0

نگاهی به تلاش‌های سیاسی امام علی النقی(ع)

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

نگاهی به تلاش‌های سیاسی امام علی النقی(ع)
دوشنبه 29 مهر 1392  11:21 AM

اشاره

امام هادی(ع) با شش تن از خلفای عباسی، معاصر بود که به ترتیب عبارت بودند از: «معتصم» (برادر مأمون)، «واثق» (پسر معتصم)، «متوکل» (برادر معتصم)، «منتصر» (پسر متوکل)، «مستعین» (پسر عموی منتصر) و «معتز» (پسر متوکل).

معتصم در سال 218 ه‍.ق با مرگ مأمون به خلافت رسید و تا سال 227 ه‍.ق حکم رانی کرد. «محمد بن عبدالملک» تا پایان عمر وزیر او بود.1 پس از درگذشت او، فرزندش، «الواثق بالله هارون بن ابی اسحاق» که مادرش کنیزی به نام «قراطین» بود، به خلافت دست یافت. او نیز در دوران خلافت خود به سان پدرش به ترک‌ها اقتدار فراوان بخشید.2

او در سنگ دلی و بی‌رحمی، رویه ی مأمون و پدرش را پیش گرفته بود و جان افراد بسیاری را در مسئله ی «حدوث» یا «قِدم قرآن» گرفت. بسیاری را شکنجه کرد یا به زندان افکند و سرانجام در سال 232 ه‍.ق در گذشت3 و برادرش «جعفر بن محمد بن هارون» معروف به «المنتصر بالله» قدرت یافت که «احمد بن ابی داود» او را «المتوکل علی الله» خواند.4

متوکل بسیار تندخو و بی‌رحم بود و همگان را با تندی از خود می‌راند، تا اندازه‌ای که هرگز محبت او به کسی دیده نشد. او می‌گفت: «حیا موجب شکستگی است و مهربانی، زبونی و سخاوت، احمقی است». از این رو همواره همگان از او به بدی و بدنامی یاد می‌کردند.5

او در دوران خلافت خود جنایت‌های بسیاری انجام داد. این دوران، سخت‌ترین روزگار برای شیعیان و علویان در دوره ی عباسی، بلکه در سراسر تاریخ تشیع به شمار می‌رود. او کینه ی وصف‌ناپذیری از خاندان پیامبر(ص) در دل داشت و این کینه سبب فشار و ستم به شیعیان آنان نیز شد، به گونه‌ای که همگی با به قدرت رسیدن او آواره و بی‌خانمان شدند. در دوران او، امام هادی(ع) به سامرا تبعید شد.

یکی از اعمال ننگین او، ویران کردن مزار مطهر حضرت سیدالشهداء(ع) در سال 236 ه‍.ق بود که خشم شیعیان را به شدت برانگیخت؛ تا جایی که مردم بغداد، در و دیوار و مساجد را از شعار علیه او آکندند و شاعران در هجو او شعرها سرودند.

زندگی ننگین او در سال 247 ه‍.ق پایان یافت و فرزندش، منتصر به قدرت رسید. او برخلاف نیاکان خود به کارهای شایسته رغبت نشان می‌داد و ستم روا نمی‌داشت و به علویان احسان می‌کرد. او برادران خود، معتز و مؤید را که در زمان خلافت پدرش، ولایت‌عهدی پذیرفته بودند، خلع کرد.

او در نخستین اقدام حکومتی خود، «صالح بن علی» را که از ستمگران و کینه‌توزان به آل علی(ع) بود، از حکم رانی مدینه برکنار کرد و «علی بن الحسین» که فردی خوش‌رفتار با شیعیان بود، به جای او گمارد. وی فدک را به فرزندان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) باز گردانید و آن چه را از ایشان به دست حاکمیت ضبط شده بود، به آنان برگرداند.

همچنین اموالی را برای بخشیدن به علویان در مدینه فرستاد و زیارت مرقد مطهر ابا عبدالله الحسین(ع) را که در زمان متوکل ممنوع بود، آزاد کرد. البته دوران حکومت او به درازا نیانجامید و او را پس از شش ماه خلافت، مسموم کردند و به قتل رساندند.6

پس از او، المستعین احمد بن محمد بن معتصم، روی کار آمد که سخت شهوت‌پرست و اسراف‌کار بود و شیوه ی سخت‌گیری‌های خلفای پیشین را از سر گرفت و فساد و عیاشی فراگیر شد.7 در دوران مستعین، با توجه به مشکلات داخلی دولت عباسی هر کسی در اندیشه ی تحکیم قدرت خود بود ولی دوران حکومت او نیز چندان به درازا نکشید و در سال 252 ه‍.ق به دستور معتز در سامرا به قتل رسید.8 معتز، خون خوار دیگری از این طایفه بود که دست خود را به خون امام علی النقی(ع) آغشت و وی را به شهادت رساند.

اوضاع سیاسی عصر امام(ع)

دوران امام هادی(ع)، فاصله ی انتقال میان دو عصر متفاوت از دوران حکومت عباسیان به حساب می‌آید. در این دوران، پدیده‌های بسیاری به چشم می‌خورد که پیش‌تر در زمام-داری عباسیان دیده نشده بود. هیمنه و شکوهی که دستگاه حکومتی، در دوره‌های پیش و خلفای پیشین داشت، از دست رفت و قدرت به گویی سرگردان در دست این و آن بدل شده بود. مدیریت ضعیف خلفای این دوره سبب شده بود تا برخی از استان-داران که از نژادهای غیرعرب بودند، به گونه ی مستقل حکم برانند. این تفاوت در دوران معتصم با نفوذ عناصر ترکان ترکستانی در دستگاه حاکمیت بیشتر شد. فرمان روایی مناطق گسترده‌ای به «اشناس» و «ایتاخ» تُرک وانهاده شد.

این ترکان بسیار جنگ طلب و خون ریز بودند که برای دست‌یابی به قدرت، از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کردند. پایتخت عباسیان در این دوره از بغداد به سامرا و به مقری برای نژادپرستی بدل گشت. شاید علّت این که خلفای این دوران به عناصر عرب تکیه نکردند، سلب اعتماد از حمایت آنان و نیز ناآرامی‌هایی بود که در دوران خلفای پیشین به بار آورده بودند و شاید علاقه ی خویشاوندی ای که بین معتصم و فامیل مادری او بود، وی را به این تصمیم وا داشت. از این گذشته، ترک‌ها از توان نظامی بالایی برخوردار بودند و ویژگی‌های جسمانی و رفتاری که در جنگ‌ها از آنان دیده می‌شد، این موضوع را تقویت می‌کرد.

خلفای جدید، این عصبیت روبه رشد را به خدمت گرفتند تا بتوانند به اهداف خود دست یابند. قدرت یافتن ترکان و سپس در دست گرفتن سامرا و محروم ماندن اعراب از فرمان-دهی و فرمان داری، سبب خشم عرب‌ها شد. در نتیجه، شورش‌های مختلفی بر ضدّ ترکان در گرفت که از آن قبیل می‌توان به توطئه ی «عباس بن مأمون» و «عجیف بن عنبه» اشاره کرد.

اگرچه قیام آن ها به شدت سرکوب و تمامی اموال شان ضبط و نام-شان نیز از دیوان عطایا حذف شد ولی موج نارضایتی در اعراب و شاه زادگان عرب باقی ماند و در درازمدت خسارت‌های جبران ناپذیری را برای عباسیان بر جای گذشت و رفته-رفته سبب تضعیف شدید آنان گردید؛ چه بسا تشکیل حکومت‌های مستقل در گوشه و کنار، از همین موضوع ریشه می‌گرفت.

