نقد شبهه راهیافت خطا در آموزههای نبوی با تأکید بر روایت تلقیح خرما
دوشنبه 6 آبان 1392 11:54 AM
چکیده
ازجمله مباحث تأثیرگذار در عرصه دین، بازشناخت گستره عصمت پیامبر اکرم(ص) است. درحالیکه متکلمان شیعه با استناد به آیات قرآن و روایات اهلبیت معتقد به عصمت مطلق پیامبر هستند و حوزه دخالت آن حضرت را در امور دینی منحصر نمیدانند، عموم عالمان، متکلمان و عارفان اهلسنت با تأثیرپذیری از روایات مجعول در منابع روایی خود همچون روایت تلقیح خرما، عصمت پیامبر و درنتیجه مشروعیت دخالت ایشان در امور دنیوی را انکار کرده و به راهیافت خطا در آموزههای نبوی فتوا دادهاند. در این مقاله، ضمن بازکاوی دیدگاه عالمان فریقین در زمینه روایت تلقیح خرما، ایده محدودیت عصمت پیامبر اکرم(ص) و راهیافت خطا در آموزههای نبوی بررسی خواهد شد.
واژگان کلیدی: عصمت پیامبر(ص) ، روایت تلقیح خرما، روایات مجعول، نقد سندی و محتوایی.
طرح مسئله
به استناد گفتار پیامبر که فرمود: «أدّبنی ربی فأحسن تأدیبی؛ پروردگارم مرا تأدیب کرد و نیکو تأدیب کرد.» (مجلسی: 1403: 16 / 210) آن حضرت در سایه تعلیم و تأدیب الهی به مقام رسالت، بلکه به مقام برترین پیامبر آسمانی نائل آمد. ایشان در سایه چنین تعلیم و تأدیبی به پایهای رسید که به او خطاب شد: «لولاک لما خلقت الافلاک» (همان: 406) و از اخلاق او به اخلاق عظیم یاد شد: «وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ». (قلم / 4) خداوند به جان او سوگند خورده، (حجر / 72) از مهربانی و غمخواری او نسبت به مؤمنان و مسلمانان ستایش کرده (کهف / 6) و از او خواسته است تا برای هدایت کافران بیش از حد، خود را به زحمت نیندازد و با درد جانکاهِ عدم ایمان آنان، خود را در معرض نابودی قرار ندهد. (توبه / 61)
با چنین مقام والای معنوی و الهی است که خداوند دهها بار نام او در کنار نام خود ذکر میکند و همگامی با پیامبر را همگامی با خود و مخالفت با او را مخالفت با خود دانسته است: «مَنْ یطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ» (نساء / 80) و «وَمَنْ یعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبینًا.» (احزاب / 36) تا بدانجاکه پیروی از پیامبر را نشانه و شرط حبّ الهی معرفی کرده است: «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبعُونِی یحْببْکُمُ اللَّهُ» (آلعمران / 31) مفهوم این دسته از آیات آن است که پیامبر تجلیگاه اراده الهی و تبلور اسمای جلالی و جمالی خداوند و بازگوکننده خواست او بشمار میرود. فرمان مؤمنان به مراجعه به پیامبر برای داوری در میان مخاصمات و ضرورت پذیرش بیچونوچرای داوری وی نیز نشانی دیگر از ارجگذاری به مقام ایشان است. (نساء / 65)
سرانجام بالاترین جایگاه علمی و معنوی در عرصه دینآگاهی به آن حضرت احاله شده است: «وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؛ (حشر / 7) زیرا براساس این آیه، همه آموزههای صادرشده از ناحیه پیامبر(ص) همچون آیات قرآن دارای حجیت کامل است.
امام صادق(ع) بهاستناد همین آیه معتقد است پیامبر(ص) دارای مقام تفویض است و خداوند تشریع بخشی از آموزههای دینی را به او واگذار کرده است. افزایش هفت رکعت نمازهای روزانه به ده رکعت، کاستن دو رکعت در نمازهای چهارگانه در سفر، افزودن سی و چهار رکعت نمازهای مستحبی در کنار نمازهای واجب و اعلام استحباب روزة ماه شعبان و سه روز از هر ماه، ازجمله مواردی است که بهفرموده امام صادق(ع) در سایه مقام تفویض پیامبر(ص) صورت گرفته و ازآنجاکه این تصمیمها منطبق با خواست الهی بوده، خداوند آنها را تأیید کرده است. (کلینی: 1388: 1 / 3669)
با چنین نگاهی، عصمت مطلق پیامبر اثبات میشود و سنت نبوی، تمام عرصههای دینی و دنیایی را دربر میگیرد. با این حال شماری از متکلمان، محدثان و نیز عارفان اهلسنت با استناد به روایت تلقیح خرما، عصمت پیامبر را محدود دانستهاند.
براساس این روایت ـ که تنها در منابع اهلسنت آمده است و شماری از صاحبنظران بر جعلی بودن آنها تأکید کردهاند ـ پیامبر اکرم(ص) وارد مدینه شد و پس از دیدن تلقیح درختان خرما با استفاده از پیوند شاخه درخت نر بر تنه درخت ماده، از آنان خواست اینگونه تلقیح را رها سازند و منتظر لقاح از رهگذر وزش باد باشند. آنان به توصیه پیامبر(ص) عمل خاص تلقیح را رها کردند؛ اما پس از چندی انتظار، درختان خرما به بار ننشست و محصولی به بار نیامد. مردم از این خسارت مالی مکدر شده، نزد پیامبر شکایت آوردند. آن حضرت پس از اظهار تحسّر و ناراحتی گفت: «من در امور دنیوی از شما آگاهتر نیستم.» (ابنحنبل، 1412: 1 / 162)
این روایت که باید آن را زیانبارترین روایت در عرصه سنت نبوی دانست، سیره نبوی در عرصه امور دنیوی را فاقد اعتبار و صحت میشمارد و در مرتبهای فراتر، اعتبار آموزههای دین در این عرصه را به چالش میکشد. براساس مفاد این روایت، راه تفکر سکولارها و محدود کردن دین در عرصه اخلاق فردی و اخروی تحقق خواهد یافت. نگارنده در این مقاله در کنار بررسی منابع روایت تلقیح خرما، دیدگاه عالمان اهلسنت و شیعه را بررسی کرده و نقدهای سندی و متنی آن را واکاوی خواهد کرد.
روایات تلقیح درختان خرما در منابع روایی اهلسنت
نخستین منبعی که حدیث تلقیح درختان خرما در آن آمده، مسند احمد بن حنبل است. او این حدیث را چنین نقل کرده است:
موسی بن طلحه از پدرش نقل کرد که رسول خدا(ص) به مردمی بالای شاخههای خرما برخورد کرد و پرسید: اینها چه میکنند؟ گفتند: در حال لقاح هستند، به این طریق که شاخه درخت نر خرما را در درون درخت ماده میگذارند. پیامبر فرمود: گمان ندارم که این کار ثمری داشته باشد. آنها گفتار پیامبر را برای آنان نقل کردند و آنان اینگونه لقاح را ترک کردند.
وقتی این خبر را به رسول خدا دادند، پیامبر فرمود: اگر پیشنهاد من به سود آنان بینجامد انجامش دهند که من گمانی دارم و گمان مرا جدّی نگیرید و اما اگر از خداوند چیزی برای شما نقل کنم، بدان عمل کنید که من بر خداوند دروغ نمیبندم. (ابن حنبل، 1412: 1 / 162)مسلم بن حجاج قشیری این روایت را با اندکی تفاوت در صحیح خود آورده است.
براساس این روایت، وقتی پیامبر با گروهی از مردم مواجه شد که از شیوه خاصی برای بارور کردن درخت خرما استفاده میکردند، گفت بهگمان او این کار مفید نیست. وقتی آنان از نظر آن حضرت مطلع شدند، دست از شیوه خود کشیدند. با این حال پیامبر به آنان اطلاع داد اگر این کار مفید بود، آن را انجام دهند؛ زیرا نظر او تنها یک احتمال است و چهبسا با خطا همراه شود؛ اما اگر از خداوند خبری بیاورد، پیروی از آن واجب است.
در اینگونه روایات، نتیجه اظهارنظر پیامبر(ص) و اینکه چه بر سر درختان خرمای مردم آمد، انعکاس نیافته است. در روایتی که ابنماجه از عایشه نقل کرده، آمده است: وقتی مردم طبق توصیه پیامبر از تلقیح درختان خرما دست کشیدند و درپی آن میوه درختان خرما فاسد شد، پیامبر فرمود شما در امور دنیوی از من آگاهتر هستید:
عایشه گفت: پیامبر(ص) اصواتی شنید و پرسید این صدا چیست؟ گفتند: مردم در حال لقاح درخت خرما هستند. پیامبر فرمود: اگر این کار را رها کنند، خرما بار خواهد داد. آنان در آن سال لقاح را رها کردند و خرمای آنها پوک شد.
وقتی خبر آن را به پیامبر دادند، فرمود: اگر امری از امور دنیای شما را بازگو کنم، به اختیار خود عمل کنید و اگر امور دینی را بازگو کنم، مسئولیت آن با من است. (نیشابوری، 1420: 7 / 97؛ ابنماجه قزوینی، 1423: 2 / 825) نووی عبارت دیگری به حدیث افزوده که در آن آمده است: پیامبر پس از باخبر شدن از تباهی خرمای مردم فرمود: «من نه کشاورز هستم و نه درخت خرما دارم». (نووی، بیتا: 11 / 353)
بررسی دیدگاه عالمان اهلسنت درباره حدیث تلقیح خرما
عالمان اهلسنت ضمن پذیرفتن این احادیث، از آنها برای اثبات ممنوعیت رأی و استحسان در امور دینی و عدم ممنوعیت آن در امور دنیوی بهره گرفتهاند. برای نمونه، نووی دراینباره میگوید:
قال العلماء: قوله(ص) : من رأیی، أی فی أمر الدنیا ومعایشها، لا على التشریع. فأما ما قاله باجتهاده(ص) ورآه شرعاً یجب العمل به، ولیس إبار النخل من هذا النوع، بل من النوع المذکور قبله. (1407: 11 / 116) مناوی با استناد به این حدیث به نقل از برخی از عالمان اهلسنت میگوید: أن الأنبیاء علیهم السلام وإن کانوا أحذق الناس فی أمر الوحی والدعاء إلى الله تعالى، فهم أسرج الناس قلوباً من جهة أحوال الدنیا. (1415: 3 / 66)
براساس تحلیل نقلشده از فیض القدیر، پیامبران با وجود بهرهمندی از هوش و ذکاوت در امور اخروی، در امور دنیوی از همه مردم سادهتر و کمهوشترند! ابنعقیل گفته است: وإنهم معصومون فیما یؤدونه عن الله تعالى ولیسوا بمعصومین فی غیر ذلک من الخطأ والنسیان والصغائر. (نقل از عاملی، 1421: 4 / 46)
در این گفتار نیز بر عدم عصمت پیامبر از خطا، نسیان و حتی گناهان صغیره در امور غیردینی تأکید شده است. ابنعقیل بسان سایر عالمان اهلسنت برای اثبات نظریه خود به شواهدی از سیره پیامبر اکرم(ص) استناد کرده که برخی از آنها ناظر به محدودیت دانش پیامبر است، نه خطای ایشان؛ مانند انتظار نزول وحی در ماجرای افک. برخی رفتارها مانند تصدیق منافقان نیز از روی همراهی در ظاهر رفتار بود، نه از باب تصدیق واقعی.
قاضی عیاض، از متکلمان معتزله نیز دراینباره گفته است: فأما ما تعلق منها (أی معارف الأنبیاء) بأمر الدنیا فلا یشترط فی حق الأنبیاء العصمة من عدم معرفة الأنبیاء ببعضها أو اعتقادها على خلاف ما هی علیه، ولا وصم علیهم فیه. (1409: 2 / 185 ـ 183) از گفتار او دراینباره چند نکته قابل استفاده است:
1. عصمت پیامبر در امور دنیوی که با آگاهی یا تعلیم دیانت و اعتقادات بیارتباط است، ضرورتی ندارد؛ زیرا عدم آگاهی از این امور باعث نقص و کاستی در مقام رسالت نمیشود.
2. از نظر وی، این امور دنیوی با تجربه و در اثر اشتغال نفس به آنها قابل دستیابی است و چون وجهه همت پیامبر، امور دینی، شناخت خداوند و علوم شریعت بوده است، تجربهای در این زمینه کسب نکرده است.
3. راهیافت خطا و اشتباه در قول و فعل پیامبر در امور دنیوی بهصورت شایع نبود تا از ایشان چهرهای کمهوش و سادهاندیش بسازد؛ بلکه بهتواتر مواردی در سیره ایشان انعکاس یافته که حاکی از آگاهی پیامبر از امور دنیوی و مصالح دقیق آن در سطحی است که نشانگر اعجاز میباشد. قاضی عیاض افزون بر روایت تلقیح درختان خرما، به شواهدی دیگر از سیره و سنت نبوی استشهاد کرده که در منابع روایی و تاریخی اهلسنت نقل شده است.
آلوسی درباره توجیه اینکه پیامبر در سال صلح حدیبیه برای ورود به مکه از مدینه حرکت کرد و پس از پیمان حدیبیه بهناچار از قصد خود برگشت، میگوید: «اگر امری در خارج برخلاف نظر و محاسبه پیامبر رخ دهد، مانعی ندارد؛ چنانکه در ماجرای تلقیح درختان خرما چنین شد.» (آلوسی، بیتا: 13 / 72)
از نظر محمود ابورّیه، پیامبر در امور دنیوی و غیر دینی، از ناحیه خداوند مسئولیت تبلیغ را برعهده ندارد؛ از این جهت در اینگونه امور معصوم نبوده، پذیرش اوامر و نواهی ایشان واجب نیست. (ابوریه، 1416: 42)