0

مردی که شناخته نشد

 
mahmoud313
mahmoud313
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 89
محل سکونت : تهران

مردی که شناخته نشد
یک شنبه 5 آبان 1392  5:21 PM

مردی که شناخته نشد

خبر در کوچه های شام، مرکز خلافت معاویه پیچید . باور کردنی نبود . هلهله ای بر پا شد . مردم به دور میدان اصلی شهر آمده بودند، همه خوشحال اند، شاداند همه . برخی نفس راحتی می کشند . پیر مردی در گوشه ای نشسته از چشمان سرخش آتش می بارد . زمزمه ای میکند . مردم به هم تبریک می گویند . پیر مرد پوزخندی می زند، با نگاهی مسخره آمیز به آسمان می نگرد، انگار که بخواهد لج کسی را در بیاورد به آسمان می گوید : الحمد الله که علی کشته شد. صداها بلند است . همه خوشحال اند و مشغول شادی . ولی خیلی ها هم بهت زده اند و حیران و سرگردان. اصلاً باورشان نمی‌شود که علی در مسجد بوده است. از هم سؤال می‌کنند : آخر مگر پسر ابوطالب نماز هم می‌خواند که در مسجد کشته شود؟ او را با مسجد چه کار...

 

و تو....برای تو کلمه مظلوم کم است! تو اول مظلوم عالمی...

 

 

این کلمات را به خاطر بسپار...

 

 

امام علی (علیه السلام) می فرمایند:

به دنیا چونان زاهدان روی گردان، بنگرید. به خدا سوگند دنیا به زودی ساکنان خود را از میان می برد و رفاه زدگان ایمن را به درد می آورد. آنچه از دست رفت و پشت کرد هیچ گاه برنمی گردد. اینده به روشنی معلوم نیست که در انتظارش باشید. شادی و سرور دنیا شما را مغرور نسازد زیرا زمان کوتاهی دوام ندارد. خدا بیامرزد کسی را که به درستی فکر کند و پند گیرد و آگاهی یابد و بینا شود. به زودی خواهید دانست که از آنچه در دنیا وجود داشت چیزی نمانده و آنچه از آخرت است جاویدان خواهد ماند...

 

تشکرات از این پست
haj114
دسترسی سریع به انجمن ها