این سیاست، مشکلات دیگری را نیز همراه داشت و آن، خطر اقتدار بیش از حد ترکان و خلق و خوی بدوی آنان در رسیدن به قدرت بود. که عباسیان را تضعیف می کرد. برخی از آنان با به دست آوردن اقتدار بیش از حد در دولت، کم کم به فکر جدایی طلبی و استقلال می‌افتادند.

آنان با سوء استفاده از قدرت و نفوذ خود در دربار، بر ضد خلفا دست به شورش گسترده‌ای زدند و فرمان دهان و فرمان روایان سرزمین‌های دیگر را هم به شورش واداشتند که شورش «افشین ترک»، از فرمان دهان بلندپایه ی عباسیان، از این دست است.9

پیدایش و گسترش نهضت علویان

در نگاهی کلان، اعتقاد شیعه مبنی بر حقانیت خلافت خاندان پیامبر، عامل احیای حرکت انقلابی علویان و شیعیان بر ضد حاکمیت را تشکیل داد و در درجه ی دوم، این حرکت‌ها، بازتابی روشن از سیاست‌ها و برنامه‌های سرکوب‌گرانه ی عباسیان بود. روحیه ی تسلیم‌ناپذیری علویان در برابر ستم از یک سو و فشار بیش از حد عباسیان بر شیعیان و نسل‌کشی آن ها از سوی دیگر، چهره‌های برجسته و ممتاز علوی را بر آن داشت تا برای احقاق حق امامان خود و پایان دادن بر اعمال ننگین دستگاه، دست به قیام بزنند.

سردم داران این قیام‌ها، خود از فرزندان ائمه ی اطهار(ع) و نوادگان آنان بودند که به انگیزه ی براندازی نظام ستم پیشه ی عباسی با شعار «الرّضا من آل محمّد(ص)» با شخصیت برگزیده‌ای از خاندان پیامبر(ص)، قیام خود را آغاز کردند.

علّت انتخاب این شعار، ابتدا زیر سؤال بردن مشروعیت خلافت عباسیان و غاصبانه بودن حکومت آن ها و در گام دوم، حفظ جان امام شان که در آن زمان تحت مراقبت نظامی قرار داشت، بود زیرا اگر آن ها نام شخص خاصی را بر نهضت خود می‌گذاشتند، - که بی‌شک، آن شخص امام هادی(ع) بود- دستگاه به آسانی با از بین بردن آن فرد، قیام را سرکوب می‌کرد. مهم‌ترین این قیام‌ها عبارت بودند از:

1. قیام محمد بن قاسم10

2. قیام یحیی بن عمرو11

3. قیام حسن بن زید12

4. قیام حسین بن محمد13

5. قیام اسماعیل بن یوسف14

مبارزات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی امام هادی(ع)

امام هادی(ع) با به کارگیری یک سلسله برنامه‌های ارشادی، فرهنگی و تربیتی، مبارزه-ی غیرمستقیمی را با حاکمیت آغاز کرد و بی‌آن که حساسیت دستگاه را متوجه خود سازد، به انجام فعالیت‌هایی بر ضد آن ها پرداخت. در مواقع لزوم نیز تا جایی که حیات شیعه را به مخاطره نمی‌انداخت، دامنه ی آن را گسترده‌تر می‌ساخت و با این فعالیت‌ها، بی‌اساس بودن این تصور را که «امام به دلیل مراقبت دشمن، در مسایل سیاسی مداخله نمی‌کند و هیچ‌گونه مبارزه ی سیاسی ندارد»، آشکار کرد.

گفتنی است امام در شرایط حاکم، به بهترین شیوه‌های مبارزاتی دست می‌زد که در بسیاری موارد، دشمن را مرعوب خود می‌ساخت و او را غافل گیر می‌کرد. مبارزه، تنها به برخورد مسلحانه و رویارویی نظامی گفته نمی‌شود، بلکه در پیش گرفتن شیوه‌ای است که بیشترین ضربه را به دشمن بزند و کمترین خسارت را بر جای گذارد. اکنون به برخی از مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌شود:

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها