0

رابطه قرآن و آزادی و چالش‌های آن

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:رابطه قرآن و آزادی و چالش‌های آن
شنبه 11 آبان 1392  8:11 AM

 

5ـ آزادی در سخنان معصومان:

در روایات متعددی بر عنصر آزادی تأکید شده است. البته گاهی مراد از آن رهایی از بند هواهای نفسانی و شهوات، (آزادی درونی) است، همان گونه که گاهی مراد از «حرّیت» جوان‌مردی، آزادی و وارستگی اخلاقی است.

عن علی(ع): «لاتکن عبد غیرک وقد جعلک الله حرّا» (محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، 2، 352؛ فیضی، نهج البلاغه، 929)؛ «بنده دیگران مباش، در حالی که خداوند تو را آزاد آفریده است». چند نکته مهم از این روایت برداشت می‌شود: اول: آزادی موهبتی الهی است که به جعل خداست. دوم: انسان حتی خودش حق ندارد آزادی خود را سلب کند. سوم: چون آزادی به جعل خداست، پس خدا نیز می‌تواند مرز آن را مشخص کند. چهارم: انسان حق ندارد بنده هیچ کس، غیر از خدا، باشد.

عن علی(ع) : «أیها الناس انّ آدم لم یلد عبداً ولا أمة وأنّ الناس کلّهم احرار» (همان)؛ «ای مردم انسان بنده و کنیز متولد نمی‌شود و به درستی همه مردم آزادند». «من ترک الشهوات کان حرّاً» (همان)؛ «هر کس هواهای نفسانی را ترک کند، آزاده است». «الحریة منزهة عن الغلّ والمکر» (همان)؛ «آزادگی از مکر و حیله به دور است». تذکر: آزادگی و وارستگی اخلاق هم ریشه در آزادی دارد، چرا که تا انسان از قید هوای نفس خود آزاد نشود، به جوان‌مردی، وارستگی اخلاقی و کرامت نفس نمی‌رسد.

6ـ عنصر حرّیت در نهضت عاشورا

قیام امام حسین(ع)  بر اساس آزادی‌‌خواهی و مبارزه با ستم بنا شده است، لذا حضرت در ابعاد مختلف به مسئله آزادی توجه می‌کرد. برای مثال فرمود: «یا شیعة آل أبی‌سفیان إن لم یکن لکم دین وکنتم لاتخافون المعاد فکونوا أحراراً فی دنیاکم هذه» (سید بن طاووس، لهوف، 52)؛ «ای پیروان آل ابی‌سفیان اگر دین ندارید و از قیامت نمی‌هراسید پس در دنیا آزاده باشید».

این یک منشور جهانی بود که امام حسین(ع)  در آخرین لحظات حیات به جهانیان عرضه کرد. او کسی بود که هرگز زیر بار ذلّت نرفت و فرمود:«موت فی عزّ خیر من حیات فی ذلّ» (مجلسی، محمد تقی، بحارالانوار، 44، 192)؛ «مرگ با عزت بهتر از زندگی ذلیلانه است».امام در اوج مشکلات و برخورد با دشمن، سپاه خود را مجبور به ماندن و جنگیدن نکرد؛ بلکه بیعت خود را برداشت تا هر کس به هر کجا می‌خواهد برود، و هر کس می‌خواهد، آزادانه راه جهاد را انتخاب کند» (همو، 316).

تذکر: ممکن است واژه «احرار» در این روایت به معنای همان «کرامت نفس» و «وارستگی اخلاق» باشد که صرف‌نظر از دین، خود یک ارزش عالی انسانی است، یعنی مقصود حضرت این باشد که اگر شما دین داشتید و از معاد می‌هراسیدید، به من و فرزندان و زنان من حمله نمی‌کردید، ولی اگر دین ندارید، انسان حرّ باشید، یعنی انسان آزاده، جوانمرد و با کرامت باشید که بر اساس عقده و کینه دست به هر عملی نمی‌زند و جوانمردانه فقط با خود دشمن می‌جنگد و به افراد بی‌گناه (زنان و کودکان) تعرض نمی‌کند؛ البته آزادگی و کرامت نفس نیز نوعی از آزادی است.

7ـ اصول تأمین کننده آزادی انسان در اسلام

در اسلام چند اصل تأمین کننده آزادی انسان است.

اوّل: اصالة الاباحة (و اصالة البرائة): هر عملی و چیزی برای انسان مباح و مجاز است تا وقتی که منع و حرمت شرعی برسد. این اصل آزادی انسان را در اعمالش تضمین می‌کند. روایات متعددی در کتاب‌های روایی و اصول الفقه در این مورد آورده شده است، از جمله:«عن ابی عبدالله: کل شیء لک حلال حتی تعلم انه حرام بعینه...» (خویی، ابوالقاسم، مصباح الاصول (تقریرات درس) 2، 272؛ عاملی، شیخ حرّ، وسایل الشیعه).

دوم: اصالت حرمت ولایت: هیچ کس حق فرمانروایی بر دیگری را ندارد؛ مگر آن که خدا مشروعیت آن را تأیید کند.به همین دلیل ولایت پیامبر، ائمه و ولایت فقیه به دلیل شرعی احتیاج دارد و این دلیل با آیات و روایات اثبات می‌شود.در مورد این اصل چنین استدلال می‌شود که «انسان‌ها به حسب طبع آزاد و مستقل خلق شده‌اند و فطرتاً بر جان و مال خود مسلط هستند، پس تصرف در امور آن‌ها و تحمیل بر آن‌ها ظلم است».به روایات گذشته، مانند «لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرّا» نیز استدلال شده است (دراسات فی ولایة الفقیه، الجزء الاول، 27).

سوم: لزوم تفکر در اصول دین و تقلید نکردن در آن‌ها

استاد شهید مطهری; در این مورد می‌فرماید:«در اسلام اصلی است راجع به اصول دین که وجه امتیاز ما و هر مذهب دیگری مخصوصاً مسیحیت همین است. اسلام می‌گوید اصول عقاید را جز از طریق تفکر و اجتهاد فکری نمی‌پذیرم.پس این ادله دلیل بر این است که از نظر اسلام نه تنها فکر کردن در اصول دین جایز و آزاد است، یعنی مانعی ندارد، بلکه اصلاً فکر کردن در اصول دین در یک حدودی که لااقل بفهمی خدایی داری و آن خدا یکی است، پیغمبرانی داری، قرآن که نازل شده از جانب خداست، پیغمبر از جانب خداست، عقلاً بر تو واجب است. ]می‌گوید[ اگر فکر نکرده اینها را بگویی من از تو نمی‌پذیرم.

از همین جا تفاوت اسلام و مسیحیت بالخصوص و حتی سایر ادیان روشن می‌شود. در مسیحیت درست مطلب برعکس است یعنی اصول دین مسیحی، ماورای عقل و فکر شناخته شده است» (مطهری، مرتضی، پیرامون جمهوری اسلامی، 95 ـ 94 و 135 ـ 134).

وی هم‌چنین می‌نویسد:«اسلام نه تنها به مردم اجازه می‌دهد، بلکه فرمان می‌دهد که در اینگونه مسائل فکر کنند، درباره معاد فکر کنند، و نمونه تفکر به دست مردم می‌دهد، درباره نبوت فکر کنند و درباره سایر مسایل، چرا؟روی اطمینانی است که اسلام به منطق خودش دارد، روی این حساب است که پایه این دین روی منطق و فکر و تفکر است.

من مکرر در نوشته‌های خودم نوشته‌ام: من هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند، متأثر که نمی‌شوم هیچ، از یک نظر خوشحال هم می‌شوم. چون می‌دانم پیدایش اینها سبب می‌شود که چهره اسلام بیشتر نمایان شود، وجود افراد شکاک و افرادی که علیه دین سخنرانی می‌کنند وقتی خطرناک است که حامیان دین آنقدر مرده و بی‌روح باشند که در مقام جواب برنیایند، یعنی عکس‌العمل نشان ندهند اما اگر همین مقدار حیات و زندگی در ملت اسلام وجود داشته باشد که در مقابل ضربت دشمن عکس‌العمل نشان بدهد، مطمئن باشید که در نهایت امر به نفع اسلام است». (همان)

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها