پاسخ به:اماکن زیارتى منتسب به امام زمان (عج) در ایران و جهان
شنبه 11 آبان 1392 8:17 AM
37- شیخ محمّد کوفی شوشتری، مقیم شریعهی کوفه، از خوشبختترین انسانهای عصر در رابطه با حضرت بقیّةالله، أرواحنا فداه، بود. او، مکرّر، به محضر جان جانان شرفیاب شد. تشرّفاتاش مورد قبول بزرگان نجف اشرف بود.
یکی از تشرفاتاش به این صورت بود که روزی، بعد از نماز، مشغول تسبیح بوده. صدایی میشنود که
((ای شیخ محمّد! اگر میخواهی حضرت حجّت را ببینی، به سوی مسجد سهله بشتاب.)).(72)
به سرعت، به سوی مسجد سهله حرکت میکند. درِ مسجد را بسته میبیند و مولا را مشاهده میکند که از طرف مسجد زید، به سوی سهله در حرکت است.
در گوشهای میایستد و تماشا میکند که آیا مولا در میزند یا در مسجد خود به خود باز میشود.
هنگامی که مولا به در مسجد میرسد، در، به روی او باز میشود.(73)
38- آیةالله توحیدی - که از نزدیکترین خواصّ شیخ محمّد کوفی بود - فرمود، روزی دیدم که مرحوم کوفی، خیلی متأثّر است. از سبباش جویا شدم. گفت: ((یک فرد افغانی، آقا را دید، ولی من ندیدم.)).
39- شیخ محمّد کوفی، داستان لطیفی دارد که در مسجد کوفه برایاش اتّفاق افتاده است. در آن داستان، یکی از خادمان حضرت، برای آن حضرت، آب میآورد. حضرت مقداری میل میفرماید و بقیّه را به ایشان تعارف میکند. ایشان میگوید: ((من تشنه نیستم.)). بعد از لحظاتی، از دیدگاناش غایب میشود.(74)
هنگامی که آن خادم، آب را میبرد، آقای کوفی مشاهده میکند که از انگشتاناش شهد جاری است.
آیةالله توحیدی فرمود، روزی، در خدمت مرحوم کوفی، در مسجد سهله بودیم. کوزه و کاسهای از آب پر کردیم، در کنار خود گذاشتیم.
مرحوم کوفی، داستان تشرّفاش را برای من شرح میداد. چون قسمت اخیر را میگفت، کاسه را برداشت و به من نشان داد و گفت: ((همین طور که کاسه را آن خادم میبرد، از دستاش شهد جاری بود.)).
آیةاللّه توحیدی فرمود، هنگامی که مرحوم کوفی، آن صحنه را ترسیم میکرد، من دیدم که از انگشتان مرحوم کوفی نیز شهد سرازیر است!
40- مرحوم حاج شیخ محمّد کوفی، روزی، از مسجد کوفه به سوی مسجد سهله در حرکت بود. یک مرتبه متوجّه میشود که خورشید جهان تاب نیز در کنار او در حرکت است.(75)
حضرت بقیةاللّه، أرواحنافداه، به او امر میفرماید که به خدمت مرحوم آیة الله اصفهانی برود و از سوی حضرت به او، این پیغام را دهد:
ارخص نفسک، واجعل مجلسک فی الدّهلیز، واقض حوائج النّاس! نحن ننصرک؛(76)
خودت را برای مردم ارزان کن، محلّ نشستن خود را در دهلیز خانه قرار بده، نیازهای مردم را برآور! ما، یاریات میکنیم.
بی گمان، این پیغام، به صورت شفاهی بوده، ولی آیةالله اصفهانی، از مرحوم کوفی خواسته بودند که آن را بنویسد و به صورت کتبی به او تقدیم کند. پس آن چه در برخی از منابع، به عنوان ((توقیع)) نقل شده، سهوالقلم است.
مرحوم آیةالله حاج شیخ مرتضی حائری (متوفای 24 جمادی الثانیه 1406 ه) از یکی از مراجع بزرگ تقلید نقل میکند که از مرحوم آیةالله اصفهانی پرسیده بود: ((آیا شما مطمئن هستید که وجود مقدّس حضرت بقیّةالله، أرواحنافداه، در مورد این دست و دلبازی شما در صرف سهم مقدّس امام (علیهالسّلام) رضایت دارند؟)). مرحوم آیةالله اصفهانی، به این پیغام استناد کرده بود.(77)
روی این بیان، همهی مراجع تقلید، صدور این پیام را به افتخار مرحوم آیةالله اصفهانی، تلقّی به قبول کرده بودند.(78)
آیةالله توحیدی فرمودند، برای یکی دیگر از مراجع بزرگوار پیغام آورده بود که:
((به منبرت بپرداز! عنایات ما به تو میرسد.)).
و به یکی از فقهای برجسته، چنین پیغام آورده بود: ((نماز حضرت ولی عصر (علیهالسّلام) را ادامه بده!)).(79)
در مورد یکی از علما که ناماش را فاش نکرده بود، از محضر حضرت شنیده بود که: ((فلانی، بسیار خوب است، جز این که گاهی به ذهناش میرسد که من نیز کسی هستم. [یعنی حالت عُجب بر او عارض میشود].)).
آیةاللّه توحیدی فرمود، مرحوم کوفی، به هنگام تشرّف به مسجد سهله، به اذن دخول و دیگر دعاهای رائج خیلی پا بند نبود، بلکه در هر مقامی هر دعایی بر زباناش جاری میشد، همان را میخواند و میگفت: ((همهی اینها درست است، ولی خلوص چیز دیگری است.)).
نگارنده گوید، روزی از محضر مرحوم آیةالله آقای میرزا کاظم تبریزی (متوفای 18 رجب 1416 ه) در مورد مرحوم کوفی پرسیدم، فرمود: ((ما، روزی، از نجف اشرف عازم مسجد سهله بودیم. ماشین ایستاده بود. منتظر بودیم که پر شود. مرحوم کوفی را با یکی دیگر از علما دیدم که با پای پیاده عازم مسجد سهله بود. یکی از رفقا، به ایشان پیشنهاد کرد که سوار ماشین شود. فرمود: ((ما قدم زنان میرویم.)). وقتی به مسجد سهله رسیدیم، دیدیم آنان پیش از ما رسیدهاند و قسمت اعظم اَعمال مسجد را نیز انجام دادهاند!
مرحوم آیةالله تبریزی، با آن سخت باوری، مطمئن بود که ایشان با طیّالأرض رفته بودند.(80)
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست