0

اشعار مهدی اخوان ثالث

 
king007
king007
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 698
محل سکونت : فارس

پاسخ به:اشعار مهدی اخوان ثالث
یک شنبه 21 مهر 1392  10:11 AM

قصه ای از شب

شب است
شبی آرام و باران خورده و تاریک
کنار شهر بی غم خفته غمگین کلبه‌ای مهجور
فغان‌های سگی ولگرد می‌اید به گوش از دور
به کرداری که گویی می‌شود نزدیک
درون کومه‌ای کز سقف پیرش می‌تراود گاه و بیگه قطره‌هایی زرد
زنی با کودکش خوابیده در آرامشی دلخواه
دود بر چهرهٔ او گاه لبخندی
که گوید داستان از باغ رؤیای خوش ایندی
نشسته شوهرش بیدار، می‌گوید به خود در سکوت پر درد
گذشت امروز، فردا را چه باید کرد؟
کنار دخمهٔ غمگین
سگی با استخوانی خشک سرگرم است
دو عابر در سکوت کوچه می‌گویند و می‌خندند
دل و سرشان به می، یا گرمی انگیزی دگر گرم است
شب است
شبی بیرحم و روح آسوده، اما با سحر نزدیک
نمی‌گرید دگر در دخمه سقف پیر
و لیکن چون شکست استخوانی خشک
به دندان سگی بیمار و از جان سیر
زنی در خواب می‌گرید
نشسته شوهرش بیدار
خیالش خسته، چشمش تار

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها