0

رابطه قرآن و آزادی و چالش‌های آن

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:رابطه قرآن و آزادی و چالش‌های آن
شنبه 11 آبان 1392  8:13 AM

الف: برخورد اسلام با افراد بی‌منطق و هتاک: مردم چند گروه هستند:1) مؤمنانی که به اسلام اعتقاد دارند.2) کافرانی که اسلام را انکار می‌کنند.3) افرادی که واقعا شک دارند و در حال تحقیق در مورد اسلام هستند و این مطلب طبیعی است که اسلام هم بر آن تأکید می‌کند، لذا تحقیق در اصول دین مقدمه مسلمانی است. استاد شهید مطهری می‌فرماید:«اکثر بزرگان صاحب‌نظر به جز عده معدودی که مؤید من عندالله هستند، از منزل شک گذشته‌اند و به جایگاه امن رسیده‌اند» (مطهری، عدل الهی، 8).این افراد تا زمانی که در حال شک، تحقیق و جست‌وجو هستند، در حکم مرتد نیستند.

4) گروهی که بدون تحقیق و استدلال در مقابل اسلام و عالمان آن قرار می‌گیرند و از روی عناد و لجاجت به انکار اصول اساسی و ضروریات دین اسلام می‌پردازند یا نسبت به پیامبر و مقدسات اصیل دینی توهین و ناسزا روا می‌دارند و اقدام عملی علیه اسلام می‌نمایند. این افراد مرتد محسوب می‌شوند و طبق احکام مرتد ملّی و فطری با آن‌ها برخورد می‌شود و این یک امر عقلائی است که با انسان بی‌ادب و هتاک و بی‌دلیل، برخورد شود.

در روایتی از امام صادق(ع)  آمده است:«إنّما یکفر إذا جحد» (عاملی، شیخ حرّ، وسایل الشیعه، 18، 596)؛ «(کسی که شک کند) فقط زمانی کافر می‌شود که انکار (لفظی مثلاً) بکند». صاحب جواهر نیز می‌گوید:«تا وقتی مرتد، اظهار عقیده نکرده، مرتد محسوب نمی‌شود» (نجفی، شیخ محمد حسن، جواهر الکلام، 41، 600).

تذکر: انتقاد و پرسش و اشکال کردن در اسلام آزاد است و این بدان معنا نیست که کسی حق سؤال از اصول دین را ندارد یا حق اشکال در احکام جزیی دین و طلب دلیل آن‌ها را ندارد.

ب) برخورد با دشمن داخلی: حکومت‌های دنیا برای جلوگیری از هرج و مرج و اقدام عملی مخالفان، احکامی را وضع می‌کنند. مرتد کسی است که اقدام عملی علیه نظام اسلامی می‌کند؛ به عبارت دیگر برخورد با مرتد برخورد با دشمن داخلی است و احکام ارتداد برای حفظ نظام و حکومت اسلامی است.

پ) نقش بازدارندگی ارتداد: اسلام دین استدلال است و به عقل و برهان اهمیت می‌دهد؛ Gقُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنتُمْ صَادِقِینَF (بقره/111؛ نمل/64)؛ «بگو: «اگر راست مى‏گویید، دلیل روشنتان را بیاورید!»» لذا به تحکّم و تحمیل نیاز ندارد و همیشه افراد با شوق و رغبت به اسلام ‌گرویده‌اند و این مخالفان اسلام بوده‌اند که با اجبار و اکراه جلوی گرایش مردم به اسلام را گرفته‌اند. احکام ارتداد نقش بازدارندگی دارد و جلوی افراد مسخره کننده را می‌گیرد؛ یعنی کسانی که صبح مسلمان می‌شوند و عصر از اسلام بر می‌گردند تا ایمان مسلمانان را متزلزل کنند.

ت) احکام ارتداد: این احکام شرط پذیرفته شده است؛ بدین معنا که بر اساس خدا محوری، اصل آزادی در محدوده شریعت معتبر است و احکام ارتداد یکی از قیود شریعت برای محدوده آزادی انسان است. در این مورد برخی چنین مثال می‌زنند: اسلام مثل قلعه‌ای است که صاحب آن قبل از ورود با افراد مشتاق شرط می‌کند که حق بازگشت از آن را ندارند و هر مسلمانی با قبول این شرط (که از محتوای احکام اسلامی فهمیده می‌شود) مسلمان می‌شود.

ث) تعبد: برخی فکر می‌کنند که انسان مسلمان باید نسبت به آیات قرآن و احکام الهی تعبد داشته باشد و حتی اگر حکمت و علت آن‌ها را متوجه نشود، به آن‌ها گردن نهد و قبول نماید. بررسی: تعبد در احکام در جای خود صحیح است، اما به نظر می‌رسد این جواب برای اشکال کنندگان جوان چندان قانع کننده نباشد و به توضیح و توجیه معقول‌تری احتیاج باشد. تذکر: برخی از این جواب‌ها قابل ادغام با برخی دیگر است، همان گونه که برخی از آن‌ها قابل مناقشه است، ولی ما برای این که خواننده محترم بتواند خود انتخاب کند، همه را ذکر کردیم.

ج) تفاوت آزادی فکر با آزادی عقیده: این نظر شهید مطهری; است که در مبحث بعدی می‌آوریم.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری: احکام ارتداد در هر صورت با آیه Gلاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ F و آزادی مشروع و معقول منافات ندارد. چالش دوم: تعارض آزادی اندیشه و قلم با ممنوعیت کتاب‌های گمراه کننده. برخی اشکال می‌کنند که اگر اسلام آزادی قلم و اندیشه را قبول دارد و حتی پذیرش اصول دین را بر اساس تحقیق قرار می‌دهد، چرا نگهداری، انتشار و مطالعه برخی کتاب‌ها را با عنوان «کتب ضالّه» ممنوع می‌سازد؟[1] در این مورد به چند صورت پاسخ داده شده است.

1ـ سطح اطلاعات و معلومات افراد جامعه بسیار متفاوت است، لذا باید تیپولوژی علم رعایت شود و اطلاعات بر اساس ظرفیت و معلومات قبلی افراد به آن‌ها داده شود. گاهی یک دارو که در پزشکی کاربرد دارد و می‌تواند جان یک بیمار را نجات دهد، ممکن است برای کودک یا افراد باردار خطرناک یا مرگ‌آور باشد.

مطالب کتاب‌ها نیز ممکن است برای افراد آماده و محقق، داروی فکر باشد، ولی اگر همان مطالب (بدون توضیح پیرامون شبهات) در اختیار دیگران باشد، برای عده‌ای بیماری‌زا و منحرف‌کننده گردد، لذا اسلام به عالمان و محققان توانا نه تنها اجازه مطالعه کتاب‌های ضاله و نگهداری آن‌ها را داده است، بلکه گاهی مراجعه به آن‌ها از باب مقدمه، واجب می‌شود (مثلاً برای پاسخ‌گویی به شبهات آن‌ها و یا هدایت افراد)، اما همان کتاب‌ها برای افراد کم‌اطلاع چون ممکن است موجب گمراهی و انحراف عقیدتی شود، ممنوع می‌شود (همان). این ممنوعیت از نظر عقلا پسندیده است؛ همانطور که برداشتن سمّ از دسترس افراد بی‌اطلاع نیکوست.

2ـ براساس مبنای خدا‌محوری در آزادی، آزادی محدود به شریعت و قانون را می‌پذیریم، لذا انسان مسلمان آگاهانه آزادی محدود را انتخاب کرده و تابع شریعت شده است و شریعت در این‌جا به محدودیت و ممنوعیت کتب ضاله حکم کرده است.

3ـ تفاوت آزادی فکر با آزادی عقیده: استاد شهید مطهری; پس از طرح آیه Gلاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ F ماده نوزدهم اعلامیه حقوق بشر را چنین مطرح می‌کند: «هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم و اضطراری نداشته باشد. در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشار آن با تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی آزاد باشد».

سپس سعی می‌کند موضع اسلام را در مورد آزادی فکر و عقیده بیان کند و می‌گوید: «فرق است میان فکر و تفکر، و میان عقیده، تفکر قوه‌ای است در انسان، ناشی از عقل داشتن. انسان چون یک موجود عاقلی است، موجود متفکری است. اسلام در مسئله تفکر نه تنها آزادی تفکر داده است، بلکه یکی از واجبات در اسلام تفکر است، یکی از عبادتها در اسلام تفکر است... (اما) عقیده البته در اصل لغت اعتقاد است، اعتقاد از ماده عقد و انعقاد و... است، بستن است، منعقد شدن است، حکم گره را دارد.

دل بستن انسان به یک چیز دو گونه است. ممکن است مبنای اعتقاد انسان، مبنای دل بستن انسان، مبنای انعقاد روح انسان همان تفکر باشد. در این صورت عقیده‌اش بر مبنای تفکر است، ولی گاهی انسان به چیزی اعتقاد پیدا می‌کند و این اعتقاد بیشتر کار دل است، کار احساسات است؛ نه کار عقل (مثل بت‌پرستی و....) ... اگر اعتقادی بر مبنای تفکر باشد، اسلام چنین عقیده‌ای را می‌پذیرد، غیر از این عقیده را اساساً قبول ندارد. آزادی این عقیده آزادی فکر است...، اما عقایدی که بر مبنای وراثتی و تقلیدی و از روی جهالت به خاطر فکر نکردن و تسلیم شدن در مقابل عوامل ضد فکر در انسان پیدا شده است، اینها را هرگز اسلام به نام آزادی عقیده نمی‌پذیرد.

آیا با اینها باید مبارزه کرد یا نباید مبارزه کرد؟ یعنی آیا آزادی فکر که می‌گوییم بشر فکرش باید آزاد باشد، شامل عقیده به این معنا می‌شود؟ مغالطه‌ای که در دنیای امروز وجود دارد در همین جا هست.

از یک طرف می‌گویند فکر و عقل بشر باید آزاد باشد، و از طرف دیگر می‌گویند عقیده هم باید آزاد باشد، بت‌پرست هم باید در عقیده خودش آزاد باشد، گاوپرست هم باید در عقیده خودش آزاد باشد.... و حال آنکه اینگونه عقاید ضد آزادی فکر است، همین عقاید است که دست و پای فکر را می‌بندد.

خود اعلامیه حقوق بشر همین اشتباه را کرده است. اساس فکر را این قرار داده است که حیثیت انسانی محترم است. بشر از آن جهت که بشر است محترم است (ما هم قبول داریم) چون بشر محترم است، پس هر چه را خودش برای خودش انتخاب کرده، هر عقیده‌ای که خودش برای خودش انتخاب کرده، محترم است.

عجبا! ممکن است بشر برای خودش زنجیر انتخاب کند و به دست و پای خودش ببندد، ما چون بشر را محترم می‌شماریم ] او را در این کار آزاد بگذاریم؟![ لازمه محترم شمردن بشر چیست؟ آن این است که ما بشر را هدایت بکنیم در راه ترقی و تکامل، یا این است که بگوئیم آقا! چون تو بشر هستی، انسان هستی، هر انسانی احترام دارد، تو اختیار داری، هر چه را خودت برای خودت بپسندی من هم برای تو می‌پسندم، و برایش احترام قایلم؛ ولو آن را قبول ندارم و می‌دانم که دروغ و خرافه است.

این محترم شمردن تو این زنجیر را، بی‌احترامی به استعداد انسانی و حیثیت انسانی اوست که فکر کردن باشد. کار صحیح کار ابراهیم(ع)  است که خودش تنها کسی است که یک فکر آزاد دارد و تمام مردم را در زنجیر عقاید سخیف و تقلیدی که کوچک‌ترین مایه‌ای از فکر ندارد، گرفتار می‌بیند.... یک تبر بر می‌دارد، تمام بت‌ها را خرد می‌کند. عمل صحیح عمل خاتم‌الانبیاء(ص)  است، سال‌های متمادی با عقاید بت‌پرستی مبارزه کرد تا فکر مردم را آزاد کند» (مطهری، مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی، 104 ـ 92).

نتیجه: پس ممنوعیت کتب ضالّه به معنی ضدّیت با آزادی قلم و اندیشه نیست، بلکه قانونمند کردن آزادی قلم است، و محافظت از حریم افراد کم‌اطلاع و جلوگیری از انحراف آن‌هاست. محققان آزادند که در صورت نیاز به این کتاب‌ها مراجعه کنند و یا به خرید و چاپ محدود آنها (برای دست‌یابی اهل تحقیق) اقدام کنند، ولی انتشار آن‌ها در سطح عمومی جایز نیست، چرا که موجب آلودگی فضای جامعه و انتشار بیماری‌های فکری در بین افراد کم‌اطلاع می‌گردد.

چالش سوم: در تعارض «آزادی با عدالت و دین»، کدام (حق و عقل) مقدّم است؟ در پاسخ به این پرسش اول باید یک مطلب زیربنایی روشن شود، این که آیا آزادی ارزش مطلق است و به عبارت دیگر آیا آزادی یک امر ارزشی و بالاتر از همه ارزش‌ها است؛ به گونه‌ای که بر همه ارزش‌های انسانی مقدم شود و هرگاه تعارضی بین آزادی با دین، عدالت و... پیدا شد، عدالت و دین قربانی شود یا آزادی ارزشی در طول ارزش‌های دیگر انسانی است و هیچ کدام فدای دیگری نمی‌شود؟

آن چه در غرب تبلیغ می‌شود، نوع اول است و آن چه از روح تعالیم اسلامی بر می‌آید، نوع دوم است. در این جا لازم است بگوییم آزادی به عنوان یک ارزش در کنار عدالت، حکم عقل و دین و ارزش‌های دیگر می‌تواند معنا داشته باشد و باید هر کدام مرز یک‌دیگر شوند. به عبارت دیگر این ارزش‌ها در عرض هم نیستند تا تعارض کنند و از هم شکست بخورند، بلکه در طول هم هستند و هر کدام قلمرو دیگری را مشخص می‌کنند.

اگر آزادی با حق، عدل و دین و قانون منافات پیدا کرد، باید در تعریف و مرز و قلمرو آزادی تجدید نظر شود. عقل و شرع ملازم هم هستند و هر دو منبع کشف حق هستند و عدل مقصود و مطلوب دین و عقل است، و اگر هویت و آزادی در چهارچوب عقل و قانون معقول مطرح شود، هیچ گاه با عدالت (که مطلوب عقل است) و شریعت (که ملازم عقل است) منافات پیدا نمی‌کند.

تذکر: اگر دین تحریف شده باشد (مثل یهود و مسیحیت فعلی) و در نتیجه موافق عقل و عدل نباشد، ممکن است آزادی با آن در تعارض افتد، ولی این وضع در مورد اسلام و قرآن که تحریفی در آن صورت نگرفته ـ به ویژه در مورد مذهب تشیع که بر اساس عدل و عقل استوار است ـ صادق نیست.

پی‌نوشت‌ها:

[1] امام خمینی; می‌فرماید: «یحرم حفظ کتب الضلال ونسخها وقرائها ودرسها وتدریسها إن لم یکن غرض صحیح فی ذلک کأن یکون قاصداً لنقصها وإبطالها وکان اهلا لذلک ومأمونا من الضلال.

واما مجرد الاطلاع علی مطالبها فلیس من الأغراض الصحیحة المجوزة لحفظها لغالب الناس من العوام الذین یخشی علیهم الضلال والزلل فاللازم علی أمثالهم التجنب علی شبهات ومغالطات عجزوا عن حلّها ودفعها ولا یجوز لهم شراؤها وإمساکها وحفظها بل یجب علیهم اتلافها» (امام خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، ‌1، 498).

منابع

1.   حرّ عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، بیروت، 1419 ق.

2.   خمینى، روح الله، تحریر الوسیله، دار الکتب الاسلامیة، قم، 1390 ق.

3.   خویى، سید ابوالقاسم، مصباح الاصول، مکتبة الداورى، قم،‌ 1414ق، ط 4.

4.   الراغب الاصفهانى، ابوالقاسم الحسین بن محمد، المفردات فى غریب القرآن، المکتبة الرضویة، تهران، 1332 ش.

5.  سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، بی تا.

6.   سید بن طاووس، ابوالقاسم سید علی بن موسی، لهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه: احمد فهری زنجانی، انتشارات جهان، تهران، 1348 ش.

7.  طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، قم، 1393 ق.

8.  طبرسى، ابوعلى الفضل بن الحسن، تفسیر جوامع الجامع، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، تهران، 1412 ق، چ 3.

9.   همو، ابوعلی الفضل بن الحسن، مجمع البیان، دار احیاء التراث العربی، بیروت،  1412ق.

10.   طوسى، ابو جعفر محمد بن الحسن على، تفسیر التبیان فى تفسیر القرآن، مکتب الاعلام الاسلامى، قم،‌ 1409 ق.

11.   مجلسی، محمد تقى، بحارالانوار، المکتبة الاسلامیة، تهران، 1385 ه‍ .ش.

12.   محمدى رى‏شهرى، محمد، میزان الحکمة، دفتر تبلیغات اسلامى، قم،‌ 1367 ش، چ 3.

13.  مطهری، مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی، انتشارات صدرا، تهران، 1368 ش.

14.  همو، عدل الهی، شهید مطهری، تهران.

15.   نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، مکتبه الاسلامیه، قم 1266 ه‍.ق.

منبع: مجله قرآن و علم شماره 4

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها