♦ شناخت فراماسون ها و دنیای فراماسونری ♦
پنج شنبه 9 آبان 1392 8:47 AM
شناخت فراماسون ها و دنیای فراماسونری
دنیای امروز یعنی هیاهو، پیچیدگی، تکثر فرهنگی، گوناگونی، تفاوت، ترس، هیجان و هزاران سوال بی جواب که در اذهان مردم این جهان جا خشک کرده اند. در این میان هر روز گروهها، تشکیلات و فرقه های متعددی ظهور می کنند که همراه خود کوله باری از افکار و عقاید عجیب و تازه را به همراه دارند. تشکیلاتی که به شکل زیرزمینی اداره می شوند و هیچ کس از واقعیت وجودی آنها اطلاعات درست و جامعی در دست ندارد. اما آنچه مشخص است اینکه این گروهها وجود دارند و اتفاقا با نفوذ و موثر عمل می کنند و با شیوه هایی کاملا زیرکانه و دقیق به جذب و هدایت افرادی می پردازند که به عضویت آنها در می آیند. از جمله این گروهها می توان از فراماسونرها یاد کرد.
تعریف فراماسون
کلمه ماسون (mason) یعنی بنّا، فراماسون (Freemason) یعنی بنّای آزاد. Freestone mason در انگلیسی به معنی سنگتراش ظریفکار است. برخی واژه فراماسونری را بنّای آزاد میدانند یعنی بنّایی که بدون مزد کار نمیکند. ماسونری یک تشکیلات منظم جهانی است که بر ارکان دولت های جهان و اکثر وجوه زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع، سلطه یافته است و بسیار هم آزادانه عمل می کند. کسی که عضو فراماسونری است، ماسون یا فراماسون نامیده می شود. ساختمانی که مرکز فعالیت ماسونها باشد لژ می نامند. فراماسونری فرقه ای پیچیده و دارای تشکیلات مخفی است که در سطحی جهانی و با عمق و دامنه بسیار وسیعی در بسیاری مسائل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی دخالت و اعمال نظر مینماید و در بسیاری از رویدادهای عمده تاریخ نقش مؤثری داشته و دارد. فراماسونها معمولا اعضاء خود را از بین افراد سرشناس و ذینفوذ جوامع انتخاب می کنند. سه مرکز اصلی فراماسونی (در پاریس،لندن و آمریکا) فرماندهی اصلی همه لژهای تابعه را در کشورها و شهرهای جهان به عهده دارند که در عین حال نقش سازماندهی و هماهنگی را نیز ایفا میکنند.
افراد سرشناس فراماسون در گذشته
|
تصویر جورج واشنگتن، اولین رئیس جمهور آمریکا بر روی قسمتی از دلار |
جرج واشنگتن اولین رئیس جمهور آمریکا و بسیاری از رؤسای جمهور دیگر آن کشور تا امروز همچون جرج بوش پدر و پسر، بیل کلینتون، جانسون، ریگان و سه رئیس جمهوری که به علت مخالفت با فراماسون ترور شدند می توان کندی را نام برد. همچنین فرانکلین، ادوارد هفتم پادشاه انگلیس و بسیاری از گردانندگان انقلاب کبیر فرانسه از قبیل منتسکیو و روبسپیر و مارا و دانتون و…و قبل از آنها علماء و هنرمندان در فرانسه مثل مولیر و اصحاب دایرةالمعارف، نیوتون و…و بسیار افراد سرشناس دیگر از اعضاء مشهور فراماسونی هستند. فراماسونری قطعا از اذناب و وابستگان صهیونیسم بینالملل و در جهت منافع و مطامع آن است. فراماسون ها به قابیل ارادت خاصی دارند، در حالی که او را سر دسته ی شیطان پرستی می توان نامید. خطرناکترین جمعیتهای زیرزمینی که به منظور درهم ریختن ارکان اسلام و خدمت به اهداف یهود تشکیل شده، همان تشکیلات ماسونی است. جمعیتهای ماسونی هدف معینی جز خدمت به صهیونیسم جهانی و تأمین و تسلط آنان بر جهان ندارند.
سازمان فراماسونری
در کشورهای غربی گروه های مختلف مخفی و سری فعالیت می کنند که بعضآً نام های اغواگری چون Illuminati روشن ضمیران، روشن فکران و … دارند. اکثر گروه های نامبرده ، گروه هایی توطئه گر و پیرو اهداف شیطانی هستند که دست بسیاری از آن ها برای محققین رو شده است. اکثر این گروه ها با وجود تفاوت های ظاهری، عقاید مشترک و اهداف یکسانی دارند. اسامی که به این گروه ها اطلاق می شود عبارتند از Theosophical Society . نامی که به هیچ عنوان درخور آنان نیست ، Occult، Secret Society، Illuminati، The Committee of 300،Masonry و Freemasonry. از این به بعد وقتی از ماسونها یا فراماسون ها سخن می گوییم ، علاوه بر اعضای Freemasonry و Masonry به طور خاص، منظورمان اعضای گروه های دیگر نیز به طور عام می باشند. چرا که این گروه ها همگی عقاید و اهداف مشترکی دارند.
به راستی سازمان فراماسونری چه کسانی هستند و پایه های فکری آنها چیست؟ می توان این طور بیان کرد که افراد بسیاری در جستجوی پاسخ دادن به این سوال هستند، اما نتوانسته اند تعریف دقیقی ارائه دهند. این به این دلیل است که اطلاعات دقیقی در این رابطه در دسترس نیست. در حالی که این تشکیلات و اعضای آن، نقش مهمی در تاریخ داشته اند و شناخت این تشکیلات، در دنیای کنونی امری ضروری به نظر می رسد. فراماسونری یا فراموشخانه جمع کانونهای برادری گستردهای در جهان است. به نظر می رسد این کانونها ریشههای بسیار کهنی در اروپای غربی دارند.
فراماسونری یک سازمان خاص نیست، بلکه از کانونهای گوناگون با افرادی با عقاید مختلف تشکیل شدهاست. برخی از این کانونها با یکدیگر در رابطهاند یا کانون بزرگتری را تشکیل میدهند. برخی دیگر کم و بیش یا کاملاً مستقلاند.
از آنجا که فراماسونری یک تجمع سرّی است که کسی به راحتی نمی تواند در میان آن نفوذ کند و اگر هم راه پیدا کرد، موظف است که اسرار آن را مکتوم و محفوظ نگه دارد؛ لذا یافتن قوانین و اهداف این گروه بسیار سخت و پاسخ به این سوال که دقیقا اهداف فراماسونری چیست بسیار سخت تر است. اما با وجود چنین شرایطی، باز هم افرادی توانستند به حریم این تشکل نفوذ کنند و به اسناد و مدارک مهمی دست یابند و یا بعضی ماسونها بعدها به دلایلی به انتشار برخی قوانین خود زدند. البته همه این افراد متفق الرأی هستند که: «مسئله یک توطئه است که این توطئه از اواخر قرن هجدهم آغاز شده و تا به امروز هم با موفقیت تمام ادامه دارد و هدف نهائی آن ایجاد یک حکومت جهانی اومانیستی است و برای پیاده کردن آن در سراسر عالم، به یک مبارزه وسیع و بی امان دست زده اند.» البته از آنجا که برای رسیدن به حکومت اومانیستی و انسان محوری مشکلی به نام دین وجود دارد، و دین مشکل اساسی فراماسونها می باشد، برخی افراد هدف نهایی فراماسونها را تشکیل حکومت شیطان می دانند. . بنابراین برخی یکی از بزرگترین اهداف گروه های ماسونی را این می دانند که زمینه را برای حکومت فردی از بین ماسون ها با عنوان نمادین ضد مسیح Antichrist دجال، یا به تعبیر بعضی از گروه های ماسونی، فرعون جدید (New Pharaoh) آماده کنند.البته رسیدن به حکومت جهانی شاید نقطه مشترک این اهداف باشد.
کتاب «کمیته ۳۰۰ کانون توطئه های جهانی» نوشته دکتر جان کولمن،در این زمینه چنین می گوید:
« دلیل موجودیت نظامهای پنهانی مانند سلحشوران اورشلیم، سنت جان و مردان میزگرد و گروه میلنر و سایر اجتماعات مخفی (ماسونی) چه می تواند باشد؟ اینان، بخشی از زنجیره گسترده فرماندهی سلطه گری جهانی را تشکیل می دهند که از باشگاه رم ، سازمان ناتو، مؤسسه سلطنتی امور بین المللی تا سرسلسله توطئه گران، یعنی کمیته ۳۰۰، امتداد دارد. این افراد و گروه ها به این اجتماعات پنهان و اسرار آمیز نیاز دارند، چرا که اعمالشان شیطانی است و بایستی از چشم جهانیان به دور بماند. »
منشأ فراماسونری
در رابطه با منشاء فراماسونری نظرات متعددی وجود دارد که هر کدام بیشتر شبیه به احتمال است و نظری قطعی در این باره نمی توان ارائه داد. چون اختلاف نظر در این باره بسیار است. مدارکی موجود است که نشان میدهد که در اواخر قرن شانزده میلادی لژهای فراماسونری در اسکاتلند وجود داشتند. نظریه دیگر مبنی بر این است که عمده تعلیمات این گروه از حکومت مصر باستان کسب شده است، هر چند تعالیم اندکی را نیز از بقیه حکومت ها گرفته است. در هر صورت رد پای حکومت فرعون های مصر باستان را می توان در سراسر تعالیم ماسونی یافت. البته قطعی ترین اسناد موجود که قابل اطمینان است تاسیس اولین لژ ماسونی را به سال ۱۷۱۷ میلادی در انگلستان و زمان سلطنت خاندان هانوفر می دانند. لذا قرار دادن منشایی قبل از این تاریخ نیازمند شواهد مطمئنی است که درباره آن مخالفان و موافقان مختلفی وجود دارد. طبق اطلاعات به دست آمده از این مکتب فکری اینطور به نظر می رسد که اصولا اعتقادات فراماسون ها ریشه ای الحادی دارد. وجود مفاهیم و علائم پنهان وابستگان به این گروه، این موضوع را مورد تأیید قرار میدهند. لذا می توان گفت به همین دلیل است که اصول فکری فراماسون ها با مذاهب توحیدی در تعارض است.
«مایکل هاوارد»، مورخ آمریکایی در نوشته محرمانهای که مخصوص ماسونهای عالیرتبه است مینویسد:
« چرا مسیحیت منتقد فراماسونری است؟ پاسخ این سؤال در «رموز» فراماسونری نهفته است. اگر این رموز در دسترس عموم قرار گیرد برای کسانی که از فلسفه آن مطلع نیستند قابل درک نخواهد بود. در حقیقت احتمال اینکه بسیاری از اعضای لژها نیز معنای رموز را درک کنند، پایین است. در محفل درونی فراماسونری، درمیان کسانی که به درجات بالای سازمان رسیدهاند، ماسونهایی وجود دارند که خود را وارثان سنت کهن و متعلق به دوران پیش از میلاد میدانند که از اعصار پیشین به تواتر به آنها منتقل شده است. ماسونهای عالیرتبه دانش خاص خود را از سایر اعضا مخفی نگه میدارند.»
ماسون اعظم، «نکدت اجران» در این باره مینویسد:
« بعضی ماسونها گمان میکنند فراماسونری نوعی سازمان نیمهمذهبی ـ نیمهخیریه است که در آن میتوانند ارتباطات اجتماعی پسندیده داشته باشند و لذت ببرند. عدهای دیگر فکر میکنند هدف فراماسونری این است که انسانهای خوب را خوبتر کند. باز عدهای گمان میکنند فراماسونری محل شخصیتسازی است. به طور خلاصه کسانی که با نحوه خواندن و نوشتن زبان خاص ما آشنا نیستند، معنای نمادها و تماثیل را به این شکل درک میکنند. فراماسونری و اهداف آن برای آن عده اندکی از ماسونها که قادرند عمیقاً در آن وارد شوند کاملاً متفاوت است. فراماسونری یعنی دانش فاش شده، آغاز و تولد دوباره؛ یعنی واگذاردن راه و رسم زندگی کهنه و ورود به یک زندگی جدید باشکوهتر و اصیلتر … در پس رمزگرایی ساده و ابتدایی فراماسونری، دستهای مکاشفات قرار دارند که به ما کمک میکنند به زندگی روحانی و عالی دست یابیم و به رموز هستی خود پی ببریم. بنابراین در این زندگی روحانی، دستیابی به روشنگری ماسونی امکانپذیر میشود. تنها در این صورت است که میتوان به طبیعت و شرایط رشد و تکامل در آن پی برد.»
فراماسونری و اوج گیری آن
براستی چگونه این تعالیم به آمریکا و اروپای این دوران راه پیدا کرد و چگونه اوج گرفت؟ با مرور در سیر فراماسونری خواهیم دید که عامل گسترش، قوم بنی اسرائیل بوده است. ترتیب وقایعی که به اوج گیری فراماسونری منجر شدند، عبارتند از :
۱- افول قدرت مصر و نابودی فرعون و مهاجرت قوم بنی اسرائیل از مصر به همراه حضرت موسی (ع) و ساکن شدن آنان در صحرای سینا
۲- قدرت نداشتن پیامبران پس از حضرت موسی(ع) و شروع و ترویج تعالیم ماسونی مصری و اضافه شدن تعالیم شرک آمیز فلسطینیان باستان(نه اعراب فلسطینی) به تعالیم مصری و شکل گیری تعالیم مختلط با نام کابالا
(Kabbalah=Cabbalah=Qabalah)
3 – حکومت حضرت داوود (ع) و حضرت سلیمان (ع) در اوج قدرت بنی اسراییل و توقیف وسایل جادوگری توسط حضرت سلیمان (ع).
۴- وفات حضرت سلیمان (ع) و بازپس گیری وسایل جادوگری از سوی جادوگران و تهمت جادوگری به حضرت سلیمان (ع) از جانب مردم بنی اسراییل
۵- ادامه ی ترویج کابالا (Qabalah) توسط جادوگران و کاهنان معابد.
۶- ساکن شدن بسیاری از شوالیه ها و سربازان در قدس در پی اشغال آن توسط صلیبیان و مأموریت نگهبانی از معابد و یادگیری تعالیم ماسونی از یهود
۷ – فرار شوالیه های معبد و صلیبیان و راهیابی تعالیم ماسونی کابالا به اروپا
۸- مجازات، اعدام و مقابله با شوالیه های معبد به دلیل ماهیت شیطانی تعالیم کابالا و مغایرت آنها با تعالیم کلیسا توسط واتیکان
۹ – مهاجرت شوالیه ها به اسکاتلند و شروع ساخت اولین لژ فراماسونری مخفی در اروپا با نام لژ « وال بیلدرز» یا « لژ کهن اسکاتلند » به عنوان قویترین و مهمترین لژها در اروپای امروز
۱۰ – آغاز فعالیت رسمی ماسون ها در اروپا با ساختن لژهای متعدد در قرن ۱۸ به دلیل کم رنگ شدن نقش و قدرت مذهب در این قرن ۱۸
۱۱ -تاسیس و استقلال آمریکا در سال ۱۷۸۹ و شکل گیری اولین دولت با ارکان ماسونی
۱۲ – تأسیس سازمان ملل متحد با آرمانهای ماسونی در سال ۱۹۴۵
۱۳ – شکل گیری اسرائیل در سال ۱۹۴۸ به عنوان آخرین بازوی اجرایی فراماسونری
۱۴ – جنگ با حزب الله در سال ۲۰۰۶ برای تشکیل حکومت نیل تا فرات سلیمان و استارت برای پروژه های Apocalypse آخرالزمان، و Armageddon (جنگ آخرالزمان)
ابزارهای قدرت و اهداف فراماسونری
فراماسونری در طول تاریخ با تمام وجود، از همه قدرت و امکانات موجود برای رسیدن به مقاصد شوم خود بهره برده است. بعد از نابودی حکومت مصر باستان، این عقیده شیطانی به شکلی مخفی و رمزآلود ولی فعالی و پویا، در طی اعصار و قرون در بین جوامع خزیده است. از اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ و همزمان با استقلال آمریکا (که کشوری با ارکان کاملاً ماسونی است)، فراماسونری با این تفکر که دیگر در موضع قدرت قرار گرفته است، آهسته آهسته خود را از لایه های زیرین جوامع بیرون کشیده و بدون واهمه، نمادهای خود را عرضه نموده است؛ تا آنجا که در سالهای اخیر به دلیل قدرت فراوان، اعمال خود را علنی تر کرده تا عده ای را با ترساندن از قدرت خود، به سمت خویش جذب کند و پایه های خود را مستحکم تر نماید. فراماسونری در طول تاریخ برای پیشبرد اهداف خود و مبارزه با ادیان الهی، در دو جبهه کلی و مهم به فعالیت پرداخته است:
۱- جبهه اقتصادی، سیاسی، نظامی و تکنولوژیکی که از اواخر قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ به موفقیت نایل شده و از آن زمان جهان را تحت تأثیر قرار داده است. در این جبهه، نقش اصلی را کشورهای اسرائیل و آمریکا برعهده دارند. آمریکا و اسرائیل علاوه بر عملکرد بارز خود در زمینه سیاسی و اقتصادی و نظامی، به صورت غیر مستقیم نیز با حمایت از گروه های شیطان پرست، به ترویج فساد و فحشا و اعمال شیطانی مبادرت می ورزند.
۲- جبهه ی فکری، عقیدتی و فرهنگی که با نفوذ در ادیان، قصد تخریب آنها را، هم از درون و هم از بیرون داشته است. در جبهه عقیدتی، فراماسونری با عناوین مختلف در دین های اسلام، مسیحیت و یهودیت نفوذ کرده است:
اسلام:
با رواج بهائیت، بعضی از فرقه های عرفانی نوپا و فراماسونهای طیف Shriner، قصد تضعیف دین اسلام را داشته و دارد.
مسیحیت:
فراماسونری گروه هایی به نام اوانجلیکالها (نوانجیلی ها) را رواج داده که اهداف و اعمالشان هم جهت با عقاید فراماسون ها است و این گروه ها تا حد زیادی هم موفق بوده اند. فراماسونها در واتیکان و بعضی از فرقه های پروتستان هم نفوذ کرده اند. از این مطلب می توان نتیجه گرفت که مشکلات اخیر واتیکان با اسلام و کشورهای اسلامی نیز ناشی از همین موضوع می باشد.
یهودیت :
اکثر یهودیان بالاخص ساکنین اسرائیل جزء وابستگان تشکیلات ماسونی هستند . ارتباط یهود و فراماسونری ارتباطی دوطرفه است، یهود به رواج تعالیم ماسونی یا کابالا پرداخته و فراماسونری هم از یهود حمایت می کند.
اهداف فراماسونری
۱- نابودی تمام مظاهر توحید و یکتاپرستی در جهان
۲- به دست گرفتن حکومت و قدرت در تمام کشورهای جهان از طریق شبکه گسترده ماسونی در تمام ممالک دنیا
۳- تخریب مسجد الاقصی و کشف معبد سلیمان و بازسازی آن در ابتدای قرن ۲۱
۴- پرکردن معبد سلیمان از بت ها و نمادهای ماسونی به عنوان اصلی ترین پرستشگاه ماسونی
۵- برقراری حکومت جهانی شیطانی به پایتختی معبد سلیمان در اورشلیم (بیت المقدس)
۶- به حکومت رساندن قدرتمندترین فراماسون با عنوان نمادین ضد مسیح Antichrist دجال در ابتدای قرن ۲۱
۷- حفاظت کامل از یهودیت کابالا (دین یهودیت بعد از جنگ های صلیبی دچار انحراف شد. نام این دین، کابالا گذاشته شد. این تفکر جدید کاملا بطور کامل در مسیحیت نفوذ کرد و آنها را نیز تغییر داد. شاید کابالا باعث ایجاد فراماسونی جدید شد.)
۸- پراکندن روح الحاد و فکر اباحیت بین ملتها (منظور از اباحیت،آزادی جنسی است بین هر زن و هر مرد)
با تشکیل این حزب سعی میشود سایر ادیان،اخلاق دولتها و ملتها را از جانب یهود ریشهکن سازند…ایده اعضاء بر حسب نوشتههای کتاب«الخطب الاربع»چنین است:
عقاید و رموز و اشارات ما به لغت مصری فرعونی است که به وسیله بنیاسرائیل به ما ارث رسیده است…حزب ماسونی نباید قانع به یک یا دو یا سه دولت باشد؛بلکه سلطهاش باید جهان را در بر گیرد و برای نیل به این هدف،اولین مرحله، نابودی ادیان و علماء روحانی است که از بزرگترین و خطرناکترین دشمنان ما محسوب میشوند…باید بزرگترین دشمن بشریت را که «دین» نام دارد محو و نابود سازیم».افراد حزب ماسونی نباید معتقد به هیچ دینی باشد مگر در صورت ظاهر آن هم برای فریب مردم. در ضمن باید یادآور شد که فراماسون ها نیز برای ورود به اسلام و از بین بردن آن گروه مخصوصی تشکیل داده بودند. این گروه قبل از بعثت پیامبر شروع به فعالیت کرده است. حتی شاید افرادی یهودی که به دنبال پیامبر بودند همین افراد باشند. این افراد درصدد ترور پیامبر بودند. نام این گروه Shriner است و به اختصار(A.A.O.N.M.S) نامیده می شوند. از علامت های این گروه « ماه و ستاره » ، « کلاه عثمانی » و« شمشیر عربی » را می توان نام برد.
اهداف فراماسون ها
جریان فراماسونری اگرچه در گذشته در قرن یازدهم به معنای یک سازمان صنفی به کار میرفت ولی از قرن هجدهم به بعد در کشورهایی مثل فرانسه، هند، آلمان، هلند، سوئد، پرتغال، ایتالیا و… گسترش یافت و به صورت لژهایی که از مرز ۱۶۰۰ هم گذشت درآمد، این لژها وظیفه داشتند که با مخفی کردن اصول و عقاید خود در واقع یک جنبش جدیدی راه بیندازند. فراماسونری، ابتدا جنبشهای روشنفکری و اکنون جنبشهای معنویتگرای نوظهور را مطرح کرد. هدف این گروه چه بود؟ همه اینها دست به دست هم دادند که به شکلی دین را به حاشیه برانند، اصلا پیام اصلی فراماسونری مقابله با اعتقادات مشترک میان ادیان بود؛ تقدیس شیطان، احیای الهههای ملل باستان، اعتقاد به اومانیسم و ماتریالیسم، عدم اعتقاد به روح و امور فرامادی و…. اینها اعتقاد به حضرت سلیمان(ع) داشتند، اما نه به عنوان نبی بلکه به عنوان پادشاه، جادوگر و ماسون اعظم. علاقه افراطی به علوم طبیعی و تفکر ماتریالیستی، اومانیستی و سکولاریستی که در فراماسونری بود بر علم، سیاست، اقتصاد و همه امور زندگی بشر خود را نشان داد. چنین حاکمیتی در اختیار اینها بود، بعد انقلاب اسلامی که پیروز شد و دین اسلام خود را نشان داد دیدند که معادلات جهانی به هم خورد و حکومت جهانی شیطانی که یکی از مهمترین اهداف ماسونها بود، به هم ریخت. آنها اصولا با این هدف حزب صهیونیست را راه انداختند و فلسطین را اشغال کردند و کشور دروغین اسرائیل را درست کردند و شعار کشف معبد سلیمان را در مسجدالاقصی مطرح کردند، همه اینها در واقع طرحهایی بود که با مبنای سکولاریستی، اومانیستی و ماتریالیستی شکل گرفت. به نظر میرسد که دشمنی با انقلاب اسلامی به خاطر احیای اسلام بود که باعث شد معادلات جهانی به هم بخورد و هدف و آینده متصور دشمنان تیره و تار شود. تصویر کنید که دنیای قبل از انقلاب اسلامی چه فضایی بود، انقلاب اسلامی این فضا را به هم زد، انقلاب اسلامی با چه پیامی این فضا را به هم زد؟ پیام انقلاب اسلامی پیام قرآن و الهی بود، قرآنی که تحریف نشده نه تعریف به زیادت و نه تعریف به نقیصه در آن صورت گرفته و بیانگر اسلام جامعنگر است و قرآنی که تدوینگر حقایق انسانی و نیازهای فطری بشر است یکدفعه ظهور کرد و تمام معادلات را به هم زد. آن وقت در آمریکایی که مرکز فراماسونری بود و روسای جمهورش عمدتا فراماسونر و در اهداف فراماسونری قدم برمیداشتند، مشاهده شد در برابر یک دین عظیم الهی به نام اسلام ایستادند و متوجه شدند که مسیحیت و یهودیت دیگر افول کرده و یهود به یهود صهیونیستی و مسیحیت هم به مسیحیت صهیونیستی آمیخته شد، دیگر نه کاری از مسیحیت به عنوان دین الهی بر میآمد و نه کاری از یهود. مرکزیت اسلام هم که اسلام تشیع بود، در ایران مستقر بود، بنابراین ایران را از لژهای فراماسونری و جریانهای روشنفکری الحادی و سکولاریستی اومانیستی پر کردند، امام خمینی(ره) که انقلاب کرد پایگاه تشیع را پایگاه قرآن کرد. کشورهای سنینشین هم بیدار شدند، جریان اخوانالمسلمینی که تقریبا مرده و به حاشیه رفته بود، بار دیگر جان تازه گرفت و احیا شد. انشعاباتی از آن مثل حماس و جهاد اسلامی پیدا شد و در فلسطین یا در لبنان دست به کارهای مهمی زدند که اکنون به این قدرت رسیدند و دولت مستقلی را در غزه تشکیل دادند. آمریکا و اسرائیل وقتی دیدند با این پدیده روبهرو شدند و دیگر جریان فراماسونری لو رفته و جریان انحرافی آنها و تفکر مسیحیت صهیونیسم و یهود صهیونیسم آسیب دیده و دیگر نمیتوانند به لحاظ نظامی گامی بردارند، وارد فعالیتهای فرهنگی شدند. به این پروسه دقت کنید، البته جنگ نظامی عراق علیه ایران را در طول ۸ سال ایجاد کردند و موفق نشدند. کودتاهای مختلف، حضور منافقین در ایران و… را ایجاد کردند که هیچ کدام از این طرحها جواب نداد و در نهایت به کار فرهنگی در جهان اسلام روی آوردند. چند کار مهم را صهیونیستها و فراماسونرها انجام دادند، یکی از این کارها این بود که قرائتهای مختلفی از اسلام ارائه کردند. اسلام خشونتطلب وهابیگری را با رهبری ملا عمر و بنلادن ایجاد کردند که همراه با حرکتهای تروریستی بود و هالیوود هم چقدر از این داستان سوءاستفاده کرد و در واقع معرفی خشونتطلبانه از اسلام ارائه کرد ، چون طالبان در افغانستان جنایتهای متعددی مرتکب شدند و آمریکا با بهانه دفاع از حقوق مردم افغانستان وارد این کشور شد و به بهانههای مشابهی وارد کشور عراق هم شدند برخی از استراتژیستها و لابیهای تصمیمساز آمریکایی به این نتیجه رسیده بودند که برای انجام اقدامات بزرگ در راستای بسط حضور و نفوذ ایالات متحده آمریکا در سایر مناطق جهان، بایستی بهانهای بینالمللی و یک شوک بزرگ به جهانیان وارد شود و این شوک بزرگ همان حادثه زدن هواپیمای مسافربری بر ساختمانهای مرکز تجاری بود. مذاهب فراوانی در آغوش اسلام سر بر آورند که اهل سنت و تشیع بزرگ ترین آنها هستند. این دو مذهب اسلامی در بسیاری از کشورها، در طول تاریخ هم زیستی برادرانه داشته اند و حتی از طریق ازدواج میان زن و مرد شیعه و سنی، در درون خانه ای واحد زندگی می کردند و فرزندانشان در فضای دوستی و مهربانی پرورش یافته اند. از زمانی که پای اشغالگران بیگانه به بلاد مسلمانان باز شد، آنان همواره در پی اسباب و عوامل تفرقه و گسستن رشته پیوند میان شیعه و سنی و انگشت نهادن بر نقاط اختلاف بوده اند و کوشیده اند، میان برادران دینی و وطنی، احساس نفرت و بیزاری پدید آورند و اصل شیطانی (تفرقه بینداز و حکومت کن) را پیشه خود ساختند. نخستین برنامه اختلاف افکن آنان، تقسیم جهان اسلام به دولت ها و دولتک ها و ایجاد مشکل مرزی میان دولت های مجاور و تعمیق و تقویت احساس انزوا و جدایی و چند دستگی میان فرزندان یک وطن، با سوء استفاده از اختلافات نژادی، دینی و مذهبی بوده است واقعیت آن است که درکنار این علل و عواملی، بسیاری از تحلیلگران سیاسی و جامعه شناسان، یکی از عوامل دیگر تفرقه و اختلاف درمیان مسلمانان را، توسعه نیافتگی جهان اسلام می دانند. جهان اسلام با وجود وسعت جغرافیایی و موقعیت اقتصادی مهم خود، و با وجود فرهنگ و تمدن پربار و اثرگذارش، متأسفانه هنوز به توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نرسیده است، هنوز بخش وسیعی از جمعیت جهان اسلام در بی سوادی و فقر اقتصادی به سر می برند و خود فقر و بی سوادی نیز عامل مهم در عدم آگاهی درست از دین و درنتیجه، باعث تشدید اختلافات مذهبی، فرقه ای و منطقه ای می گردد. هرچند در جهان مسیحیت نیز اختلافات فراوان و ویرانگری درمیان فرقه های مختلف ازجمله میان کاتولیک ها و پروتستان های مسیحی وجود داشته است، اما عامل توسعه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی اجتماعی در اروپا و جهان مسیحیت، جلو تکرار اختلافات مذهبی را به طور قابل ملاحظه ای توانست بگیرد.
عقاید فراماسونری
گروه های مختلف ماسونی بعضاً فلسفه عقیدتی متفاوتی دارند؛ اما با این حال در لا به لای عقایدشان، میتوان مشترکات فراوانی نیز یافت. نکته مهمی که وجود دارد این است که فلسفه وجودی بسیاری از عقاید ماسونی به طور کامل شناخته نشده است، اما این به معنای عدم وجود این اعتقادات نیست. برای مثال شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می دهد اکثر گروه های ماسونی، شیطان را تقدیس می کنند. از جمله، اذعان خود آنها به تقدیس لوسیفر (یکی از نام های شیطان) و یا استفاده از علایم بی شماری که اکثر آن ها توسط گروه های شیطان پرست نیز استفاده می شوند. هنوز نمی دانیم که چه عاملی آنان را به این تفکر سوق داده است. (البته این نکته تقریباً اثبات شده است که ماسون ها و شیطان پرستان به موجودی به نام ابلیس یا شیطان اعتقاد ندارند، بلکه آن ها بزرگداشت شیطان را به عنوان نمادی برای مخالفت با ادیان انجام می دهند. در هر صورت، علت لجاجت بیش از حد آنها با دین و اصرار افراطی آنها بر بزرگداشت شیطان به عنوان نماد ضد دینی، کاملاً روشن نشده است.) نکته دیگر این که بسیاری از گروه های ماسونی شیطان پرست، الهه های ملل باستان را نیز ارج می نهند. از جمله Isis و Osirisو… که این مطلب کاملاً اثبات شده است. اما ما نمی دانیم که چرا آنان خداوند یکتا را کنار گذاشته و هم شیطان و هم الهه های متعدد را بزرگ می دارند؟
با این حال بخشی از عقاید ماسون ها که کاملاً اثبات شده اند، عبارتند از:
۱- ادعای روشنی بخش (Giver of light) بودن شیطان (Lucifer)
2- بزرگداشت شیطان و نمادهای شیطانی (Satanism)
شیطان پرستی یک مذهب لا مذهبی همچون بودیسم است! شیطان پرستی لامذهبی است … خود پرستی است – ما خودمان را می پرستیم … شیطان پرستی ماده گرایی است … شیطان پرستی بی دینی است. مذهبی که در آن نیازی به توضیح هیچ کدام از کارهایمان به هیچ کس نداریم. شیان پرستی اعتقادی به وجود خدا , فرشتگان , بهشت و جهنم , ابلیس , اهریمن , ارواح شیطانی , ارواح خوب , جن, دیو و … ندارند. ( اعتراف سایت کلیسای شیطان (Church Of Satan) به عدم اعتقاد واقعی به شیطان.)
۳- اعتقاد به مقام نیمه خدایی زن و مرد اولیه به عنوان خالق نسل کره زمین
۴- بزرگداشت الهه های ملل باستان، مانند ایزس، لات و … و احترام به عقاید جاهلی ملل باستان (Paganism).
5- اعتقاد قوی به آداب و رسوم مصر باستان
۶- اعتقاد فراوان به اومانیسم
۷- اعتقاد فراوان به ماتریالیسم (ماده گرایی) و عدم اعتقاد به روح و مسایل فرامادی همچون روح و فرشته …
اعضای این گروه ها برای نشان دادن دشمنی خود با مذاهب، از نماد (Baphomet) که مربوط به شیطان پرستان باستان است، استفاده نموده و از آن برای نشان دادن بی اعتقادی خود به عالم آخرت بهره می جویند. البته لازم به ذکر است که فراماسون ها و شیطان پرستان، خودشان نیز به این مسأله اعتراف کرده اند؛ تا آنجا که در بعضی از کتب شیطان پرستان، مطالب زیر به چشم می خورد. اعضای این گروه ها در واقع هیچ اعتقاد قلبی به مسایل فرازمینی مانند خدا، فرشتگان، شیطان و … ندارند و معتقدند که تنها ماده، وجود خارجی دارد.
۸- اعتقاد راسخ به سلیمان (Solomon) نه به عنوان نبی، بلکه به عنوان پادشاه، جادوگر و ماسون اعظم.
خداوند نیز در آیه ی ۱۰۲ سوره ی بقره درباره بنی اسراییل می فرماید:
وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیْاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ……. و پیروی کردند از سخنانی که شیاطین در قلمرو سلیمان می خواندند و هرگز سلیمان به خدا کافر نگشت ولیکن شیاطین کافر شدند و سِحر به مردم می آموختند»
کتاب تفسیر نمونه درباره آیه ۱۰۲ سوره بقره می نویسد:
« از احادیث چنین بر مى آید که در زمان سلیمان پیامبر، گروهى در کشور او به عمل سحر و جادوگرى پرداختند, سلیمان دستور داد تمام نوشته ها و اوراق آنها را جمع آورى کرده، در محل مخصوصى نگهدارى کنند. پس از وفات سلیمان، گروهى آنها را بیرون آورده و شروع به اشاعه و تعلیم سحر کردند؛ بعضى از این موقعیت استفاده کرده و گفتند: سلیمان اصلاً پیامبر نبود، گروهى از بنى اسرائیل هم از آنها تبعیت کردند و سخت به جادوگرى دل بستند، تا آنجا که دست از تورات نیز برداشتند.
هنگامى که پیامبراسلام (ص ) ظهور کرد و ضمن آیات قرآن اعلام نمود سلیمان از پیامبران خدا بوده است، بعضى از احبار و علماى یهود گفتند: از محمد تعجب نمى کنید که مى گوید سلیمان پیامبر است؟ این گفتار یهود، علاوه بر این که تهمت و افتراى بزرگى نسبت به این پیامبر الهى محسوب مى شد، لازمه اش تکفیر سلیمان (ع ) بود.
به هر حال این آیه فصل دیگرى از زشتکاریهاى یهود را معرفى مى کند که پیامبر بزرگ خدا، سلیمان را به سحر و جادوگرى متهم ساختند، مى گوید: « آنها از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مى خواندند، پیروى کردند : واتبعوا ما تتلوا الشیاطین على ملک سلیمان ». سپس قرآن به دنبال این سخن اضافه مى کند: « سلیمان هرگز کافر نشد : و ماکفر سلیمان ». او هرگز به سحر توسل نجست ، و از جادوگرى براى پیشبرد اهداف خود استفاده نکرد، « ولى شیاطین کافر شدند، و به مردم تعلیم سحر دادند : ولکن الشیاطین کفروا یعلمون الناس السحر ».
۹- علاقه افراطی به علوم طبیعی
تعداد زیادی از برندگان جوایز نوبل و دانشمندان علوم طبیعی، ماسون بوده اند. مانند: الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین، و ادوارد جنر کاشف واکسن آبله. در این میان به نظر می رسد که علاقه و توجه افراطی ماسون ها به علم، برای پر کردن خلاء ناشی از کنار گذاشتن معنویت انجام می گیرد. البته لازم به ذکر است که در دین اسلام هم تأکید زیادی بر فراگیری علم و دانش شده است، اما از مسلمانان خواسته شده تا به صورت معتدل (نه افراط، نه تفریط) به علم بپردازند و از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به خدا استفاده نمایند. بنابراین در اسلام، علم هدف نیست، بلکه یک وسیله است، اما در فراماسونری علم خود یک هدف است.
۱۰- اعتقاد به قدرت برتر در ماسون صاحب درجه ۳۳
گروه های ماسونی ۳۳ مرتبه و ۳۳ درجه دارند. شخصی که به درجه ی ۳۳ می رسد ، قدرت زیادی داشته و ماسون اعظم نامیده می شود. این شخص بالاترین مقام لژ را در اختیار دارد.
۱۱- اعتقاد به ساخت معبد سلیمان به عنوان پایتخت عقیدتی در بیت المقدس (Jerusalem) قبل از ظهور ضد مسیح (Antichrist) یا فرعون جدید (New Pharaoh) که منجی شیطانی ماسونهاست.
۱۲- اعتقاد به ظهور ضد مسیح Artichrist = دجال) یا فرعون جدید (New Pharaoh) در ابتدای (دهه ی اول) قرن ۲۱ و شروع حکومت جهانی شیطانی توسط او . البته ممکن است که Antichrist مورد نظر خود ماسون ها، لزوماً شخص خاصی نباشد؛ بلکه ممکن است Antichrist مورد نظر ماسون ها، خود تشکیلات فراماسونری باشد.
۱۳- رد و انکار خداوند
ماسونها خدا را قبول ندارند و برای تعریف خدا این گونه نظر می دهند: خداوندی که همه چیز را آفریده، محققا همان انرژی است.
منبع: پایگاه ادیان و فرق