بانوان قرآن شناس و مفسر
جمعه 17 آبان 1392 11:18 AM
دوران کوتاه حکومت امام على(ع) فرصت مناسب و پرارزشى بود که معارف ناب دین و شریعت براى مردم شرح شود و مسلمانان بیش از پیش با سنت و سیرت اصیل پیامبر(ص) خدا آشنا گردند و پرده هاى تحریف و وارونه نمایى از چهره اسلام زدوده شود. در عمل به این وظیفه مهم، افزون بر مردان مؤمن و مجاهد، زنان، به ویژه بانوان خانواده پیامبر(ص) که به همراه کاروان امام از مدینه به کوفه هجرت کردند و همسران یاران ویژه، کوشا بودند و ارزش هاى دینى را به مردم مى رساندند و عراقیان و ایرانیان(1) را به راه و رسم رسول خدا آگاه مى کردند؛ چه از دوران حکومت ساسانیان هنوز زمانى دراز نگذشته بود و هنوز رسوب فرهنگ طبقاتى و عادات جاهلى در افکار و اندیشه مردمان این دیار وجود داشت(2) و وجود کارگزاران ناآشناى با دین، مانند ولید بن عقبه در دوره خلیفه سوم، مانع از آن بود که مردم این منطقه اسلام را بدرستى بشناسند.(3) شمه اى از عملکرد بانوان متعهد در دوره خلافت على(ع) از این قرار است.
1. درس تفسیر قرآن
على(ع) به نشر و قرائت و تفسیر قرآن اهمیت فراوان مى داد و مردم را تشویق مى کرد قرآن بیاموزند و آن را به مردم بیاموزانند. آن امام همام، با بیان جایگاه قرآنى و حاملان آن، مردم را به احسان و همکارى با علما و حاملان قرآن توصیه مى فرمود.(4)
امام و فرزندان او و یارانى چون ابن عباس، در خطبه ها مردم را با معارف قرآن آشنا مى کردند و زنان نیز از برنامه هاى قرآنى بهره مى بردند. و افزون بر آن، خود نیز محافل ویژه قرآنى داشتند. در این مجلس ها موضوعات قرآنى شرح و بررسى مى شد و زینب کبرى(س) مدیر و مدرس این گونه مجلس هاى قرآنى بود.
زینب، بانویى فرزانه، تیزهوش و قرآن شناس بود. در دامن على(ع) و فاطمه(س) پرورش یافته و روح و جانش از نور معرفت و دانش آکنده بود. او، از خردسالى «فهیمه» و نکته یاب بود. فضاى معنوى و آرامش حاکم بر خانواده پیامبر، عواطف پاک وى را سرشار و عقل و خردش را شکوفا کرده بود. سخن هاى خردمندانه و پرسش هاى پر مغز او نیز از نبوغ و بلوغ فکرى آن زاده زهرا حکایت داشت.
مورخان نوشته اند: زینب، در خردسالى از پدر پرسید: آیا ما را دوست مى دارى؟ و پس از آن که على(ع) فرمود، چگونه شما را دوست ندارم که شما میوه هاى دل من هستید، گفت: محبت حقیقى از آن خداست و شفقت و مهربانى از آن ما.
و باز درباره زکاوت زینب گفته اند: روزى على(ع) او را در دامن خود نشانده بود و نوازش مى کرد. به دخترش گفت: بگو یک. و او گفت. سپس فرمود: دو. زینب سکوت کرد و آن گاه که على(ع) از او پاسخ خواست، زینب گفت: پدرجان من با زبانى که «یک» گفته ام، نمى توانم «دو» بگویم. که اشاره اى بود لطیف به توحید خداوندگار، و پدر او را در آغوش کشید و پیشانى او را بوسه داد.(5)
زینب، در بزرگى به «عالمه» و «فهیمه»، شهره بود. امام سجاد(ع) عمه اش را «عالمه غیرمتعلمه» و «فهیمه غیرمفهمه»،(6) (داناى مدرسه نرفته و فرزانه استاد ندیده)، خوانده است.
جایگاه قرآن و سنت در نگاه زینب
زینب(س) بنا بر حدیث: «انى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى»(7)، قرآن و عترت را قرین همدیگر مى دید و آن دو گوهر گران بها را از یکدیگر جدا نمى شمرد و تفسیر و شرح راز و رمزهاى قرآن و تأویل اشارات آن را در شأن خانواده پیامبر(ص) مى دید. در نگاه و باور دختر على، قرآن در میان این خانواده نازل شده بود و اهل بیت(ع)، نخستین تلاوت گران آن بودند. او، مردم را تشویق مى کرد که به قرآن و عترت پیامبر چنگ زنند و به ریسمان استوار ولایت و امامت على(ع) بیاویزند و از پرتو دانش او راه جویند. در یکى از سروده هاى منسوب به آن بانوى اسلام، چنین آمده است:
تمسک بالکتاب و من تلاهفاهل البیت هم اهل الکتاب
بهم نزل الکتاب و هم تلاهو هم اهل الهدایه للصواب
امامى وَحَدّ الرحمن طفلو آمن قبل تشدید الخطاب
على کان صدیق البرایعلى کان فاروق العذاب
شفیعى فى القیامة عند ربىنبیى و الوصى ابوتراب
و فاطمه البتول و سیدا، منیخلد فى الجنان من الشباب(8)
به قرآن و تلاوت گران آن متوسل شو و بدان که اهل بیت، اهل قرآن اند.
کتاب خدا برآنان نازل شده و ایشان تلاوت گر آن اند و آنان اند که به درستى و راستى هدایت مى کنند.
امام من [على] از کودکى یکتاپرست بود و پیش از بلوغ ایمان آورده بود.
على دوستدار آفریدگان خدا و على دورکننده عذاب دوزخ است.
شفاعت گر من در قیامت، پیامبرم و وصى او ابوتراب باشد. و نیز فاطمه بتول و دو سرور جوانان اهل بهشت [حسن و حسین].
گروهى از مردان کوفه نزد امیرمؤمنان آمدند و گفتند: اجازه بده زنان ما نزد دخترت آیند و از او معارف دین و تفسیر قرآن بیاموزند. على(ع) اجازه داد.
و زینب(س) به اشارت پدر براى بانوان کوفه درس تفسیر قرآن شروع کرد.
روزى امیرمؤمنان وارد خانه شد و شنید عقیله بنى هاشم، حروف مقطعه قرآن را براى زنان شرح مى دهد، سخن در آیه نخست سوره مریم بود: «کهیعص»؛ کاف، هاء، یاء، عین، صاد. پس از پایان درس، على(ع) نزد زینب(س) رفت و فرمود: آیا مى دانى این حروف رمزى است درباره رویدادهایى که در سرزمین کربلا بر تو و برادرت حسین وارد خواهد شد؟(9)
ام الحسن، مادر حسن بصرى نیز از بانوان علاقه مند به قرآن و تفسیر بود. او نیز براى زنان مجلس، درس و نقل حدیث داشت.(10) او از ام سلمه، همسر پیامبر روایت هاى بسیارى را در تفسیر آیات قرآن شنیده و براى بانوان نقل کرده است. از جمله آن ها روایتى است مفصل، در تفسیر سوره واقعه و آیات مربوط به زنان بهشتى که بخشى از آن را گزارش مى کنیم:
از پیامبر پرسیدم: از گفته خداوند «عُرُباً اترابا»؛(11) (دلباخته همسران و هم سن و سال) مرا خبر ده! فرمود: اینان پیر زنان فرتوت و روسوخته و سفید مویند که خداوند در قیامت آنان را دوشیزه، دلباخته و هم سن و سال همسر و دوستدار و عاشق و شیفته یکدیگر محشور مى فرماید.
از پیامبر(ص) پرسیدم: یا رسول الله، آیا زنان دنیا برترند یا حورالعین؟ فرمود: زنان دنیا برترند از حورالعین به برترى روى پارچه بر آستر. گفتم: یا رسول الله، دلیل برترى زنان دنیا بر حورالعین چیست؟ فرمود: به انجام نماز و روزه و عبادت هاى آنان. خداوند به صورت هایشان نور و به اندام آنان ابریشم مى پوشاند، رنگشان سفید با لباس هاى سبز، با زر و زیور زرد فام، با عطردانى از دُر و شانه هایى از سیم و زر. این بانوان بهشتى چنین نغمه مى سرایند: بدانید ما جاویدان هستیم و مرگى در پیش نیست. ما در ناز و نعمتیم و فقر و تنگ دستى سراغ ما نیاید ما ماندگاریم و کوچى در کار نیست. ما خرسندیم و هیچ گاه ناراضى نشویم. خوش به حال کسى که ما از اوییم و او از آن ماست.
پرسیدم: یا رسول الله از ما زنان کسى است که دو شوهر یا سه و یا چهار شوهر کرده پس مى میرد و وارد بهشت مى شود و همسران پیشین او نیز بهشتى اند، کدام یک از شوهران، شوى او در بهشت اند؟
فرمود: اى ام سلمه، او شوهر را برمى گزیند و هرکدام از آنان را که خوش اخلاق تر بوده اند، انتخاب مى کند و مى گوید: پروردگارا، این مرد خوش خلق ترین با من در دنیا بود. او را به ازدواج من درآور. اى ام سلمه، حسن خلق موجب خیر دنیا و آخرت است.(12)
جلسه پرسش و پاسخ بانوان
شیخ ذبیح الله محلاتى، از کتاب بحر المصائب، شیخ محمد جعفر تبریزى گزارش کرده، یک سال پس از ورود على(ع) به کوفه، زنان این شهر توسط همسران خود به امیرمؤمنان پیغام دادند شنیده و فهمیده ایم، زینب چونان مادرش زهرا، عالمه و محدثه است. اجازه فرما بامداد که یکى از اعیاد است از او استفاده بریم. امام اجازه داد. محفلى آماده شد. زنان نزد زینب(س) آمدند و پرسش هاى دینى خود را از او پرسیدند(13) آن بانو به همه سؤالات آنان جواب داد.
2. دریافت و نشر حدیث
از دیگر حرکت هاى مثبت و تبلیغى بانوان در دوره امام على(ع)، تلقى روایت هاى پیامبر(ص) و على(ص) و نشر آن بود. زنان، در حوزه معارف دین، ارزش هاى مذهبى، احکام و شریعت و سیره اهل بیت(ع)، آموزه هاى پرمغزى را به ما منتقل کرده اند که نشان گر نقش پررنگ این گروه در عرصه تبلیغ دین و مکتب است.
زینب(س) و نقل و تفسیر حدیث
زینب کبرى، افزون بر قرآن شناسى، حدیث شناس هم بود. و بر همه راز و رمز و نکته ها و شأن صدور روایات پیامبر(ص) و فاطمه(س) و امام على(ع) آگاهى داشت. آن بانوى اسلام، روایت هاى گوناگونى را در زمینه معارف اسلامى، حقوق زنان و مردان، امامت و ولایت و... نقل و شرح کرده است. به چند روایت دراین باره توجه کنید:
زینب(س) نزد امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نشسته بود. آن دو، احادیث پیامبر را براى یکدیگر بازگو مى کردند. زینب به آنان گفت: شنیدم که مى گفتید، رسول خدا فرموده: «الحلال بیّن و الحرام بیّن و شبهات لایعلمها کثیر من الناس؛
حلال بین و آشکار و حرام نیز بین و آشکار است ولى شبهات را بسیارى از مردم نمى شناسند.»
سپس زینب(س) حدیث را این چنین کامل کرد: هرکس شبهات را ترک کند، امور دینى اش اصلاح مى شود و عِرض و آبرویش سالم مى ماند و هرکس به شبهات پیوند خورد و در آن گرفتار شود و آن را دنبال کند... مانند کسى خواهد بود که گوسفندش را نزدیک مناطق ممنوعه بچراند و هرکس چهارپایانش را نزدیک مناطق ممنوعه بچراند، نفسش او را وادار به چراندن در آن منطقه مى کند. آگاه باشید که هر پادشاه و ملکى حَرَمى [منطقه ممنوعه اى] دارد و منطقه ممنوعه خدا، محرمات اوست.
دختر زهرا(س)، سپس افزود: «پیامبر فرمود، آگاه باشید، همانا در بدن تکه گوشتى است که اگر سالم بماند، تمام بدن سالم خواهد بود و اگر فاسد شود، تمام بدن فاسد مى شود. بدانید آن پاره گوشت، قلب است... آیا نشنیده اید رسول خدا، همان کسى که خداوند او را تربیت کرد چنان که پیامبر فرمود: اَدّبنى ربّى فاحسَن تأدیبى فرموده: حلال آن چیزى است که خداوند عزّوجل در قرآن کریم، آن را حلال کرده و رسول خدا آن را بیان کرده است که از جمله حلال ها، خرید و فروش، اقامه نماز در وقت آن، پرداخت زکات، روزه ماه رمضان حج خانه خدا بر تواناى بر حج، امر به معروف و نهى از منکر، ترک دروغ و نفاق و خیانت است و حرام، آن چیزى است که خداوند آن را حرام کرده و در قرآن از آن یاد و رسول خدا آن را بیان کرده است و حرام نقیض حلال است.»
اما شبهات، امورى است که حلال و حرام آن معلوم نباشد و انسان مؤمن هرگاه نداند چیزى حلال است یا حرام و خواهان سعادت دو سرا باشد، بایسته است شبهه ها را دنبال نکند؛ چرا که شبهه ها او را به حرام خواهد کشاند.»
در این هنگام امام حسن(ع) به خواهر گفت: خداوند بر آراستگى و فضایل تو بیفزاید. سخن همان است که گفتى، همانا تو از درخت نبوت و از معدن رسالت هستى.(14)
و نیز زینب کبرى روایت کرده: جدم محمد مصطفى، حقوقى را براى ما زنان نسبت به همسرانمان مقرر کرد همان طور که حقوقى را براى مردان نسبت به زنان واجب کرد.(15)
و نیز جدم، پیامبر(ص) مى فرمود: هرگاه زنى نمازهاى پنج گانه را به جاى آورد و ماه رمضان را روزه گرفت و آبرویش را حفظ کرد و از همسرش اطاعت نمود، به او مى گویند: از هریک از درهاى بهشت که دوست دارى وارد بهشت شو.(16)
و نیز از حضرت زینب(س) روایت هاى گوناگون دیگرى از پیامبر(ص) درباره فرجام شیعیان على بن ابى طالب(ع) حضرت مهدى(عج)(17) و... نقل شده است.
در گذشته اشاره شد، راوى خطبه پر مغز و بلیغ فاطمه زهرا(ص) در مسجد البنى، زینب بود که با همه ویژگى ها، همراهان حضرت زهرا(س) و چگونگى ورود به مسجد و بازتاب آن در میان مسلمانان توسط زینب(س) آن را گزارش کرد.
فاطمه بنت على(ع) روایت گر حدیث
از راویان حدیث در دوره امیرمؤمنان(ع) و روزگار پس از آن، فاطمه دختر امیرمؤمنان(ع) بود. وى بانویى بود روشن اندیش و با ایمان و دانا، و از جدش پیامبر و پدرش امیرمؤمنان(ع) روایت هاى بسیارى نقل کرده است. فاطمه، همسر محمد بن أبى سعید بن عقیل بود.(18)
مردم به نزد فاطمه مى آمدند و از مشکلات دینى و مسائل حلال و حرام از او مى پرسیدند. نسائى در الخصائص از موسى بن عبدالله جهنى نقل کرده:
«دخلت على فاطمة بنت على فقال لها رفیقى ابومهل، هل عندک شى ء من والدک مثبت؟ قال: حدثتنى اسماء بنت عمیس ان رسول الله قال لعلى: انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى؛(19)
بر فاطمه دختر على(ع) وارد شدم. همراه من، ابومهل، از او پرسید: آیا روایت ثابت شده اى درباره پدرت (على) به یاد دارى؟ گفت: از اسماء دختر عمیس شنیدم که پیامبر خدا(ص) به على(ع) گفت: تو در نزد من همان جایگاهى را دارایى که هارون نزد موسى داشت، جز این که پس از من پیامبرى وجود ندارد.»
