روش های فیلمنامه نویسی (2)
ما در مقاله پیشین، در باره دو شیوه متداول برای نگارش فیلمنامه صحبت کردیم و گفتیم که شیوه ای که معمول بسیاری از افراد، حتی نویسندگانِ رمان و داستان در گذشته و حال است؛ شیوه ای است که به مدد غریزه و تخیل سامان می گیرد و شخص بر اساس کشف و شهودی که در ذهنیات خود نسبت به ماجرا و شخصیت های آن، به دست می آورد؛ داستان را پی می گیرد و دنبال می کند. و ما از دریچه نگاه و احساس او است که ماجرا و آدم های آن را می بینیم و درک می کنیم و تحت تأثیر قرار می گیریم. حال هر چه که نگاه او نافذتر، عمیق تر و جذاب تر باشد؛ ماجرا برای ما نیز به همان اندازه مؤثرتر و خوشایندتر خواهد بود. و همین تفاوت در دیدگاه است که برخی آثار را ماندگار و باارزش می کند و برخی را به عنوان آثار مبتذل و بی ارزش، به فراموشگاه و زباله دانی ذهن خواننده می سپارد.
اما گفتیم که شیوه دیگری هم هست که دست ما را می تواند از جهات دیگری بازتر بگذارد و ما را از ایرادها و عیوب شیوه اکتشافی دور نگه دارد. نام این شیوه را «پیکره بندی» می گذاریم.
اما شیوه پیکره بندی دقیقاً چیست و چگونه به کار می آید و امتیازات و ویژگی های آن چیست؟
در این جا یک بار دیگر یادآوری می کنم که این شیوه ها در مورد نگارش هر متنی، اعم از فیلمنامه و رمان و داستان و حتی مقالات علمی و اجتماعی و متون غیرداستانی هم، به صورت اعم به کار می رود. یعنی این که ما به طور معمول، برای نوشتن هر متنی از این شیوه ها استفاده می کنیم: شیوه اکتشافی و شیوه پیکره بندی. بنابراین، دانستن این مطالب، در هرجایی ممکن است به کار ما بیاید. اما در هر حال حوزه سخن ما در این جا بر فیلمنامه نویسی بنا شده است. بنابراین ما موضوع را در این حوزه نگاه می کنیم و پی می گیریم.
اساس شیوه پیکره بندی بر طراحی حتی القدور «کامل» و «همه جانبه نگرانه» موضوع، از ابتدا تا پایان است. بدین معنی که ما تلاش می کنیم در مورد روال رویداد یا رویدادهایی که قرار است در داستان اتفاق بیفتد؛ پیش از نگارش،همه چیز را ببینیم و حلاجی کنیم. بدین طریق، بر خلاف شیوه اکتشافی، ما همه بن بست ها و تضادها و گرفتاری هایی را که ممکن است بعدا و در حین نگارش با آن ها روبرو شویم؛ پیشاپیش می بینیم؛ کشف می کنیم و برای آن ها دنبال راه حل می گردیم. بدین سان همه ابهامات و نواقص اطلاعاتی ما از قبل آشکار می شود و ما پیش از این که از نظر حسی، چنان درگیر داستان و شخصیت های آن شویم که هر بن بستی ما را دچار سرگشتگی و آشفتگی ذهنی سازد؛ می توانیم یک بار به طور کامل همه چیز را پیش بینی و مرور کنیم و به قول معروف، ته و توی همه ماجرا را در بیاوریم.
اگر بخواهم مثالی در این مورد بزنم؛ می توانم این کار را به گردشگری در یک شهر ناشناخته مثال بزنم.
فکر کنید که قرار است به شهری سفر کنید که تا به حال آن جا را ندیده اید. بگذارید شهر کاشان مثال بزنم که در آن به دنیا آمده ام و آن را دوست دارم.
کاشان شهری است که جاذبه های گردشگری فراوانی دارد. عمارت های قدیمی این شهر که در سال های اخیر کشف شده اند؛ مثل خانه طباطبایی ها، خانه بروجردی ها، خانه عباسیان و برخی خانه های قدیمی دیگر این شهر، در کنار باغ فین کاشان – جایی که امیرکبیر در حمام آن به قتل رسید – و تپه های سیَلک که قدمتی 6 هزار ساله دارند و مهد صنعت سفالگری جهان به شمار می آیند؛ و بازار و مساجد قدیمی و زیارتگاه ها و خیلی جاهای دیگر که دیدن همه آن ها به زمان زیادی نیاز دارد.
حال اگر شما برای اولین بار وارد این شهر بشوید؛ برای این که آن را به درستی ببینید و کشف کنید؛ دو راه پیش رو دارید: یا راه بیفتید و به تابلوها نگاه کنید و پرسان پرسان، دنبال آدرس های مختلف بگردید و از دیدن و کشف کردن هر نقطه ای لذت ببرید؛ و یا این که پیش از سفر، از طریق مطالعه یا جستجو در اینترنت، مطالبی در باره آن بخوانید و نقشه آن را تهیه کنید و با تسلط و اطلاعات کافی در باره جغرافیای شهر و برنامه ریزی کامل برای همه روزهای سفرتان، دست به کشف آن بزنید.
هر کدام از این روش ها امتیازات و ویژگی های خاص خود را دارند. با توجه به این که شیوه اول ممکن است خیلی زود شما را خسته و آزرده کند و عدم برنامه ریزی برای سفر، باعث شود که شما بیش تر از دو سه روز تاب سفر نیاورید؛ و شیوه دوم هم گاهی مواقع ممکن است لذت رودررو شدن برای اولین بار و بدون پیش داوری (و به اصطلاح سورپرایز شدن) در مواجهه با یک بنای دیدنی و جذاب را کم کند. اما شما با انتخاب هر کدام از این روش ها، دارید تصمیم می گیرید که چگونه سفر خود را سامان بدهید و آن را با چه اندازه از خاطرات خوش و دانستنی های نوی که به دست آورده اید؛ به پایان ببرید.
پس بر خلاف شیوه اکتشافی که ما همه چیز را در آن به تدریج کشف می کردیم و پابه پای داستان پیش می رفتیم؛ در شیوه پیکره بندی، ما در باره همه چیزِ داستان، از قبل تصمیم می گیریم و آن را به گونه ای سامان می دهیم که بتوانیم آن را به خوبی مدیریت کنیم. یعنی شروع؛ وسط و پایان آن را از قبل تعیین می کنیم. آدم های قصه را به درستی و از آغاز، می شناسیم و گذشته و حال و آینده آنان را پیشاپیش تعیین می کنیم. ما، چونان خدای داستان، تقدیر آنان را رقم می زنیم و داستان را در مسیری که خود می سازیم؛ به جریان می اندازیم. در این حال، ما با اِشرافی که نسبت به همه چیز داریم؛ همه رویدادها را از بالا نگاه می کنیم و به جای این که در چندوچونِ روال داستان، غرق شویم و با امواج آن، به این سوی و آن سوی کشیده شویم؛ خود، مسیر سیلابِ داستان، و بستری را که این رود خروشان باید در آن به پیش برود؛ تعیین می کنیم. برای همه چیز و همه کس تکلیف روشن می کنیم و با دیدگاهی کاملا روشن، پای در راه نگارش فیلمنامه یا داستان مان می گذاریم.
در شیوه پیکره بندی، شما به خودتان فرصت نامحدودی برای کشف، خطا و اصلاح کردن می دهید. می گذارید که داستان در مسیری که دوست دارید و آن را درست می پندارید؛ تا هر کجا که می تواند پیش برود و بعد مرتب این مسیر را ارزیابی می کنید. هرجا که با مشکل روبرو شدید؛ مسیر را اصلاح می کنید. اما در شیوه اکتشافی، هر بار خطا کردن و تغییر مسیر، می تواند انرژی زیادی را از شما بگیرد. بازگشتن به نقطه شروع و دوباره آغاز کردن آن، می تواند طاقت فرسا و مأیوس کننده باشد. و همیشه این خطر را دارد که شما،عطای نوشتن در باره این موضوع را به لقای دردسرهایش ببخشید و آن را برای همیشه، یا لااقل برای مدتی نامعلوم، کنار بگذارید.
در شیوه پیکره بندی، شما هر نکته ای را که در و تکمیل ساختار کارتان مؤثر باشد؛ در هر مرحله از روندِ آن، یادداشت می کنید و در جای مناسب آن قرار می دهید. در این حال، هیچ نکته ای از دست نمی رود. همه چیز پیش روی شما است و هیچ چیز فراموش نمی شود. در عین حال که همیشه و به شکل نامحدودی می توانید کارتان را ارزیابی و اصلاح کنید.
در چنین شیوه ای، شما هنوز هم از تخیل تان بهره می گیرید؛ اما قوه حسابگری تان هم به کمک تان می آید. شما محاسبه می کنید؛ بررسی و تحلیل می کنید و عقلانیت و خردورزی تان را هم به مدد می گیرید. بنابراین، شما در این شیوه، تنها به قوه تخیل متکی نخواهید بود.
خوب! نظرتان در باره این شیوه نگارشی چیست؟ چه فکر می کنید؟ آن را دوست دارید؟ آن را می پسندید؟ آن را ترجیح می دهید؛ یا می خواهید همان شیوه اکتشافی اولیه و غریزی خودتان را دنبال کنید؟ تصمیم با خود شما است. شمایید که برای خودتان تکلیف تعیین می کنید.
اما شیوه پیکره بندی چگونه به کار می آید و چطور باید از آن استفاده کرد؟ این موضوعی است که باید به طور مفصل بدان پرداخت. ما در جاهای مختلفی در هنگام فیلمنامه نویسی به این روش نیاز خواهیم داشت. در جمع آوری اطلاعات، در تدوین داستان، در طراحی شخصیت ها و در تدوین روال فیلمنامه. و تازه، همه این ها، پیش از آن است که قلم در دست بگیریم و نگارش اصل فیلمنامه را شروع کنیم. پس همان طور که می بینید؛ در شیوه پیکره بندی، «نوشتن» آخرین کاری است که می کنیم. برخلاف شیوه اکتشافی که شاید اولین و آخرین کاری باشد که از ما سرمی زند!
ما در این مقالات، همه این مراحل را یک به یک توضیح خواهیم داد و همراه با هم، گام به گام به جلو خواهیم رفت تا همه چیز را به درستی در باره این شیوه فیلمنامه نویسی یاد بگیریم و به کار ببیندیم.
اما بگذارید به روش استفاده از شیوه پیکره بندی باز گردیم. برای به کار گیری این شیوه، چگونه باید عمل کنیم و به چه ابزارهایی نیاز داریم؟
برای استفاده از روش پیکره بندی، باید یاد بگیرید که چگونه ایده ها و افکار و یافته های تان را مرتب کنید و به آن ها انسجام ببخشید و منظم شان کنید.
در نظر بگیرید که فیلمنامه شما، به سان یک درخت در برابرتان شکل بگیرد. هر پاره داستان، به صورت شاخه ای از بدنه این درخت منشعب می شود و هر شاخه نیز خود به شاخه های دیگری تقسیم می شود. در این حال، هر جزء از اطلاعات و ایده هایی که در طول کار پیدا می کنید؛ به مانندِ یک برگ، به صورت تکه یادداشتی درمی آید و شما این ایده های پراکنده را در محیط کاری که فراهم می آورید؛ کنار هم، به شکلی که به نظرتان مناسب می آید؛ می چینید. این چینش باید در صورت لزوم، به هر تعداد دفعه که احساس نیاز کردید؛ قابل تغییر و اصلاح و بازسازی باشد.
قبلاً اشاره کردم که دست کم در سه مرحله از فیلمنامه نویسی، شما نیاز به استفاده از پیکره بندی خواهید داشت. یکی در تدوین داستان، یکی در طراحی شخصیت ها، و دست آخر در هنگام تدوین و طراحیِ پیکره فیلمنامه نهایی.
برای هر کدام از این مراحل در جای خودش به تفصیل صحبت خواهیم کرد. حقیقت این است که توضیح روش پیکره بندی به صورت تفصیلی و کامل در ابتدای امر قدری مشکل به نظر می رسد. اما در مراحل عملی، این کار به تدریج انجام خواهد شد و شما درخواهید یافت که چطور گام به گام این کار را یاد بگیرید و به کار ببیندید. اما باید بدانید که بدون وجود ابزارها و امکانات مورد نیاز، راهی برای استفاده از این روش وجود نخواهد داشت.
ممکن است بپرسید مگر برای استفاده از این روش به ابزارها و وسایل خاصی نیاز داریم؟
در روش اکتشافی، تنها چیزهای مورد نیاز شما، یک قلم و مقداری کاغذ بود. در نهایت ممکن بود شما به مقداری یادداشت های پراکنده هم نیاز پیدا کنید. اما در هر حال، همین مقدار وسایل برایتان کفایت می کرد.
همین جا بگذارید بگویم که در هر روش نگارشی، اگر یاد گرفته اید که افکار و ایده هایتان را مستقیماً در محیط برنامه های ویرایشی مثل Word تایپ کنید؛ که دیگر وضع تان نور علی نور است. بدین ترتیب شما می توانید بدون هیچ واسطه ای، متن تان را از درون ذهن تان با کمک کی بُرد به حافظه کامپیوتر منتقل کنید و برای همیشه و بدون نگرانی، از آن استفاده کنید. اما اگر از قلم و کاغذ استفاده می کنید؛ پس بهتر است همیشه از نوشته های تان به دقت مراقبت کنید. و یا از آن ها کپی بگیرید. چون اگر از دست بروند؛ مجبور خواهید بود که آن ها را دوباره از دورن ذهن تان بیرون بکشید و بازنویسی کنید و این کار، همیشه آسان و مقدور نیست.
به علت طولانی بودن این قسمت بقیه آموزش این بخش را به جلسه بعد موکول میکنم.