♦ سه نظریه در مورد پیشینه فراماسونری (1) ♦
سه شنبه 28 آبان 1392 8:10 AM
بسم الله الرحمن الرحیم
نویسنده : سلمان قاسمی
الف: دیدگاه مشهور (1)
در این دیدگاه فراماسونری به عنوان تداوم گیلدهای (صِنف های) بنایان اروپای قرون وسطی می باشد. این نظریه، رایج ترین سخن در زمینه منشاء فراماسونری است، و در فرهنگ ها و دائرة المعارف ها و منابع گوناگون تکرار می شود و به عبارت دیگر نظریه رسمی در این باب تلقی می شود.
در اواخر سده نوزدهم دکتر سِر جیمز مورای (2) لغت نامه نویس نامدار اسکاتلندی در ذیل مدخل «فراماسونری» تعریفی ارائه داد که تا به امروز در فرهنگ آکسفورد تکرار می شود:
«عضو طبقه ای از کارگران ماهر سنگ کار که از محلی به محل دیگر سفر می کردند، در هر جایی که ساختمان بزرگ احداث می شد به کار می پرداختند و یکدیگر را از طریق مجموعه ای از علائم مخفی و رمزی می شناختند... از اوایل سده ی هفدهم، انجمن های فراماسون ها به پذیرش اعضای افتخاری دست زدند و به ایشان علائم مخفی و تاریخ اساطیری صنف را آموختند». (3)
و دائرة المعارف بریتانیکا پیشینه فراماسونری را این گونه بیان می کند:
«فراماسونری از درون گیلدهای بنایان سنگ کار و معماران کلیسای قرون وسطی تطور یافت. با افول احداث ساختمان های کلیساها برخی لژهای بنایان عملی برای جلوگیری از کاهش اعضای خود به پذیرش اعضای افتخاری پرداختند. از درون تعداد معدودی از این لژها، فراماسونری جدیدِ نمادین یا نظری تطور یافت. فراماسونری با اَعمال و نمادهای گلیدهای عملی کهن، آغاز به کار کرد ولی سرانجام به ویژه در سده های هفدهم و هجدهم مناسک و تشریفات فرقه های دینی باستانی و طریقت های برادری شهسواری (شوالیه گری) را اخذ نمود. در سال 1717 اولین گراندلژ، اتحادیه ای از لژها در انگلستان تأسیس شد». (4)
این تعاریف در لغت نامه و فرهنگ های فارسی هم تکرار شده و به نظریه مشهوری تبدیل شده است.
در تعریف این واژه در فرهنگ علوم سیاسی آمده است:
«فراماسونری به زبان فرانسه بنّای آزاد معنی می دهد و نام انجمن مخفی است که با مقررات ویژه خود به منظورهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فعالیت می نماید. افراد این انجمن به مجمع های خود لژ می گویند و خود را نیز ماسون می خوانند. فراماسون ها مدعی اند که فرقه آن ها بسیار قدیمی است و ریشه آن به بنّاهایی که معبد سلیمان را در بیت المقدس ساخته اند می رسد و حتی گروهی از فراماسون ها معتقدند که مؤسس فراماسونری مشخص نیست و ظاهراً این جماعت بعد از قرون هفده و هجده رونق بیشتری یافتند. راجع به ریشه ها لژها گفته می شود که در روم قدیم بنّاها مثل صاحبان حرفه های دیگر تشکیلات خاصی داشتند که بسیار مورد توجه بود.
آنها اسرار حرفه ای خود را محفوظ و مخفی نگه می داشتند و به دیگران نمی گفتند تا همیشه مورد احتیاج باشند. دولت نیز هرگاه تصمیم می گرفت چیزی را خراب یا بنا کند به آنها مراجعه می کرد. این بنّایان قبل از اقدام به کاری که به آنها محوّل شده بود در نزدیکی محل مأموریت خود ساختمانی می ساختند که در آن جمع شده و مشورت می کردند و ستاد آن ها به شمار می رفت این ساختمان را لژ می خواندند و فراماسون های جدید هم مرکز تجمع خود را لژ می گویند. تشکیلات بنایان چنانکه به نظر می رسید به تدریج از انحصار بنایان خارج شده و سیاست مداران با ورود خود به آنها تغییراتی به وجود آوردند.
آنها با استفاده از همان اصول مخفی کاری و با بهره گرفتن از اصول کار تمامی تشکیلات مخفی جهان، به تنظیم سازمان خود پرداختند. فراماسون ها حتی از اصول فرقه هایی مانند اسماعیلیه، باطنیه، بَکتاشیه و سازمان های فتّایان و عیاران و نیز جمعیت های سرّی اروپایی برای تنظیم امور خود و پذیرش و کنترل اعضای خود استفاده کردند. فراماسون های قرون اخیر با شعار آزادی، برادری و برابری در اغلب جریانات بزرگ سیاسی و تحولات مهم جهان، مانند انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب اکتبر روسیه، انقلاب صنعتی انگلیس و جنگ های استقلال آمریکا فعالیت کردند. به خصوص در جریان استقلال آمریکا فراماسون های آمریکایی نقش بسیار مهمی ایفا نمودند و همکاری بسیار نزدیک با استقلال طلبان آمریکایی داشتند. عده کثیری از رؤسای جمهور آمریکا منجمله ژُرژ واشنگتن، اولین رئیس جمهور این کشور ماسون بوده و علام اصلی فراماسونی که به چشم خدا معروف است روی اسکناس های امریکایی وجود دارد. در آمریکا سازمان های گوناگونی مانند باشگاه روتاری، باشگاه لاینز، جمعیت تسلیح اخلاقی و جمعیت برداران جهانی دارای اهداف ماسونی هستند. در فرانسه نیز جمعیت حقوق بشر، جمعیت تعلیمات عمومی و جمعیت اونینون راسیونالیست همین حالت را دارند...» (5)
نویسندگان ماسونی هم همین دیدگاه را انتخاب و به تبلیغ آن پرداخته اند و بعضی به ظاهر غیرماسون ها هم بیشتر به شرح و بسط همین دیدگاه راغب بوده اند. اساساً فلسفه وجودی بنایان آزاد را در دو اصل «صنعت خاص بنایی» و «نظریه ی فلسفی درباره اسرار مرگ و زندگی» می دانند. آنها با مبنا قرار دادن آلات بنایی، برای هر کدام فلسفه ای سری ارائه می دهند که در یک نظر برداشت های متفاوتی از آن می توان داشت تا جایی که بسیاری، فلسفه ماسون ها را فلسفه ای الحادی قلمداد کرده اند و بعضی هم آنها را به افکار دئیستی (6) متهم ساخته اند.
اما در نقد و بررسی دیدگاه مشهور در مورد پیشینه فراماسونری سوالاتی وجود دارد که پاسخی در خور از طرف ماسون ها به آنها داده نشده است برای مثال:
چگونه فراماسونری عملی به فراماسونری نظری تبدیل شد؟
چرا این نوع از فراماسونری فقط در انگلستان بوجود آمد و بعدها از آنجا در قاره اروپا منتشر شد؟
چرا در زمان تأسیس گراندلژلندن و سال های اولیه فعالیت آن هیچ نشانی از معماران سرشناس انگلیسی در آن نیست؟
در توضیح سوال سوم باید گفت که در زمان تأسیس گراند لژ انگلستان سِر کریستوفر رِن برجسته ترین معمار انگلیسی زندگی می کرد او که شش سال پس از تأسیس این لژ درگذشت شخصیت نامداری است که گاه او را بزرگترین نابغه انگلستان پس از شکسپیر می دانند اما هیچ نشانی از عضویت وی در لژ وجود ندارد در حالی که وی از بنیانگذاران انجمن سلطنتی و در مقام "معمار پادشاه" جای داشت. (7) فراماسونرها با جعل قدمت تاریخی از طرفی قصد داشتند تا ریشه و اهداف شوم جریان ضد انسانی خود را پنهان کرده و آن را در هاله ای از ابهام قرار دهند و از طرف دیگر با ادعای کهن بودن این جریان در افکار و انظار عمومی، مقبولیت و جایگاهی قابل احترام برای خود به دست آوردند خصوصاً که آن ها رنگ و لعابی الاهی - یهودی به جریان خود می دادند.
ب: دیدگاه دوم که به منشاء معبدی فراماسونری شهرت دارد
این دیدگاه ناظر بر این مطلب است که این جریان تداوم فرقه های شهسواران معبد در دوران جنگ های صلیبی است. طرفداران این نظریه معتقدند شهسواران معبد، هم جنگجو بودند هم معمارانی ماهر و طبق الگوی اسرائیلیانی که در گذشته به بازسازی معبد سلیمان مشغول بودند، در یک دست شمشیر و در دست دیگر سنگ و ادوات بنایی داشتند. آنان نخستین لژها را در فلسطین به پا کردند. در زمان هشتمین و آخرین جنگ صلیبی پرنس ادوارد که ناظر شکست شهسواران معبد از رکن الدین بَیبرَس بندقداری، سلطان مصر بود بقایای ایشان را در انگلستان سکنی داد. آنان در این سرزمین یک کُلُنی برادری تأسیس کردند و نام فراماسون را بر آن نهادند. از آن پس انگلستان به جایگاه و کانون مرکزی فراماسون ها بدل شد... (8)
شهسواران معبد ( شوالیه های معبد )
دول مسیحی و رؤسای کلیسا اعتقاد داشتند که زادگاه مسیح باید جزء متصرفات مسیحیان باشد و زائران مسیحی بتوانند آزادانه به بیت المقدس سفر کنند البته در کنار عقاید کلیسا، نظرات توسعه طلبانه و تجاوزکارانه حکام مسیحی و فقر و تنگدستی مردم اروپا نیز وجود داشت و صد البته نباید تحریکات یهودیان درباری را که به مثابه چشم و گوش پادشاهان غربی کار می کردند نادیده گرفته شود. با در کنار هم قرار گرفتن این دلایل، جنگ های صلیبی آغاز شد و خاورمیانه به مدت دو سده شاهد غارتگری غرب مسیحی به بهانه جنگ با کفار! بود.
بانی جنگ های صلیبی پاپ اوربان دوم بود. او در سال 1095 میلادی شورای عالی روحانیت را تشکیل داد که در آن، دیگر از عقاید صلح طلبانه مسیحیان خبری نبود. مبارزه برای بیرون کشیدن جَبرانه سرزمین های مقدس از دست مسلمانان، جنگ مقدس نامیده شد. به دنبال تشکیل شورای عالی روحانیت، لشکر عظیمی از صلیبی ها فراهم آمد که از جنگجویان حرفه ای و ده ها هزار مردم عادی ترکیب یافته بود. مورخین معتقدند که این عمل مخاطره آمیز پاپ اوربان دوم برای خنثی کردن کاندیداتوری رقیب خود بوده است. به علاوه، هر چند شاهزادگان، اشراف زادگان و سایر اروپاییان با شور و هیجان از فرمان فراخوان پاپ استقبال کردند، اما نیت آنها اصولاً دنیوی بود و در اصل محرک اصلی این جنگ ها این بود که شهسواران فرانسوی، سرزمین های بیشتری می خواستند، بازرگانانی ایتالیایی امیدوار بودند تجارت خود را به بنادر خاورمیانه گسترش دهند... و تعداد زیادی از مردم فقیر به خاطر فرار از مشقت زندگی معمول خود به لشگرکشی ملحق می شدند. (9) در اولین جنگ صلیبی که منجر به غلبه مسیحیان بر مسلمانان شد، بیت المقدس بدست مسیحیان افتاد و به بهانه حفاظت از زوار مسیحی "پاسداران معبد یا شهسواران معبد" شکل گرفت.
مُهر شوالیه های معبد ( شهسواران معبد )
"طریقت شهسواران معبد" در آغاز نام دسته ای از شوالیه های فرانسوی بود که پس از اشغال بیت المقدس به دست صلیبی ها به سال 1118 میلادی در این شهر ایجاد شد. نُه تَن از شوالیه ها، دسته ای تشکیل دادند و نام خود را "سربازان فقیر مسیح" نهادند.
بالدوین و کنت فلاندرز و سرکرده سپاهیان صلیبی که بر خود نام "پادشاه اورشلیم" نهاده بود این دسته را در نزدیکی معبد سلیمان جای داد و حفاظت از زائران مسیحی را به ایشان سپرد البته هدف ظاهری این گروه محافظت از زائران مسیحی بود وگرنه محققان بر این باورند که هدف اصلی آنان از رفتن به اورشلیم و ساکن شدن در کنار معبد یافتن نسخ قدیمی در مورد رسوم جادوگری، دست نوشته های اسرارآمیز یهودیت و مصر باستان بود و در نهایت از همین جا ارتباط بین شهسواران معبد و کابالا شکل گرفت چرا که بعدها مشخص شد که آنها در بیت المقدس و درست در جایی که خرابه های معبد سلیمان قرار داشت دست به حفاری زده اند. (10)
به تدریج این دسته توسعه یافته و به صورت یک سازمان مزدور نظامی درآمد که خدمات خویش را به حکمرانان صلیبی عرضه می کرد. توانمندی نظامی آنان چنان مورد توجه قرار گرفت که مأموریت انتقال شمش های طلا و اموال تاراج شده از شرق به پاریس و لندن به ایشان سپرده شد. با پایان یافتن جنگ های صلیبی در سال 1292 میلادی اعضای گروه فوق به اروپا بازگشتند. آنان که سال ها به کشتار و راهزنی خو گرفته بودند طبعاً در محیط جدید آرام نداشتند لذا سازمان خود را حفظ کردند و برای خود رئیسی به نام "استاد اعظم" برگزیدند و به شکلی پنهان به عملیات خود ادامه دادند.
کم کم فیلیپ چهارم پادشاه فرانسه به سال 1304، وجود آنان را مخلّ امنیت کشور دانست و اقدام به دستگیری آنان کرد در این میان آخرین استاد اعظم آنان نیز به نام ژاک دوموله که به یک خاندان اشرافی تعلق داشت به سال 1314 در ملاعام اعدام شد. با اعدام استاد بزرگ شوالیه های معبد، آنان رسماً ناپدید شدند ولی بعدها از لژ اسکاتلند که حکومت آن را تنها پادشاه مخالف پاپ برعهده داشت، سردرآوردند. این لژ که از قدیمی ترین لژهای فراماسونری است از قرن چهارده تأسیس شده است اما در اوایل قرون مدرن نام خود را به لژ فراماسونری تغییر داد. (11) امروزه این طریقت از شاخه های مهم ماسونی است و در رابطه آن با سایر فرق باید گفت که در بین تمام فرقه های ماسونی یاد ژاک دوموله بسیار گرامی داشته می شود و فیلیپ چهارم سخت منفور است. (12)
مسیحیان اتهامات فراوانی بر شوالیه های معبد زدند چراکه آنها به خاطر سال ها اقامت در فلسطین با افکار اسماعیلیان، باطنیه، صباحیه و فرقه هایی از این دست آشنا شده بودند و به خاطر اینکه سال ها در معرض قوانین خشک کلیسا بودند نظرشان به عقاید جدید جلب شد و رفته رفته از کلیسا فاصله گرفتند (علاوه بر این که آنان در اثر حفاری ویرانه های معبد با اندیشه های الحادی مصر باستان هم آشنا شده بودند). بنابر اتهاماتی که کلیسا بر آنها وارد کرد، آنان متهم به اجرای مراسم کفرآمیز و حتی انکار مسیح و اهانت به مقدسات بودند (13) و جالب اینکه با چنین پیشینه ای باز هم دسته ای از فراماسون ها، فراماسونری فعلی را تداوم همان شهسواران معبد می دانند!؟
اما با وجود این نشانه ها، امروزه منابع رسمی ماسونی عموماً این نظریه را رد می کنند و هر گونه پیوند مستقیم تاریخی میان فراماسونری و فرقه های متنوع صلیبی را انکار می کنند اگر چه به احتمال زیاد اندیشه های الحادی و انحرافی کابالیستی از طریق یافته های شهسواران معبد در اورشلیم، وارد بدنه جریان فراماسونری شده است.
ادامه دارد...
مقالات مرتبط:
قسمت قبلی این مقاله : درآمدی بر فراماسونری
قسمت بعدی این مقاله : سه نظریه در مورد پیشینه فراماسونری (2)
پی نوشت ها:
1. طرح کلی این سه دیدگاه برگرفته از کتاب ارزشمند زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران نوشته محقق گران قدر عبدالله شهبازی می باشد.
2. دکتر مورای بنیانگذار و اولین ویراستار فرهنگ جدید انگلیسی است که امروزه با نام فرهنگ انگلیسی آکسفورد شهرت جهانی دارد. وی به خاندان اسکاتلندی مورای تعلق دارد که از بنیانگذاران گراندلژ اسکاتلند به شمار می روند.
3. شهبازی عبدالله؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران؛ ج 4، ص 60.
4. شهبازی عبدالله؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران؛ ج 4، ص 60.
5. علی بابایی غلامرضا، فرهنگ علوم سیاسی، ج 1 ص 455.
6. اعتقاد به خداوند، منهای باور داشتن به پیغمبر و کتب آسمانی، و اینکه خداوند فقط در خلقت انسان نقش داشته و پیمودن مسیر تکامل را بر عهده عقل بشر قرار داد است.
7. شهبازی عبدالله؛ ج 4، ص 66.
8. شهبازی عبدالله، ج4، ص 153.
9. هارون یحیی، فراماسونری جهانی، ص 11.
10. هارون یحیی، فراماسونری جهانی، ص 20.
11. هارون یحیی، شوالیه های معبد، ص 20.
12. شهبازی عبدالله، ج 2 ص 26.
13. رائین اسماعیل، ج1، ص266.
منبع: قاسمی، سلمان، یهودیان بنی اسرائیل و فراماسونری، اصفهان: کیاراد: بصائر، چاپ اول
منبع : حرف آخر