايى] است كه پيش از آن بوده و روشنگر هر چيز است و براى مردمى كه ايمان مىآورند رهنمود و رحمتى است .
و ديگر دليل آنکه وقتی تسهیل فهم مخاطب عصر نزول ، مبنای انتخاب زبان و کلام خداوند قرار می گیرد ، امثال و حکم رایج در فرهنگ آن زمان نیز مورد استفاده خداوند قرار گرفته ، بدون آن که بخواهد بر صحت و یا کیفیت آنها تاکید ورزیده باشد .
آنجا که خداوند در آيات زير می فرمایند :
" خدا مثلها را براى مردم مىزند شايد كه آنان پند گيرند .
" و در سراهاى كسانى كه بر خود ستم روا داشتند سكونت گزيديد و براى شما آشكار گرديد كه با آنان چگونه معامله كرديم و مثلها براى شما زديم .
" و اين مثلها را خدا براى مردم مىزند و خدا به هر چيزى داناست (وبرای فهم شما از این عبارات و روشهااستفاده می کند.)
" و اين مثلها را براى مردم مىزنيم و[لى] جز دانشوران آنها را درنيابند .
" خداى را از اينكه به پشهاى يا فروتر [يا فراتر] از آن مثل زند شرم نيايد پس كسانى كه ايمان آوردهاند مىدانند كه آن [مثل] از جانب پروردگارشان بجاست ولى كسانى كه به كفر گراييدهاند مىگويند خدا از اين مثل چه قصد داشته است [خدا] بسيارى را با آن گمراه و بسيارى را با آن راهنمايى مىكند و[لى] جز نافرمانان را با آن گمراه نمىكند . ( چرا که علم حقیقی خدا را با امثال و حکم مذکور مقایسه می کنند و اصل وحی را زیر سوال و منکر می شوند .)
آنچه که در ادامه این مقال خواهد آمد ، بررسی گزاره های علمی و تاریخی قرآن از منظر علوم تجربی مدرن و یا تاریخ شناسی نبوده و نیازی نیز به آن احساس نمی شود ، بلکه چاره ها و ناچاره های موجود بر سر راه تبلیغ برای هر انسانی که تاریخمند است و در شرایط تاریخی و فرهنگی و اجتماعی خاصی زندگی می کند ، مورد توجه قرار گرفته ، و این امر ،پیامبر اسلام را نیز شامل می شود ، چرا که او نیز بشری است مثل دیگر افراد انسانی تاریخمند و محصور در شرایط اقلیمی و فرهنگی و زبانی خاص حجاز .
مقدمه : هدف خداوند از هستی و ارسال پیامبران
خداوند در طول زمانی ارسال پیامبران خود ، تنها هدفی که دنبال کرده است ، بیان این حقیقت ذاتی و مکنون هستی است که : خدایی در این هستی جز او خالق ، مدبر ، موثر ، شاهد ، ناظر و حاکم نیست و تنها راه رستگاري انسان ، عبور از مسير اخلاق و عمل صالح است .
آنجا که حضرتش در آيات زير می فرمایند :
" و ( ای پیامبر ) ، ما هیچ پیامبری را قبل از تو نفرستادیم ، جز آنکه به او وحی کردیم ( که به مردم مخاطب خود بگویند ) خدایی جز من نیست ، پس فقط مرا بندگی کنید .
" کسانى که ( به پيامبر اسلام ) ايمان آوردهاند ، و کسانى که به آئين يهود گرويدند و نصارى و صابئان [= پيروان يحيى] هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند ، و عمل صالح انجام دهند ، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است ؛ و هيچگونه ترس و اندوهى براى آنها نيست ."
" آنها که ( به پيامبر اسلام ) ايمان آوردهاند و يهود و صابئان و مسيحيان ، هرگاه به خداوند يگانه و روز جزا ، ايمان بياورند و عمل صالح انجام دهند ، نه ترسى بر آنهاست ، و نه غمگين خواهند شد. "
" مسلّماً کسانى که ( به پيامبر اسلام ) ايمان آوردهاند، و يهود و صابئان و نصارى و مجوس ( زرتشتیان ) و مشرکان ؛ خداوند ، در ميان آنان روز قيامت داورى مىکند ؛ خداوند بر هر چيز گواه (و از همه چيز آگاه) است . " 17
و این موحدانه نگریستن به هستی (( توحید ) و اخلاقي زيستن ، بر اساس آيات فوق ، در سه اصل زير ، تفکیکا بيان شده است :
و تکرار ارسال پيامبران ، زمانی محقق می شده که بشر ، مسیر معنوی خود را به بیراهه های شرک و غیر خدایی می برده است .
آنجا که خداوند می فرماید :
" يا ايها الذين امنوا ان کثيرا من الاحبار و الرهبان لياکلون اموال الناس بالباطل و يصدون عن سبيل الله "18
" اى کسانى که ايمان آوردهايد! بسيارى از دانشمندان (اهل کتاب) و راهبان ، اموال مردم را بباطل مىخورند، و (آنان را) از راه خدا بازمىدارند! "
و یا عیسی ابن مریم (ع) می فرماید :
" ای علمای دین که بر مسند موسی نشسته اید . شما خود را به مردم ، پارسا نشان می دهید ، اما در باطن ، مملو از ریاکاری و شرارتید . وای برشما ای علمای ریاکار دین ! شما برای پیامبران ، مقبره می سازید . ای ماران ! چگونه از مجازات جهنم خواهید گریخت ؟ " 19
و این همه کجروی ، آنگاه اتفاق می افتاد که عقل بشری در لابلای القائات و آموزه های نابخردانه بزرگان جامعه مدفون گشته و حتی آنها را خدا انگاری می نمودند .
آنجا که خداوند می فرماید :
" فويل للذين يکتبون الکتاب بايديهم ثم يقولون هذا من عند الله ليشتروا به ثمنا قليلا فويل لهم مما کتبت ايديهم و ويل لهم مما يکسبون . 20
پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريفشدهاى] با دستهاى خود مىنويسند سپس مىگويند اين از جانب خداست تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه] به دست مىآورند .
و یا در جای دیگر می فرماید :
"واذا قيل لهم تعالوا الى ما انزل الله و الى الرسول قالوا حسبنا ما وجدنا عليه اباءنا او لو کان اباؤهم لا يعلمون شيئا ولا يهتدون." 21
" و هنگامى كه به آنها گفته شود: « به سوى آنچه خدا نازل كرده، و به سوى پيامبربياييد!»، مىگويند: «آنچه از پدران خود يافتهايم، ما را بس است! » آيا اگر پدران آنها چيزى نمىدانستند، و هدايت نيافته بودند (باز از آنها پيروى مىكنند )؟! "
و اینگونه بود که خداوند ، پیامبری جدید برای بازگرداندن بشر به عقلانیت فراموش شده می فرستاد .
آنجا که امام علی ( ع ) می فرماید :
" و اصطفي سبحانه من ولده انبياء ..... يثيروا لهم دفائن العقول " 22
" خداوند سبحان از ميان فرزندان آدم ، پيامبرانى برگزيد ....تا خردهاشان را که در پرده غفلت ، مستور گشته برانگيزاند . "
و در این راه ، هدفش ، همان پالایش اندیشه دینی بشر و اصلاح سلوک فردی او و غایتا سامان یافتگی رفتارهای اجتماعی آنها بوده است .
آنجا که خداوند می فرماید :
" لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ . 23
به يقين خدا بر مؤمنان منت نهاد [كه] پيامبرى از خودشان در ميان آنان برانگيخت تا آيات خود را بر ايشان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد قطعا پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند .
و اینکه شریعت جدیدی را در تکمیل و یا اصلاح شرایع قبلی می فرستاد ، بدین رو بود که : شریعت یک فرایند قانون گذاری سیال و وابسته بزمان است که در قالب ظرفیتهای اجتماعی ، درک و فهم و پذیرش عقل جمعی و ابزارهای موجود ، رخ می نماید ، اما در راستای تحقق اهداف اصلی دین که تهذیب نفوس و ایجاد آمادگی برقراری عدالت اجتماعی بدست مردمان هر عصر است .
آنجا که خداوند به صراحت و شفاف ، جایگاه رسالت و مردمان را چنین بیان می فرمایند :
" لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط " 24
" ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم ، و با آنها کتاب و ميزان ( شناسايى حقّ از باطل و قوانين عادلانه ) نازل کرديم تا مردم (در پرتو آنها بحد رشد ممکن رسیده و ) خود به پایه ریزی یک جامعه مبتنی بر قسط و عدالت اقدام کنند. "
و به قول انیشتین :
همه مذاهب ، هنر ها و دانشها ، شاخه های یک درخت هستند . همه این عروجها برای شرافت دادن به زندگی انسان هستند تا ترقی دهند انسان را از این مرداب طبیعی (فیزیکی) ، و شخص را بسوی آزادی و استقلال هدایت کنند .
اما سوالی که ذهن کنجکاوان را به تلاطم انداخته است ، اینست که چرا آموزه ها و یا گزاره هايي در کلام شریعت پیامبر خاتم وجود دارد که با منطق عقلانی امروزين سازگاری ندارد ؟
سوال :
پیامبر در راستای ابلاغ دعوت خود ، از آموزه های متعدد علمی و تاریخی سود جسته است و این هردو ، در حوزه کارکرد علم تجربی و فهم بشری بوده که در گذر زمان دچار تغییرات زیادی گشته و طبیعتا ، علم گوینده آنها را به چالش می کشد .
و وقتی که پیامبر از آنها در راستای مقاصد خود کمک گرفته و عنوان وحی الهی مضبوط در کتاب قرآن را به آنها داده است ، آیا علم خدا و یا خدایی بودن دعوت پیامبر را به چالش نمی کشد ؟
جواب :
انسان ، در میدان بیان افکار و اندیشه های خود و دعوت دیگران به فهم و تمکین نظرات او ، ناچار از برقراری ارتباط دوستانه و ایجاد اطمینان در مخاطب خود بوده ، بگونه ای که عقل و بدنبال آن ، منطق استدلالی آنها را به مبارزه علمی و جدال بکشد . و این همان مجادله به کمک بهترین و موثرترین ابزار می باشد .
آنجا که خداوند می فرماید :
" ادع الى سبيل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتي هي احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبيله و هو اعلم بالمهتدين . 25
" با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوهاى] كه نيكوتر است مجادله نماى در حقيقت پروردگار تو به [حال] كسى كه از راه او منحرف شده داناتر و او به [حال] راهيافتگان [نيز] داناتر است .
و پیامبر نیز از این منظر که بشری بود همانند دیگر افراد انسانی ، و در جامعه ای زندگی می کرد که آموزه های معرفتی و یا شاخص های علمی خاص خود را داشت ، و در زمانی می زیست که یافته های علمی و منطق استدلالی آن دوره تاریخ بر آن مستولی بود ، از این قاعده مستثنی نبود ، و نشاندن خداوند در جایگاه او جهت صحت سنجی و ارزش دهی آموزه هایش ، به این معنا که می توانست بدون در نظر گرفتن فهم تاریخی آن دوران سخن گفته باشد ، و یا نشاندن عقلانیت مدرن و فهم منطقی عقلای امروزین در جایگاه معیار سنجش شیوه و گفتار آن مردمان و مخاطبان عصر نزول ، یک اشتباه مسلم غیر عقلانی بوده که بیشتر به سفسطه و تجاهل می ماند تا نگران عقلانی بودن تاریخ گذشته پیامبر .
اما آن مجادله احسن ، که به دستور خداوند ، مبنای بیان و دعوت پیامبر بود ، چه معیارهایی دارد ؟
آنجا که خداوند می فرماید :
" لقد کان في قصصهم عبرة لاولي الالباب ما کان حديثا يفترى و لکن تصديق الذي بين يديه و تفصيل کل شيء و هدى و رحمة لقوم يؤمنون . 26
" به راستى در سرگذشت آنان براى خردمندان عبرتى است . سخنى نيست كه به دروغ ساخته شده باشد بلكه تصديق آنچه [از كتابهايى] است كه پيش از آن بوده و روشنگر هر چيز است و براى مردمى كه ايمان مىآورند رهنمود و رحمتى است .
آنجا که خداوند می فرماید :
" و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه ليبين لهم فيضل الله من يشاء و يهدي من يشاء و هو العزيز الحکيم . 27
" و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براى آنان بيان كند پس خدا هر كه را بخواهد بىراه مىگذارد و هر كه را بخواهد هدايت مىكند و اوست ارجمند حكيم .
و یا در جای دیگر می فرماید :
" و من قبله کتاب موسى اماما و رحمة و هذا کتاب مصدق لسانا عربيا لينذر الذين ظلموا و بشرى للمحسنين . 28
" و [حال آنكه] پيش از آن كتاب موسى ( به زبان فهم بنی اسرائیل ) راهبر و [مايه] رحمتى بود و اين [قرآن] كتابى است به زبان عربى كه تصديقكننده [آن] است تا كسانى را كه ستم كردهاند هشدار دهد و براى نيكوكاران مژدهاى باشد .
آنجا که پیامبر می فرماید :
" انا معاشرالانبياء امرنا ان نكلم الناس علي قدر عقولهم. 29
" ما گروه انبيا ، مأموريم تا با مردم ، به اندازهي عقل آنان سخن بگوييم .
با توجه به قواعد و معیارهای فوق ، این نکته روشن می شود که هر انسانی که بخواهد اندیشه خود را بیان و رواج دهد ، بایستی به زبان و شیوه ای سخن بگوید که نه تنها طرف مقابل را تحریک به مقابله نکند ، بلکه آموخته های قبلی او را که تاثیری در تکذیب و یا نگاه منفی به اندیشه او ندارند را یا به چالش نکشد و یا مسکوت گذارد و یا در مواقع لزوم ( با یکسری پالایشها ) به خدمت استدلال های خود در آورد .
و نه تنها پیامبر نیز چنین کرده ، چرا که بشر بوده و جز این مسیر ، راه عقلانی دیگری نداشته ، که خداوند نیز برای ابلاغ مقصود خود به بشری به نام پیامبر ، از تنزیل و انزال و فروکاستن به حد فهم او استفاده کرده است .
آنجا که خداوند می فرماید :
" إِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ ... عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ 30
" و راستى كه اين [قرآن] فروکاستن ( مقصود ) پروردگار جهانيان است .... بر قلب تو تا بتوانی خلق را انذار کنی .
و البته در اینجا بحث بر این نیست که پیامبر بیشتر می دانسته یا نه ، و در صورت عالم مطلق بودن پیامبر در حد علم خداوند به پدیده ها و تاریخ ، حتی به ظن اشکال گیرندگان که اگر پیامبر راست می گفت بایستی از طرف خداوند به نظریه درست علوم و تاریخ آگاه می گشت ، هیچ تفاوتی در حل مسئله ایجاد نمی کرد و کاری بود عبث و نهایتا ابتر می ماند ، چرا که :
هر چند بسياري از گزاره هاي علمي و يا تاريخي موجود قرآن ، بر اساس پيشرفتهاي علمي و يافته هاي امروزين به اثبات رسيده ، و اين در حاليست كه از هيچ روش تجربي عصر نزول چنين فهمي حاصل نمي شده و اين قطعا از معجزات آسماني بودن قرآن است . 31
آنجا که خداوند در آیات زیر می فرماید :
" اين است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است .
" پروردگارا در ميان آنان فرستادهاى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و پاكيزهشان كند زيرا كه تو خود شكستناپذير حكيمى .
" الف لام راء كتابى است كه آن را به سوى تو فرود آورديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون آورى به سوى راه آن شكست ناپذير ستوده .
آنجا که خداوند می فرماید :
" و سخر لکم الليل و النهار و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره ان في ذلک لايات لقوم يعقلون – 35
" و شب و روز و خورشيد و ماه را براى شما رام گردانيد و ستارگان به فرمان او مسخر شدهاند مسلما در اين [امور] براى مردمى كه تعقل مىكنند نشانههاست .
نتیجه : با این اندک که در متن فوق آورده شد می توان اینگونه فهمید که :
بطور مثال به آیات زیر توجه شود :
سخن از آسمان و زمین ( که جزو آموخته ها و معلومات مخاطب عصر نزول است ) می کند ولی مقصود خود از مالکیت مطلق بر هستی و موثر بودن بی چون چرای خود در تدبیر امر مخلوق را بیان می دارد .
سخن از آسمان و زمین ( که جزو آموخته ها و معلومات مخاطب عصر نزول است ) می کند ولی پیام یکتایی خود را
بیان می دارد .
سخن از خلقت زمین و کوه ها و شب و روز و انسان می کند ، ولی مراد خود را در بیان هدفمند بودن هستی و مقصد نهایی حرکت کمالی بشر و راه رسیدن به رستگاری او را که پرهیز از خلاف و سلوک اخلاقی معنوی است را بیان می دارد .
" وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ مَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٍ . 39
سخن از دوره خلقت آسمان و زمین ( که جزو آموخته ها و معلومات مخاطب عصر نزول است ) می کند ولی پیام خود را در بیان اقتدار و قدرت مطلق در انجام هر چیز حتی اصل خلقت پدیده های جهان هستی بیان می دارد .
بطور مثال به آیات زیر توجه شود :
ماجرای روبرو شدن موسی با دختران شعیب :
نقل قرآن :
سخن از ماجرای روبرو شدن موسی با دختران شعیب می کند ولی با تنزیه و پاکسازی عبارات شهوانی که در بایگانی تاریخی مردم نسل به نسل گشته ، بگونه ای که از عبارات استحیا ( حیا و نجابت دختر شعیب ) و قوی و امین ( حیای موسی در مواجهه با اتفاقی که برای دختر شعیب می افتد ) بجای نقل صرفا یک قصه به شکل زیر ، استفاده می کند .
نقل تاریخ در زبان مردم :
موسی برخاست و با او ( دختر ) به راه افتاد . دختر پیشاپیش او می رفت و در راه ناگهان بادی وزید و از پشت ، دامن جامه وی را بالا زد و سرین او پیدا شد ( متن اصلی : فضربت الریح ثوبها فحکی عجیزتها 41، متنی دیگر : فسفقتها الریاح فبان عجزها 42) . موسی بدو گفت : بهتر است که از عقب من بیایی و مرا راهنمایی کنی . چون ما اهل خاندان رسالت هستیم به پشت زنان نگاه نمی کنیم .
ماجرای قوم لوط :
" وَ جَاءهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِن قَبْلُ كَانُواْ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَؤُلاء بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَ لاَ تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ . 43
سخن از واقعه تاریخی قوم لوط و عمل زشت همجنس بازی و ناهنجاریهای اخلاقی آنها می کند ولی پیام خود در ساری و جاری کردن هنجارهای اخلاقی ( ارتباط طبیعی زناشویی – پرهیزکاری و تکریم مهمان ) را بیان می دارد .
ماجراي ذوالقرنين :
" قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا .قالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْمًا ... قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاء وَ كَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا ... وَ عَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِّلْكَافِرِينَ عَرْضًا . الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاء عَن ذِكْرِي وَ كَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا . أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِن دُونِي أَوْلِيَاء إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلًا . قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا . الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا . أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا . 44
سخن از ماجراي گفتگوي مردم ضعيف و زير ستم ياجوج و ماجوج است و شيوه مقابله ذوالقرنين با آنها .
ولي در جاي جاي قصه ، پيام موثر بودن خداوند در همه كارها ، فقط توكل كردن به او و كمك خواستن از او و هم چنين حق بودن وعده الهي در رسيدن افراد به نتيجه اعمالشان را بيان مي كند ، و نهايتا يك قاعده كلي كه : فريفتگي به اعمال بدون توجه به جايگاه و مقصد الهي آنها ، سبب خسران شده و تكفير و انكار عامدانه حقيقت الهي موجود در جهان هستي ، باعث مي شود كه در پيشگاه الهي از هيچ جايگاه ارزشي برخوردار نگردد .
زیرنویسها :
بطور مثال توضیح وضعیت زمین نسبت به خورشید ( و دیگر اجرام ) و تحلیل حرکت و سکون پدیده ها در طبیعت ، از دغدغه های همیشگی دانشمندان تاریخ بوده بگونه ایکه منجر به نظریه پردازیهای متعددی از قبل از میلاد تا بطلمیوس و از او تا گالیله و سپس نیوتون تا انیشتین شده و نیروی محرکه فکر بشر در پیشبرد مطالعات فوق ، اعتقاد به ناکافی و یا ناکامل بودن نظریه های موجود در توضیح حقیقت هستی بوده و است .
