پاسخ به:مناظره آیت الله حسيني قزويني با مولوي ملازاده
پنج شنبه 30 آبان 1392 6:40 PM
اين مفهومشان در امامت است. در نقدش همين کافي است که در کتاب خدا، يک آيه صريح و روشن و واضح دربارهاش نيست. مسئله امامت نه اينکه از اصول دين نيست، بلکه از احکام عادي دين است که به خليفه دوم مسلمين واگذار شده است.
اما راجع به اينکه چطوري حکومت را خودشان انتخاب کنند: «وَ أَمْرُهُمْ شُورَى بَينَهُمْ.»[19] [و كارهايشان به صورت مشورت در ميان آنهاست.]
پس از اصول دين نيست، و اگر از اصول دين بود، حتماً بايد در قرآن ميآمد، مانند وضو و حج و زکات و احکام فرعي بسياري ديگر چه رسد به عقائد اصلي. وقتي امامت از اجل امور بود بعد از نبوت (سخن کاشف الغطاء) يا منصب الهي باشد مانند نبوت (در کتاب اصل الشيعه) يا بنا به گفته کليني (کتاب کافي، ج1، ص175) از منصب نبوت بالاتر است، جزائري ميگويد: امامت عامه از نبوت و رسالت هم بالاتر است.
چنين افراط و غلوهايي در انديشه شيعۀ اوليه وجود نداشت. اين افراطها و غلوها بعدا آمده است و هيچ ربطي نه به اهل بيت دارد و نه به قرآن و نه به سنت؛ تا حدي که اين اعتقاد چنان روي آنها تاثير کرده که در حديث پيامبر اکرم(ص) که بين فريقين متفق است، که ميفرمايد: «بني الاسلام علي خمس: الصلاة و الزکاة و الصوم و الحج و الولاية.»[20]
شهادتين را انداختهاند و ولايت را جاي آن گذاشتهاند. مفهوم شهادتين که از ارکان اسلام است، انداختهاند کنار و مفهوم ولايت را جاي آن گذاشتهاند و از نبوت هم بالاتر بردهاند.
شکي نيست که اينها ضلالت است و بر عدم صحت امامت، همين کافي است که سندي از قرآن ندارد و مبدأش در آغاز، سري و مخفي بود و بعداً عموميتر شد و اينکه طرح سري و مخفي عليه قدرت مسلمين و خلافت بکار گرفته شد را بعداً عرض ميکنم. اما همين کافي است که در قرآن آيۀ صريحي راجع به بسياري از احکام وجود دارد، ولي راجع به امامت وجود ندارد و خود حضرت علي به امامت معتقد نبود؛ لذا منشأ خلافتش را مردمي ميداند نه الهي. وقتي بر خلافت استنباط ميکند، در نهج البلاغه ميگويد: «إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبا بكر و عمر و عثمان فإن اجتمعوا علی رجل و سموه إماما.»[21] «با من قومي بيعت کردند که به ابوبکر و عمر بيعت کردند.»
* استاد حسيني قزويني:
از برادرمان آقاي ملازاده تشکر ميکنيم که ادب اسلامي را در گفتگو رعايت کردند.
در رابطه با بحث امامت که ايشان گفتند در زمان خليفه سوم توسط عبدالله بن سبأ صورت گرفته، و اينکه عبدالله بن سبأ وجود خارجي نداشته، بسياري از علماي شيعه هم بر اين باورند و هم علماي اهل سنت که همچنين چيزي نبوده است. و ما آن را افسانهاي بيش نميدانيم.
*هر وقت که سرت به درد آید نالان شوی و سوی من آیی
چون درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی*
*پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*