و نیز فاطمه(س) روایت مشهور ردّ الشمس [بازگشت خورشید] را از اسماء براى مردم نقل مى کرد. افراد گوناگونى از مردان و زنان، این ماجرا را از زبان فاطمه بنت على شنیده اند، از جمله ابراهیم بن حسن از فاطمه از اسماء نقل کرده است: سر پیامبر بر دامن على(ع) بود و بر او وحى نازل مى شد، على(ع) نماز عصر را نخوانده بود و آفتاب غروب کرد. پیامبر(ص) پس از نزول وحى، به درگاه خداوند چنین دعا کرد: خداوندا اگر على ولى تو و پیامبرت است، خورشید را [براى اداى نماز عصر] براى او برگردان. اسماء گفت: من هم غروب خورشید را دیدم و هم بازگشت آن را پس از غروب.(20)
و نیز فردى گزارش کرده، نزد فاطمه بنت على رفتم، در دستانش دستبند و در انگشتانش انگشتر و گردنبندى از مهره برگردن داشت. از آن پرسیدم. گفت: زن نباید به مردان شبیه باشد.(21)
به نظر مى رسد این ماجرا بایستى مربوط به دوران پیرى فاطمه باشد که آراستگى وى در سن کهنسالى، راوى را به شگفتى واداشته و از آن پرسیده است.
پى نوشتها:
1. عراق، در آن دوره بخشى از ایران بود و عدهبسیارى از ساکنان کوفه موالى و پارسى زبان بودند.
2. ر.ک: نهج البلاغه، بخش کلمات قصار، شماره 37.
3. ر.ک: علامه تسترى، قاموس الرجال، ج 10، ص441، شماره 8094، مؤسسه نشر اسلامى، 1422 قمرى.
4. میرزا حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج 7، ص115. مؤسسه آل البیت قم.
5. جعفر النقدى، زینب الکبرى، ص 46 47. مطبعة حیدریة نجف، 1361 قمرى. سعید الحسن، از علماى معاصر شهید اول، این گفته را به عباس(ع) نسبت مى دهد، پیشین، ص 47.
6. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 45، ص164.
7. ابى القاسم خزار قمى، کفایة الاثر، ص 87، انتشارات بیدار.
8. شیخ فخرالدین طریحى نجفى، المنتخب،، ج 2، ص468. افست رضى، قم، از چاپ المکتبة الحیدریه، نجف.
9. نقدى، زینب الکبرى، ص 48.
10- طبقات الکبرى، ج 8، ص 476.
11. واقعه، آیه 37.
12. حافظ، ابى القاسم سلیمان بن احمد طبرانى، المعجم الکبیر، تحقیق حمدى عبدالحمید سلفى، ج 23، ص368، چاپ دوم، داراحیاء التراث العربى، وزارت اوقاف عراق.
13. محلاتى، ریاحین الشریعه، ج 3، ص 57. دارالکتب الاسلامیة.
14. سید محمد کاظم قزوینى، زینب الکبرى من المهد الى اللحد، ص 581، دارالغدیر للطباعة و النشر، چاپ دوم، 1324 قمرى.
15.سید محمدکاظم قزوینى، از ولادت تا شهادت، (زندگانى زینب کبرى)، ترجمه محمد اسکندرى، ص 389، نشرصیام.
16. قزوینى، زینب الکبرى، ص582.
17. ابى القاسم على بن محمد خرّاز قمى، کفایة الاثر فى النص على الأئمة الا بنى عشر، تحقیق سید عبداللطیف کوه کمرى، ص194، انتشارات بیدار، 1401 قمرى.
18. ابن سعد، الطبقات الکبرى، ج 8، ص 466. دار صادر.
19. حافظ ابى عبدالرحمان احمد بن شعیب نسائى، خصائص امیرالمؤمنین على بن ابى طالب، تحقیق محمدکاظم، ص 92. مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، 1419 قمرى. المعجم الکبیر، طبرانى ج 24، ص150، 149، 151.
20. حافظ طبرانى، المعجم الکبیر، ج 24، ص 152.
21. الطبقات الکبرى، ج 8، ص 466