0

تنخ، یکتاپرست یا یگانه‌پرست؟

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

تنخ، یکتاپرست یا یگانه‌پرست؟
چهارشنبه 15 آبان 1392  8:58 AM

تنخ یا عهد عتیق، به‌ویژه آثاری که تا پیش از دوران اسارت بابلی نگاشته شده‌اند، بر توحید و یکتاپرستی پافشاری می‌کنند و از شرک گریزان‌اند. به‌این‌ترتیب در مسیر حرکت یهود و بنی‌اسرائیل، یگانه‌پرستی جایی نخواهد داشت.

چکیده

یهودیت تحریف‌‌نشده، دینی الهی و توحیدی است که از آغاز، پرچم مبارزه با شرک را برافراشته و در برابر ادعای الوهیت فرعون و فرعونیان قد علم کرده است. شاهد اصلی این واقعیت، بیانات قرآن کریم دراین‌باره در فرازهای گوناگون است. قرآن کریم می‌فرماید: وقتی ساحران در برابر معجزة حضرت موسی(ع) شکست خوردند، اظهار داشتند که به خدای آسمان‌ها و زمین ایمان آورده‌اند؛ خدایی که خدای موسی و هارون است(اعراف:121ـ122).

با این‌همه، برخی از یهود‌یت‌پژوهان همچون جولیوس ول‌هاوزن در برداشتی ناصواب از تنخ و ظواهر برخی قطعات عهد عتیق، در این موضوع تردید افکنده و مدعی شده‌اند که یهودیت در آغاز دینی شرک‌آمیز بوده و به‌گونه‌ای یگانه‌پرستی را در دستور کار خود داشته است، ولی به‌تدریج در دوران جلای بابلی این نگرش کنار گذاشته شده و توحید و یکتا‌پرستی در آن رواج یافته است. در این نوشتار با نفی برداشت این افراد، بر یکتاپرستی یهودیت از آغاز و از زمان حضرت موسی(ع) تأکید ورزیده‌ایم و با ادلة مبتنی بر عهد عتیق، این مطلب را اثبات کرده‌ایم.

کلیدواژه‌ها: تنخ، بنی‌اسرائیل، جولیوس ول‌هاوزن، یکتاپرستی، یگانه‌پرستی، جلای بابلی.

مقدّمه

تنخ یا عهد عتیق، شالودة اصلی اعتقادات آیین یهود را شکل می‌دهد و مهم‌ترین تکیه‌گاه برای آموزه‌های این دین به‌شمار می‌آید. این مجموعة کتب مقدس، در طول زمان و توسط افراد گوناگونی به تحریر در آمده است. نبود برخی مباحث و تعالیم در کتب اولیة عهد عتیق و مطرح شدن آنها در کتب بعدی و یا اختلاف ادبیات و سبک نگارشی این متون، می‌تواند شاهد خوبی بر این مطلب باشد. به‌هرحال این موضوع اختلافی نیست که این مجموعه در طول تاریخ و در دورانی چندصدساله شکل کنونی خود را به‌دست آورده است.

یکی از مسائلی که در دوران‌های اخیر بدان اهمیت بیشتری داده شده، اختلاف آموزه‌های بنیادین در این متن مقدس است. از جملة این آموزه‌ها می‌توان به بحث چگونگی حیات پس از مرگ و یا مراحل آن و نیز اعتقاد به وجود فرشتگان اشاره کرد. به اعتقاد بسیاری از محققان، تا قرون دوازدهم و سیزدهم پس از میلاد اعتقادات یهودی به‌صورت مدون و مکتوب درنیامده بوده است.1 در همین زمینه،‌ برخی از جمله جولیوس ول‌هاوزن،2 محقق آلمانی کتاب مقدس به‌ویژه اسفار خمسه، بر آن شده‌اند که تنخ و به تبع آن قوم بنی‌اسرائیل، و حتی حضرت موسی(ع) که ناظر بر اعتقادات بنی‌اسرائیل بود از زمان نبوت حضرت موسی(ع) تا پیش از دوران اسارت بابلی نگاهی یگانه‌پرستانه3 نسبت به حقیقت غایی داشته‌اند و نه یکتاپرستانه.4

نگاه یگانه‌پرستی به حقیقت غایی، نگاهی شرک‌آمیز است که بر اساس آن، قوم یهود از میان خدایان پرشمار و گوناگون موجود، برای خود یهوه را برگزیده است. البته پس از این گزینش، دیگر خدایان از اعتبار افتاده‌اند و یهودیان حق پرستش آنها را ندارند. به‌عبارت دیگر از حیث وجود‌شناختی، در عالم خدایان پرشمار و گوناگون وجود دارند، اما از حیث وثاقت و اعتبار، تنها یک خدا معتبر است و خدایان دیگر از اعتبار ساقط شده‌اند.5 به اعتقاد این یهود‌پژوه، پس از دوران اسارت بابلی است که این قوم، اعتقاد خودشان را به یکتاپرستی تغییر داده‌اند.

در این نوشتار برآنیم تا درخور فرصت و توان خویش به این موضوع بپردازیم و درستی یا نادرستی این ادعا را بررسی کنیم. البته در همین آغاز به این موضوع اشاره می‌کنیم که پیش‌فرض ما، اعتبار و حجیت کتاب مقدس و تنخ در یافتن آموزه‌های دینی یهود و بنی‌اسرائیل است (هرچند ممکن است در این باب نظراتی داشته باشیم و آن را کتابی تحریف‌شده و حتی کتابی غیر از آنچه در قرآن کریم به‌ منزلة تورات شناخته می‌شود، به‌شمار آوریم، در این نوشتار برای بررسی مطلب از نگاه کتاب مقدس و دورانی که این کتاب به منزلة مرجع اساسی آموزه‌های یهودی شناخته می‌شود، چاره‌ای جز تکیه بر مطالب این کتاب نداریم).

بررسی موضوع یگانه‌پرستی و یا یکتاپرستی تنخ و عهد عتیق، مسیری ویژه دارد. در آغاز و به منزلة بحثی مقدماتی، اشاره‌ای کوتاه به مفاهیمی که ناظر به حقیقت غایی در تنخ و عهد عتیق هستند می‌کنیم؛ چه آنکه بدون دانستن این مفاهیم، کار ما در بیان و تحلیل رویکرد توحیدی و یا یگانه‌پرستی به‌دشواری پیش خواهد رفت. در ادامه به پرسش مورد نظر این نوشتار خواهیم پرداخت و سپس اوصاف خدا را در عهد عتیق بررسی خواهیم کرد.

مفاهیم ناظر به حقیقت غایی در عهد عتیق

خدای بنی‌اسرائیل، مهم‌ترین حقیقت و مفهوم از مفاهیم و حقایق کتاب مقدس است که در همة اجزا و کتب تنخ به جز دو کتاب اِستَر و غزلِ غزل‏های سلیمان با آن سروکار داریم و این مفهوم در آنها یافت می‌شود.

یهوه

حقیقت غایی، با نام‏های گوناگونی در عهد عتیق مطرح شده که مشهورترین آنها یهوه (YHVH) است. این نام 6600 بار در تنخ ذکر شده آمده که در 24 مورد، در ترجمة به زبان انگلیسی متن تنخ، به صورت «YH» نوشته شده‏است. ازآنجاکه این نام برای یهودیان بسیار محترم است، بر زبان آوردن آن هنگام قرائت کتب عهد عتیق و یا در هر زمان دیگر حرام است. به همین دلیل، کم‌کم تلفظ این واژه فراموش شده و کسی تلفظ صحیح و حقیقی آن را نمی‏داند.

به اعتقاد یهودیان، هنگامی که معبد سلیمان بر پا بود، بالاترین مقام مذهبی یهود حق داشت سالی یک‌بار در روز عاشورای تقویم یهودی (اوایل پاییز، دهم ماه تِشْری) در قدس الاقدسِ آن معبد، نام یهوَه را بر زبان آورد و دعا کند. چون بردن نام یهوه در سایر اوقات و مکان‌ها و توسط دیگر اشخاص حرام است، قاریان هنگام قرائت تنخ هرگاه به این کلمه برسند، به‌جای آن، واژة «اِدُنای» (Lord = آقای من) را می‏خوانند.

بدین سبب، برخی می‏گویند آوانگاری یهوه بر وزن اِدُنای است. یهوه معنای مشخصی ندارد. در سفر خروج، 14: 3 آن را معادل «اَهِیه» (موجود) آورده‌اند و معنا کرده‏اند. یهوه در کتاب مقدس پسوندهای مختلفی به خود گرفته است که برخی از آنها عبارت‌اند از: الف) یهوه یری (خداوند می‏نگرد): پیدایش، 14: 22؛ ب) یهوه نسی (خداوند علم): خروج، 15: 17؛ ج) یهوه شالوم (خداوندِ آرامش و سلام): داوران، 24: 6؛ د) یهوه یاداع (خداوند می‏داند): دومِ سموئیل، 18: 8؛ ه‍ ) یهوه یاقیم (خداوند برقرار می‏کند): دومِ پادشاهان، 20: 24.

اِلوهیم

واژة الوهیم 2600 بار در عهد عتیق به کار رفته است. اگرچه الوهیم اسم جمع است، برای خدای بنی‌اسرائیل به ‌کار می‏رود که خدای ملی و قومی بنی‌اسرائیل است. خدای ملی و قومی بدین معناست که او خدای بنی‌اسرائیل است و بنی‌اسرائیل مخلوق اویند؛ هر که بخواهد در پناه این خدا قرار گیرد باید در زمرة بنی‌اسرائیل باشد. الوهیم هم‌معنای واژة یهوه و قابل تعویض با آن است. حتی برخی نویسندگان که تدوین‌کنندة منبع الوهیمی تورات‏اند، الوهیم را بر یهوه ترجیح می‏دهند.

نکتة مهم این است که واژة الوهیم در برابر واژة اِناشیم (آدمیان) قرار می‏گیرد و ضد اوست. پس الوهیم به عالم، سوای عالم انسان‏ها نیز اطلاق می‏شود؛ عالمی که در آن خدا وجود دارد و تحت آن، دنیای فرشتگان و سلسله‌مراتب بین آنهاست. ازاین‌روی در همه جا و در همة موارد نباید الوهیم را به خدا ترجمه کرد؛ چه اینکه گاهی این واژه به معنای فرشتگان الهی و یا دیگر موجودات ما فوق بشری است.

لذا چون در داستان یعقوب واژة الوهیم به کار رفته است، بعضی به‌اشتباه می‏نویسند خدا با یعقوب کشتی گرفت؛ در صورتی که کسی که با یعقوب کشتی گرفت، یک فرشته بود. پس یهوه اطلاقش فقط بر خداست؛ ولی الوهیم، هم بر خدا و هم بر فرشتگان و به‌عبارت‌دیگر بر موجودات مابین مقام الوهیت و آدمیت اطلاق می‏شود.

اِلْ

ال هم‌معنای الوهیم است و 230 بار در عهد عتیق آمده است. این واژه مفرد بوده، جمع آن «الیم» است. پس می‏تواند به جای یهوه قرار گیرد. ال، از کهن‏ترین واژگان زبان سامی و به معنای خدای موجود است. تا جایی که نام خدایی که حضرت ابراهیم برگزید، «اِلْ‏شَدَه» (یعنی قادر مطلق و خیر محض) است (سفر خروج 3:6). ال‌شده از نظر لغوی به معنای خدای کوهستان‏هاست.تا اینجا کوشیدیم مفاهیم ناظر به حقیقت غایی را در ادبیات تنخ و عهد عتیق کانون توجه قرار دهیم. اکنون به پرسش اصلی نوشتار باز می‌گردیم و برای یافتن پاسخی درخور، مسئله را بررسی می‌کنیم.

اثبات توحید ذاتی

پرسش مهم و بنیادینی که این نوشتار در پاسخ بدان تدوین شده، این است که آیا یهودیتِ مبتنی بر تنخ و عهد عتیق، به‌ویژه پنج کتاب اول و تورات و کتب پیش از جلای بابلی، دینی توحیدی است؟ به‌تعبیری‌دیگر آیا می‏توان یهودیت دوران صدر اول را دینی توحیدی خواند؟ به نظر می‌رسد پاسخ به این پرسش مثبت است. البته برای این ادعا می‏توان شواهدی را از کتاب مقدس و عهد عتیق آورد. برای مثال در سفر تثنیه، 5: 6ـ8 آمده است: «من هستم یهوه خدای تو که تو را از زمین مصر از خانه بندگی بیرون آوردم * تو را به حضور من، خدایانِ دیگر نیست....» همچنین در مورد دیگری از سفر تثنیه، 6: 4ـ16 می‌خوانیم:

ای اسرائیل بشنو یهوه خدای ما، یهوة واحد است؛ پس یهوه خدای خود با تمامی جان و قوت خود، محبت نما.... آن‌گاه با حذر باش مبادا یهُوَه را که تو را از زمین مصر از خانة بندگی بیرون آورد فراموش کنی. از یهُوَه خدای خود بترس و او را عبادت نما و به نام او قسم بخور. خدایان دیگر را از خدایان طوایفی که به اطراف تو می‌باشند پیروی منمایید؛ زیرا یهُوَه خدای تو در میان تو خدای غیور است؛ مبادا غضب یهُوَه خدایت برتو افروخته شود و تو را از روی زمین هلاک سازد.

در این فرازها به‌روشنی هرچه تمام‌تر بر توحید خدا و یهوه تأکید شده است. به‌‌دیگرسخن وقتی گفته می‌شود: «ای اسرائیل بشنو یهوه خدای ما، یهوة واحد است» منظور از یکتایی یهوه، وحدت شخصیة اوست؛ یعنی او یک موجود است و دو یا سه موجود و یا بیشتر نیست؛ دقیقاً مانند اینکه گفته شود کوه اورست واحد است؛ یعنی دو کوه نیست. فرض دیگر این است که منظور بی‌مثل و بی‌شریک بودن اوست؛ مانند اینکه گفته شود کوه اورست از جهت ارتفاع واحد است و مثل و شریک ندارد.

فرض اول در بیان این قطعه بی‌معناست؛ چراکه اگر بنا بود یهوه، خدا و موجودی در میان خدایان و موجودات دیگر باشد (یعنی موجودی با وحدت شخصیه تلقی شود)، دیگر سخن گفتن از یکی بودن آن لغو و عبث می‌شد؛ زیرا، هر موجودی از وحدت شخصیه برخوردار است و در هستی خود یکی است.

در مقابل، فرض دوم، که همان بی‌مثل و بی‌شریک بودن در خدایی و الوهیت است، معنایی درخور اعتنا و صحیح است. توضیح اینکه سخن گفتن از یکتایی یک موجود، درحقیقت اشاره به این مطلب مهم است که آن موجود از حیثیتی خاص مشابه ندارد و فاقد مثل است. به بیان سوم، این بی‌مثل و بی‌شریک بودن است که نیاز به بیان دارد و نه یکی بودن و وحدت شخصیه داشتن.

نکتة دیگری که در این فرازها مطرح شده این است که اگر در قسمت‌های بعدی نامی از خدایان دیگر به میان آمده است، درواقع با در نظر گرفتن قطعة چهارم (ای اسرائیل بشنو یهوه خدای ما، یهوة واحد است)، می‌توان فهمید منظور از خدایان اقوام دیگر، خدایان وهمی است و نه خدایانی که در عالم خارج موجودند. به‌دیگرسخن با توجه به صراحت عبارت یکتایی یهود و خدا، عبارت مشیر به وجود خدایان را به خدایان غیرحقیقی ارجاع می‌دهیم.

 

تشکرات از این پست
YaSiN313
دسترسی سریع به انجمن ها