0

رویکرد اخلاقی در تحلیل حقوق اساسی

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:رویکرد اخلاقی در تحلیل حقوق اساسی
شنبه 4 آبان 1392  4:54 PM

گونه‌های تأثیرگذاری دو علم

یکی از مباحث مهم در زمینه نسبت اخلاق و حقوق اساسی، روشن کردن انواع گونه‌های تأثیرگذاری موجود میان دو علم می‌باشد. در یک تقسیم‌بندی می‌توان انوع تأثیرگذاری را به دو بخش تقسیم کرد: تأثیرگذاری معرفت‌شناختی و تأثیرگذاری روان‌شناختی.

منظور از تأثیر معرفت‌شناختی، تأثیر یک رشته علمی یا آگاهی‌های منضبط به صورت ضابطه‌مند و روشمند بر رشته علمی یا آگاهی‌های دیگر است. این نوع تأثیر معمولاً آگاهانه است و می‌توان برای صحت یا سقم آن دلیل آورد. تأثیرگذاری معرفت‌شناختی به صورت‌های مختلف متصور است که در ذیل برخی از مهم‌ترین آنها را می‌آوریم:

1. تأثیرگذاری گزاره‌ای (تأثیر گزاره‌ای یک علم بر گزاره‌های دیگر)

در خصوص اینکه آیا گزاره‌های اخلاقی در اصول و قواعد حقوق اساسی تأثیرگذار است یا نه، به نظر می‌رسد برخی از اصول حقوق اساسی، برگرفته از یک اصل کلی و بنیادین اخلاقی است. به طور نمونه می‌توان از وجود گزار‌ه‌های اخلاقی نظیر امانت‌داری، وفاداری، صداقت، عدالت، احترام به دیگران، عدم خودرأیی، مشورت، تعاون و ... سخن گفت که هر کدام در پاره‌ای از اصول قانون اساسی و سایر مقررات مربوطه به صراحت از آنها سخن گفته شده است.

مثلاً اصل دسترسی آزاد به اطلاعات و شفافیت در امور عمومی، بیان دیگری از اصل صداقت و راستگویی اخلاقی است. این امر نشان‌دهنده انتقال هنجارهایی از قلمرو اخلاق به نظام حقوقی است که به رغم شباهت ظاهری، دیگر نمی‌توان ماهیتی نظیر قبل از انتقال به عالم حقوق را برای آن تصور کرد.

سرّ این دگرگونی، در چیستی هنجارهای حقوقی و وجوه تمایز آنها از دیگر هنجارها نهفته است. تأثیرگذاری گزاره‌ای نسبت به سایر تأثیرگذاری‌ها سریع‌تر و محسوس‌تر اتفاق می‌افتد؛ زیرا انتقال این‌گونه هنجارها به عالم حقوق، هم مطلوبیت ذاتی دارد و هم با استقبال بیشتر و هزینه کمتری روبه‌رو خواهد بود. البته این تأثیرگذاری به صورت جزئی و موردی قابل مشاهده است.

بر مبنای همین تأثیرگذاری است که برخی رابطه اخلاق و حقوق اساسی را از نوع رابطه عموم و خصوص من‌وجه دانسته‌اند که در موضوعات مشترک، اخلاق به کمک حقوق اساسی می‌آید و حقوق اساسی در خدمت اخلاق اجتماعی قرار می‌گیرد.

2. تأثیرگذاری هدفی (تأثیر یک علم بر اهداف علم دیگر)

برای هر علمی می‌توان غرض یا اغراضی را در نظر گرفت که اگر این اهداف و اغراض، تحت تأثیر اغراض علم دیگر قرار گرفت و جهت آن را تغییر داد، تأثیرگذاری هدفی صورت پذیرفته است. در زمینه غایت اخلاق، یعنی اخلاقی‌زیستن، سه قول بسیط وجود دارد که از ترکیب آنها می‌توان اقوال دیگری به دست آورد. (ملکیان، 1388: 317 ـ 316)

قول اول: غایت اخلاقی‌زیستن این است که مناسبات اجتماعی انسان‌ها به بهترین وجه تأمین می‌شود. به بیان دیگر، اگر اخلاقی زندگی نکنیم، نظم، عدالت، امنیت، رفاه، آزادی و همه آرمان‌های اجتماعی، امکان تحقق در جامعه نخواهد داشت. در این رویکرد، غایت اخلاق و حقوق اساسی یکی است.

قول دوم: غایت اخلاقی‌زیستن را با توجه به اهداف روان‌شناختی اخلاق تفسیر می‌کند. یعنی اگر زندگی اجتماعی هم نمی‌داشتیم یا آرمان‌های اجتماعی‌مان از طریقی غیر از اخلاق هم تأمین می‌شد، باز هم برای آرمان‌های روان‌شناختی، نظیر: آرامش، ابتهاج درونی، رضایت باطن و معناداری زندگی، باید زندگی اخلاقی داشته باشیم. این هدف، متفاوت و بدون ارتباط با اهداف حقوق اساسی است.

قول سوم: غایت اخلاقی‌زیستن، تحول معنوی ـ روحانی است. صرف اهداف روان‌شناختی نظیر آرامش و ابتهاج کفایت نمی‌کند، بلکه هدف اخلاق، تحول روحانی و معنوی  است. در این غایت، هدف نهایی از اخلاقی‌زیستن تقرب الی‌الله است؛ هرچند اهداف روان‌شناختی و اجتماعی نیز در پی آن به دست خواهد آمد، اما غایت نهایی نیست. این رویکرد که در اخلاق دینی بیشتر مورد توجه است، فراتر و گسترده‌تر از اهداف حقوق اساسی است و همان‌گونه که گفته شد، غایت حقوق اساسی به عنوان یک هدف میانی می‌تواند در ذیل آن محقق شود.

از دیدگاه نظام اسلامی، هدف حقوق اساسی، تأمین مصالح اجتماعی انسان‌هاست که این هدف، وسیله‌ای برای نیل به هدف نهایی اخلاق که استکمال نفس انسان و تقرب به درگاه الهی است، می‌باشد. در بینش اسلامی از آنجا که حیات انسانی محدود به زندگی کوتاه این جهان نیست، نظام حقوقی در عین بهبودبخشیدن به اوضاع و احوال زندگی اجتماعی مردم، در خدمت هدف نهایی حیات انسانی قرار می‌گیرد.

ازاین‌رو گفته می‌شود رعایت کامل احکام و قواعد حقوقی اسلام، علاوه بر اینکه بهترین نظم و سامان را به زندگی انسان می‌بخشد، اگر به نیت نیل به کمال و سعادت راستین، یعنی تقرب به خدا صورت پذیرد، در عین حال اطاعت از تکالیف اخلاقی نیز هست. (مصباح یزدی، 1389: 49 ـ 46)

3. تأثیرگذاری روشی (تأثیر یک علم بر روش علم دیگر)

در رابطه با متدولوژی تحقیق در صدق و کذب مدعیات اخلاقی، نظریات مختلفی مطرح شده است. همان‌طور که در مبانی مفهومی اشاره شد، حقوق اساسی و اخلاق، هر دو از علوم اعتباری هستند که ریشه در واقعیت و نفس‌الامر دارند. شناخت احکام اخلاقی بر پایه عقل عملی و حسن و قبح عقلی صورت می‌پذیرد و منبع وحی نیز به صورت تکمیلی در پاره‌ای از جزئیات به تکمیل نظام اخلاق اسلامی می‌پردازد. بر این اساس، اخلاق بر پایه اصول عقلی و وجدانی شکل می‌گیرد. 

حقوق اساسی نیز یک شاخه از علوم هنجاری و تجویزی است. بر این اساس، بر مبنای ارزش‌های بنیادینی شکل گرفته است که مبتنی بر حسن و قبح عقلی و حکمت عملی است. ازاین‌رو با توجه به ماهیت اعتباری و ارزشی دو علم، می‌توان از تبعیت روش اخلاقی در حقوق اساسی سخن گفت و اصول کلی حقوق اساسی را بر پایه استنتاج کلی عقل دانست. جای تردید نیست که هم اخلاق و هم حقوق اساسی برای تحقق و فعلیت خارجی در ارتباط کامل با افعال و واقعیات تجربی قرار می‌گیرند و در شناخت موضوعات و مصادیق خود، متکی بر تجربیات و امور حسی هستند. اما اصول و قواعد کلی و اصلی آنها تجربی و حسی نیست و با تحلیل و دلایل عقلی به دست می‌آید.

4. تأثیرگذاری بر قلمرو (تأثیر یک علم بر قلمرو علم دیگر)

احکام حقوق اساسی فقط ناظر به رفتار اجتماعی و سیاسی انسان‌هاست؛ در صورتی که، احکام اخلاقی همه رفتارهای اختیاری آدمی، اعم از رفتار اجتماعی، سیاسی یا رفتار فردی را شامل می‌شود. به تعبیری، اخلاق، ارتباط انسان با خدا، خودش و دیگران را مورد نظر قرار می‌دهد، اما حقوق اساسی تنها بر ارتباط انسان‌ها با یکدیگر اشراف دارد. همچنین اخلاق، هم به بحث از رفتارهای انسان می‌پردازد و هم صفات و حالات نفسانی را مورد بحث قرار می‌دهد.

هرچند برخی مکاتب اخلاقی نظیر فضیلت‌گرایان تنها به صفات و حالات نفسانی توجه کرده‌اند و برخی دیگر نظیر عمل‌گراها فقط رفتار را مورد بحث اخلاقی دانسته‌اند، اما قواعد اخلاق اسلامی، هم صفات آدمی و هم رفتارها اعم از ظاهری و باطنی را مورد توجه قرار داده است. این در حالی است که صفات روحی و نفسانی به طور کل از قلمرو حقوق اساسی خارج است.

بنابراین، قلمرو اخلاق، عام‌تر از قلمرو حقوق و خصوصاً حقوق اساسی است. با توجه به قلمرو این دو علم می‌توان گفت اخلاق و حقوق اساسی به لحاظ موضوع، رابطه عموم و خصوص مطلق دارند و قلمرو حقوق اساسی در مقایسه با اخلاق، بسیار محدود و خاص است و رفتارهای سیاسی، اجتماعی نقطه تلاقی و حوزه مشترک دو علم است.

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها