جابربن عباللّه انصارى
جمعه 17 آبان 1392 2:27 PM
جـابـر بـْنِ عـَبـْدِ اللّه بـن عـمـرو بـن حـرام الانـصـارى ، صـحـابـى جـليـل القـدر و از اصـحـاب بـَدْر است . روايات بسيار در مدح او رسيده و او است كه سلام حـضـرت رسـول صلى اللّه عليه و آله و سلّم را به حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام رسـانـيـده و او اوّل كـسـى اسـت كـه زيـارت كرده حضرت امام حسين عليه السّلام را در روز اربعين و اوست كه لوح آسمانى را كه در اوست نصّ خدا بر ائمّه هدى عليهماالسّلام در نزد حـضـرت فـاطـمـه (صـلوات اللّه عليها) زيارت كرده و از آن نسخه برداشته . از (كشف الغـمـّه ) نـقـل اسـت كه حضرت امام زين العابدين عليه السّلام با پسرش امام محمّد باقر عـليـه السّلام به ديدن جابر تشريف بردند و حضرت باقر در آن وقت كودكى بود پس حـضـرت سـجـاد عـليه السّلام به پسرش فرمود كه ببوس سر عمويت را، حضرت باقر عـليـه السـّلام نزديك جابر شد و سر او را بوسيد، جابر در آن وقت چشمانش نابينا بود عرض كرد كه كى بود اين ؟ حضرت فرمود كه پسرم محمّد است . پس جابر آن حضرت را به خود چسبانيد و گفت : يا محمّد! محمّد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم ترا سلام مـى رسـانـد. و از روايـت (اختصاص ) منقول است كه جابر از حضرت باقر عليه السّلام درخـواسـت كـرد كـه ضـامـن شـود شـفـاعـت او را در قـيـامـت ، حـضـرت قبول فرمود.(420) و اين جابر در بسيارى از غزوات پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سـلّم بـود و در غـزوه صـِفّين با اميرالمؤ منين عليه السّلام همراه بود و در اعتصام بـه حـبل اللّه المتين و متابعت اميرالمؤ منين عليه السّلام فروگذار نكرد و پيوسته مردم را بـه دوسـتـى امـيـرالمـؤ مـنـين عليه السّلام تحريص مى نمود و مكرّر در كوچه هاى مدينه و مـجـالس مـردم عـبـور مـى كـرد و مـى گـفـت :عـَلِىُّ خـَيـْرُ الْبـَشـَر فـَمـَنْ اَبـى فـَقـَد كـَفـَر(421) و هـم مـى فـرمـود: مـعـاشر اصحاب ، تاءديب كنيد اولاد خود را به دوستى على عليه السّلام ، پس هر كه اباء كرد از دوستى او ببينيد مادرش چه كرده .
شعر :
محبّت شه مردان مَجُو زبى پدرى |
كه دست غير گرفته است پاى مادر او(422) |
در سـنـه 78 وفـات كـرد و در آن وقـت چـشـمـان او نـابـيـنـا شـده بـود و زيـاده از نـود سـال عـمـر كـرده بـود و او آخـر كـسـى اسـت از صحابه كه در مدينه وفات كرد و پدرش عـبـداللّه انـصارى از نُقَباء حاضرين بَدْر و اُحُد است و در اُحُد شهيد شد و او را با شوهر خواهرش عمروبن الجموح در يك قبر دفن كردند و قصّه شكافتن قبر او با قبور شهداء اُحُد در زمان معاويه براى جارى كردن آب معروف است .