بطلمیوس یونانی ( قرن دوم میلادی ) برای توضیح پدیده ها و اتفاقات مختلف پیرامون خود ( از قبیل شب و روز و تغییرات فصول و سقوط اجسام بسمت پایین و ... ) به نظریه " زمین مرکز عالم است و خورشید ( به عنوان یک سیاره ) و دیگر سیارات به دور آن می چرخند – و تمایل اجسام به سقوط به طرف زمین هنگام رها شدن ( بدون علم به نیروی جاذبه ) " معتقد شد و تا قرن سیزدهم میلادی که اروپا به یک توقف قرون وسطایی علمی دچار شد ، مسلمانان بودند که نظریه های موجود علمی – پزشکی – سیاسی و ... اوایل میلادی و حتی کشفیات جدید خود را به نسل های بعدی منتقل کردند .
از قرن سیزدهم میلادی اروپا دچار تحولات علمی ولی بسیار محدودی شد تا اینکه در قرن هفدهم میلادی ، با ظهور پدیده جدیدی به نام گالیله ، پایه های فیزیک جدید گذاشته شد .
گالیله ایتالیایی ( قرن هفده میلادی ) ، بر خلاف قدما که متکی به هیئت بطلمیوسی بودند ، با توجه به امکانات و ابزارها و نتایج آزمایشات آن روز ، به سمت هیئت کپرنیکی گرایش پیدا کرد و نظریه جدید خود را بیان نمود که " خورشید مرکز عالم بوده و زمین و دیگر سیاراتی ( که تا آن روز می شناختند ) به دور خورشید می گردند ." این نظریه کاربردهای خود را داشت و تفسیر و تحلیل بسیاری از پدیده ها و روابط بین آنها را تغییر داد و تصور جدیدی از جهان پیرامونی ارائه داد .
در همین قرن بود که نیوتون بر اساس مطالعات گالیله و تحقیقات و آزمایشات جدید خود به نتایج جدیدتر و کاملتری دست یافت که فیزیک مدرن را به مسیر پر شتاب امروزی وارد نمود .
نیوتون انگلیسی ( قرن هفده میلادی ) ، به جای نظریه قدیمی " تمایل اجسام به ماندن درحالت سکون " ، به نظریه جدید " تمایل اجسام به ماندن در حالتی که هست – چه حرکت و چه سکون " معتقد شد و قانون های خود را به نام های اینرسی ، شتاب و عمل و عکس العمل ، معرفی کرد . و پس از آن بود که نیروی جاذبه و فرمول معروف خود را ارائه داد .
نظريهي نيوتن ميتوانست با موفقيت ، عمل و رفتار هر چيزي را از قبيل افتادن سيب تا شليك توپ تا ريزش باران پيشگويي نمايد . اما در قرن 19 و بیستم ، پدیده های جدید و اکتشافات کیهانی ، منجر به پاسخگو نبودن بسیاری از روابط درون منظومه شمسی و ... شد و انیشتین را به سمت نظریه نسبیت های خود ( خاص و عام ) سوق داد بگونه ای که طبق نظريهي او ، تئوري نيوتن در پيشگويي پديدهها و وضعيتهايي كه نيروي جاذبه شديد بود ، نتايج غلط در بر داشت .
انیشتین آلمانی ( قرن بیستم میلادی ) برخلاف فیزیک نیوتونی که معتقد به " ثابت بودن کمیت های جرم و سرعت (زمان)" بود ، اعتقاد به " متغیر بودن جرم در سرعت های مختلف و تبدیل آن به انرژی و بر عکس و هم چنین کاهش زمان ( به عنوان بعد چهارم اجسام مادی ) در حرکت با سرعت های نزدیک به سرعت نور ، خمیدگی رابطه فضا – زمان و انبساط جهان " پیدا کرد و توانست بسیاری از یافته های جدید کیهانی را که فیزیک نیوتونی قاصر از توضیح و تصویر آن بود را تفسیر کرده و جهان نوی را ارائه دهد .
نظریه نسبیت انیشتین و نظریه کوانتوم ماکس پلانک ( که تحول بنیادین در فهم و تفسیر پدیده ها در اندازه های درون اتمی و نتیجتا بنیانگذاری جهان الکترونیک و دیجیتال شد ) باعث گشت یکبار دیگر به این معترف شویم که همه جهان هستی این نیست که ما تصویر کرده ایم ، بلکه آنچه را دیده و تحلیل کرده ایم به آن نسبت داده ایم .
آنجا که خداوند می فرماید :
" ما اوتيتم من العلم الا قليلا " – اسرا ، 85
و ما از علم بجز مقدار کمی ، به شما ندادیم .
( علم شما در هر عصر و زمان ، نسبت به جهل تان قابل مقایسه نیست . )
به قول سيسيليا پين (Cecelia Payne) كه دانشجوي 19 ساله در رشتهي نجوم بود ، با شنيدن سخنراني ادينگتون شاگرد انیشتین ، که نتیجه مشاهدات خود را در تایید نظریه انیشتین بیان می کرد ، چنين گفت :
«« نتيجهي مشاهدات شما تصاوير ذهني جهان را در ذهن من دگرگون كرد . جهاني كه در تصور و ذهن من بود، آنچنان برآشفته بود كه چيزي شبيه اعصاب خردي را به من تحميل ميكرد .»»
منبع : كتاب انفجار بزرگ نوشتهي سايمون سينگ
زمر – 17 و 18
اعراف – 176
يوسف - 111
عنکبوت - 44
ابراهیم – 25
ابراهیم - 45
نور – 35
عنکوت – 43
بقره - 26
سوره انبیا ، آیه 25
سوره بقره - آیه 62
سوره مائده - آیه 69
سوره حج - آیه 17
توجه شود كه نام بردن چند شريعت محدود ، صرفا بيان مصداقي از شرايع موجود عصر نزول كه در منطقه حجاز و بر سر زبانها بيشتر مطرح بوده اند ، بوده است و قاعده " اثبات شي ، نفي ماعدا نمي كند " بر آن حاكم است.
سوره توبه - آیه 34
انجیل متی ، فصل 23 ، آیه های 2 و 28 و 29 و 33
بقره - 79
سوره مائده – آیه 104
نهج البلاغه – خطبه 1
آل عمران – 64
سوره حدید – 25
نحل – 125
یوسف - 111
ابراهیم 4
احقاف - 12
بحارالانوار، ج 1، باب اول، ص 85.
شعرا – 192
به كتاب " اثبات وجود خدا – به قلم 40 دانشمند معاصر ، ترجمه استاد احمد آرام و امين مجتهدي "
بقره – 2
بقره – 129
ابراهیم – 1
نحل – 12
بقره – 107
بقره – 116
نبا – 6 تا 40
ق – 38
قصص - 25 و 26
کامل ابن اثیر ج1 ص 176 ( ص 198 ج1 الکترونیکی )
تفسیر علی بن ابراهیم قمی ج2 ص 204
هود – 70
كهف – 94 تا 106
محمد صالحی 25/ 8 / 92 http://mahsan.parsiblog.com/
مطالب خواندنی دیگر :
پایه های دین از منظر قرآن کریم http://mahsan.parsiblog.com/Posts/716
خدا ، انسان ، و نردبانی به نام عقل http://mahsan.parsiblog.com/Posts/720
خدا و بلوغ عقلی انسان قبل و زمان حضرت آدم http://mahsan.parsiblog.com/Posts/763/
جایگاه عقل انسانی از دیدگاه اسلام ( عقل مستقل از نقل ) http://mahsan.parsiblog.com/Posts/797
جایگاه پیامبر در سرنوشت سیاسی مردم http://mahsan.parsiblog.com/Posts/692/
شریعت از آدم تا پیامبر اسلام (ص) http://mahsan.parsiblog.com/Posts/765/
احکام شرعی راههایی به سوی مقصدند و نه این که خود هدف باشند http://mahsan.parsiblog.com/Posts/742
احکام جزایی اسلام فقط بعنوان مصداق بیان شده است http://mahsan.parsiblog.com/Posts/730
شریعت و حقوق زن http://mahsan.parsiblog.com/Posts/787