0

پسرك و خدمتكار

 
relax_girl
relax_girl
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1387 
تعداد پست ها : 212
محل سکونت : خراسان

پسرك و خدمتكار
چهارشنبه 10 آذر 1389  3:02 AM

در روزگارى كه بستنى با شكلات به گرانى امروز نبود، پسر١٠ ساله‌اى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت ميزى نشست. خدمتكار براى سفارش گرفتن سراغش رفت.
پسر پرسيد: بستنى با شكلات چند است؟
خدمتكار گفت: ۵٠ سنت

پسرك

پسر كوچك دستش را در جيبش كرد ، تمام پول خردهايش را در آورد و شمرد . بعد پرسيد: بستنى خالى چند است؟
خدمتكار با توجه به اين كه تمام ميزها پر شده بود و عده‌اى بيرون قهوه فروشى منتظر خالى شدن ميز ايستاده بودند، با بي‌حوصلگى گفت : ٣۵ سنت
پسر دوباره سكه‌هايش را شمرد و گفت:

براى من يك بستنى بياوريد.
خدمتكار يك بستنى آورد و صورت‌حساب را نيز روى ميز گذاشت و رفت. پسر بستنى را تمام كرد، صورت‌حساب را برداشت و پولش را به صندوق‌دار پرداخت كرد و رفت. هنگامى كه خدمتكار براى تميز كردن ميز رفت، گريه‌اش گرفت. پسر بچه روى ميز در كنار بشقاب خالى، ١۵ سنت براى او انعام گذاشته بود

marjan
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها