پاسخ به:مبحث پانزدهم: حضرت معصومه(س)
پنج شنبه 14 شهریور 1392 9:39 PM
نزدیکان حضرت معصومه سلام الله علیها:
مادر گرامى حضرت امام رضا(ع) از بزرگزادگان عجم بود. او در عجم به دنيا آمداما در بلاد عرب رشد كرد و پرورش يافت. از مشهورترين نامهايش تكتم مىباشد كهاز نامهاى زنان عرب است و در اشعار عرب اين نام زياد آمده است. او نامهاىديگرى هم دارد از جمله: سكن نوبيه ، اروى، نجمه، سمانه، سلامه ، خيزران، مرسيه، صقر ، و البته اين تمام نامهاى ايشان نيست و دليل اينكه ايشان نامهاى زيادىدارد اين است كه مستحب است اسم برده هنگام تغيير مالك، تغيير پيدا كند.
و حال ما سرگذشتبردگى ايشان را شرح مىدهيم: علامه مجلسى از هشام روايت كردهاست كه روزى حضرت امام موسى كاظم(ع) از من پرسيد كه آيا از برده فروشان كسىآمده؟ جواب دادم: نه.
حضرت فرمود: آمده استبيا تا به نزد او برويم. همراه آن حضرت شدم وقتى كهبه مكان مورد نظر رسيديم، با كمال تعجب ديديم كه مردى از تجار مغرب آمده است وبا خودش غلامان و كنيزان بسيارى آورده است. حضرت جلو رفت و فرمود: كنيزان خودرا بر ما عرضه كن! او نه كنيز آورد و حضرت هيچ كدام را نپسنديد و فرمود: ديگربياور. گفت:
كنيزى ندارم. حضرت فرمود: دارى و بايد بياورى. گفت: به خدا سوگند ندارم مگريك كنيز بيمار! حضرت فرمود: او را بياور. ولى مرد برده فروش امتناع كرد وبنابراين من و حضرت برگشتيم. روز بعد حضرت مرا به نزد او فرستاد و فرمود: بههر قيمت كه بگويد آن كنيز بيمار را براى من خريدارى كن و به نزد من بياور! منمثل روز قبل پيش مرد برده فروش رفتم و گفتم: آمدهام تا آن كنيزك را طلب كنم.
كنيز را به قيمت زيادى به من فروخت و گفت: راستش را بگو آن مردى كه ديروز باتو همراه بود كه بود؟
گفتم: مردى است از بنىهاشم! برده فروش گفت: اى مرد! بدان كه من اين كنيز رااز دورترين بلاد غرب خريدهام، روزى زنى از اهل كتاب اين كنيز را ديد و پرسيد اورا از كجا آوردهام؟ گفتم: او را براى خودم خريدهام گفت: سزاوار نيست اين كنيزنزد امثال تو باشد، بلكه بايد نزد بهترين اهل زمين باشد و چون او اين كنيزك رابگيرد، پس از مدت كوتاهى از او پسرى به دنيا خواهد آمد كه اهل مشرق و مغرب ازاو اطاعت كنند و پس از اندكى حضرت امام رضا(ع) از او به وجود آمد. روايتىديگر هم هست كه نمايانگر رويايى راستين مىباشد: وقتى كه مادر حضرت رضا(ع) ازآن مرد برده فروش خريده شد. حميده مادر امام موسى كاظم(ع) در خواب رسول خدا(ص)را ديد كه به او مىفرمايد: اى حميده نجمه را به فرزندت موسى ببخش زيرا به زودىاز او فرزندى متولد مىشود كه بهترين روى زمين است. حميده به آنچه كه رسولخدا(ص) در خواب به وى امر كرده بود عمل كرد. وقتى امام رضا(ع) به دنيا آمد آنوقتحميده، نجمه را طاهره ناميد. حال روايتى ديگر كه قطرهاى از درياى حسنهاىنجمه را براى ما بيان مىكند: ابا الحسن على بن ميثم گفته است: حميده مادرامام موسى كاظم(ع) كنيزكى خريد (در برخى روايات آمده كه ايشان كنيزك را خريدهاست) اسم اين كنيزك تكتم بود و در آداب اخلاقى و دينى و در عقل و حيا يكى ازبهترين زنان بود. او حميده را بسيار گرامى مىداشت و به او احترام مىگذاشت.
روزى حميده به فرزندش امام موسى كاظم(ع) گفت: فرزندم تكتم كنيزكى است كه من ازاو در زيركى و محاسن اخلاقى بهتر نديدهام و مىدانم كه هر نسلى از او به وجودمىآيد پاكيزه و مطهر خواهد بود. او را به تو مىبخشم و از تو خواهش مىكنم كهرعايتحرمت او را بكنى و همان طور كه در قبل اشاره شد، وقتى حضرت امام رضا(ع)از وى متولد شد، حميده او را طاهره ناميد. در روايت آمده است كه: حضرت رضا(ع)در كودكى شير فراوانى مىخورد.
روزى نجمه گفت: دايهاى پيدا كنند كه مرا (در شير دادن به او) يارى كندپرسيدند: مگر شير تو كم شده است.
جواب داد: دروغ نمىگويم به خدا سوگند شير من كم نيستبلكه نوافلى كه هميشهعادت داشتم آنها را بجا آورم اعثشده است كه به آن كمتر بپردازم.
براى همين كمك مىخواهم كه نوافل و (عباداتى كه به آنها) عادت كردهام ترك نكنم.
شيخ صدوق در عيون به سند معتبر از نجمه مادر آن حضرت روايت كرده است: چونحامله شدم به هيچ وجه احساس سنگينى نمىكردم و در خواب صداى تسبيح و تهليل وتمجيد حق تعالى از نوزاد درون شكم خود مىشنيدم. و باز مىگويد: وقتى حضرترضا(ع) به دنيا آمد دستهاى خود را بر زمين گذاشت و سر مبارك خود را به سوىآسمان گرفت و لبهاى مباركش حركت مىكرد و سخنى (با خدا) مىگفت كه من نمىفهميدم.
در آن لحظه امام موسى بنجعفر(ع) به نزد من آمد و فرمود: گوارا باد تو را اىنجمه كرامت پروردگارت! و من نوزاد را در پارچه سفيدى پيچيدم و به آن حضرتدادم. حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و آب فرات خواست و كامشرا با آن آب برداشت و او را به دست من داد و فرمود: بگير اين را كه بقيه اللهدر زمين و حجتخدا بعد از من است.
بيش از هزار و دويستسال است كه منطقه فارس متبرك به وجود احمد بن موسى است.او يكى از شخصيتهاى معنوى و از رجال بزرگ شيعه به شمار مىرود. احمد فرزند وبرادر امام و فرزند و برادر شهيد است. پدرش موسى بن جعفر(ع) يگانه عصر وهفتمين ستاره آسمان ولايت و مادرش ام احمد از زنان فاضله دوران خويش بود.
احمد بن موسى در عبادت حق، پرهيزكارى، زهد، كرامت نفس و جوانمردى زبانزدهمگان بود و بزرگواريش سبب گرديد، در طول حياتش مردم دو بار به عنوان امام بااو بيعت كنند و در هر دو بار او مردم را به مسير صحيح هدايت كرد.
پس از هجرت حضرت رضا(ع) چون تحمل فراق برادر برايش ناگوار شد، با جمعى كثيرراهى ايران شد در نزديكى شيراز گرفتار حيلهگريهاى مامون شد و احمد پس ازنبردى نابرابر به شهادت رسيد و به دليل خفقان موجود تا سالها قبرش بر شيعيانمخفى ماند.
تا اينكه در زمان "عضدالدوله ديلمى" و در پى واقعهاى شگفت قبر آن بزرگوارآشكار شد.
از آن زمان تاكنون شيعيان، بويژه فارس نشينان به سان پروانگان به گرد بارگاهنورانى آن حضرت در طوافند.كراماتى كه شيعيان با توسل به اين بزرگوار مشاهده كردهاند موجب شده است تاعلاقمندان آن حضرت از راههاى دور و نزديك به زيارت او بيايند و كسب فيض نمايند.
مردم فارس نيز از اينكه پذيراى زيارت كنندگان اويند هميشه بر خود مىبالند.
شهر زيبايى كه به قول «تاورنيه»; سياح معروف شايسته است «جنگل نخل»ناميده شود، در166 كيلومترى جنوب شرق شيراز واقع شده است و به نزديكترينبنادر خليج فارس (بندر لنگه) از طريق «لارستان» راه دارد.
جهرم به معناى جاىگرم است. در جنوب ناحيه مركزى استان فارس و بين شهرستانهاى فسا، داراب،فيروزآباد و شيراز قرار دارد و از دشتهاى مرتفع (دست كم 900 متر) پديد آمده وبه وسيله كوههاى اطراف احاطه شده است. از نظر آب و هوايى، تابستانى گرم وزمستانى ملايم و مطبوع دارد به طورى كه در سردترين ايام، دماى هوا ممكن استبهصفر درجه سانتيگراد برسد.
اين شهرستان سابقه تاريخى بسيار طولانى دارد چنانكه آثارى از زمانهاى مختلف ازجمله ساسانيان، صفويان و زنديان در آن بر جاى مانده است.
فردوسى; شاعر نامدار ايران زمين نيز از جهرم نام برده است. از جمله ضمن بيانداستانهايى كه از اردشير بابكان نقل مىكند، مىسرايد:
كه بر شهر جهرم بد او پادشا جهانديده با داد و فرمانروا به جهرم يكى مرد بود كى نژاد كجا نام او مهرك نوشزاد
امامزاده «فضل بنموسى بن جعفر(علیه السلام» بنا به قول مشهور در اين شهرستان مدفون است
بر طبق آمار موجود در اداره اوقاف و امور خيريه شهرستان جهرم، اين شهر زيبا وبا معنويتبه مانند صدفى سبز، شصت و يك تن از فرزندان و نوادگان خاندان عصمت وطهارت: را در سينه خود جاى داده است. امامزاده حسين(علیه السلام) و امامزاده فضل(علیه السلام)مشهورترين آنها مىباشند.
تاريخ ولادتش را مورخان و رجال نويسان ذكر نكرده، ولى از برخى روايات (1) كهامام كاظم عليهالسلام او را پس از رضا عليهالسلام وصى و سرپرست امور قرار داده،مىتوان فهميد كه او فرزند پسر بعد از امام رضا عليهالسلام (2) است.
همچنين نگارندگان (3) تاريخ ائمه عليهمالسلام نام او را پس از رضا آوردهاند كهخود گواه ديگرى است. (4)
لقبش مرتضى (5) ، پدرش; امام كاظم عليهالسلام همه صفات فضيلتو كمال را دارا بوده، مادرش «ام ولد» (6) و نامش «نجيه» (7) است.
ابراهيم در خانهاى كه منبع معرفت، حكمت، دانش، رحمت، كرم و فرودگاه وحى الهىبوده است تربيتيافته است.
او از مادرى ام ولد كنيز تولد يافت و تاريخ زندگى او پيوسته با پيكار توامبود، در قيام «علويان» كه مشهور به «طالبيون» استشركت داشت و درسال 199 ه.ق كه «ابوالسرايا» قيام كرد از طرف «ابن طباطبا» (محمد بن محمدبن زيد بن على بن الحسين بن على بن ابىطالب(عليهم السلام» فرماندار اهوازشد. او ماموريتيافت كه بصره را نيز تصرف كند، در بصره به «عباسيان» حملهشديدى كرد، آنها مخالفان خاندان تصرف كند، در بصره به «عباسيان» حمله شديدى«بنىعباس» را با اموال آنها به آتش كشيد و نخلستانها را نيز آتش زد و بههمين جهت او را «زيد النار» ناميدند. او بصره را به تصرف خود در آورد.
پس از فتح بصره عباسيان تقويتشدند وحكومتشهرها را به دست گرفته و«ابوالسرايا» نيز شكستخورد.
حسن بن سهل از فرماندهان مامون با زيد پيكار كرد، او را دستگير و دستبستهنزد مامون در مرو فرستاد. مامون به او گفت: اى زيد! چرا خانههاى بنىعم خودرا سوزاندى و خانههاى دشمنان ما (اميه، ثقيف، عدى، باهله و آل زياد) راواگذاشتى؟ چون زيد شوخبود گفت: از هر سوى اشتباه كردم و اگر بار ديگر دستپيدا كنم نخست از خانههاى دشمنان خود آغاز مىكنم، مامون خنديد و او را نزدبرادرش رضا(ع) فرستاد و گفت: گناه تو را به آن حضرت بخشيدم، حضرت او را سرزنشكرد و آزار نمود و سوگند ياد كرد تا زنده استبا او سخن نگويد.
حسين بن موسى يكى از فرزندان امام كاظم(ع) است وى از جمله همراهاناحمد بن موسى(ع) بوده است و در حدود سال 202 ه. ق از مدينه عازم ايران شد ودر شيراز به شهادت رسيد.
حضرت حسين بن موسى در برخى منابع به سيد علاءالدين حسين ملقب گرديده است.
«سيد علاءالدين حسين بن موسى الكاظم برادر كهتر شاهچراغ استبه سن سيزده سالبود شهادت او بعد از تفرقه امامزادگان در شيراز در محله باغ قتلغ اتفاق افتاد.
قتلغ در شيراز باغى داشت كه باغبانش مردى ديندار و با مروت بود. باغبان درشبهاى جمعه در مكانى بلند نورى را مشاهده مىكرد قتلغ خان مالك اين باغ نيز ايننور را مشاهده كرد دستور داد كه محل مزبور را بررسى كنند. قبرى يافتند «پس ازباز كردن قبر، جسدى بزرگ و باعظمت و شكوه يافتند. جسد در كمال شادابى و زيبايىبود در يك دست صاحب جسد قرآن مجيد و در ديگر دستش شمشيرى قرار گرفته بود. باعلامت و نشانههايى دانستند كه قبر متعلق به حسين بن موسى(ع) است. قتلغ خانآنگاه فرمان داد كه قبه و بارگاهى عالى بر سر آن مقبره بنا كردند.»
علامه مجلسى و فرصتالدوله شيرازى معتقدند كه حضرت حسين بن موسى(ع) در همين باغ شهيدشده اما قبر ايشان در زمان صفويه آشكار گرديد.
ولى گزارش ابن جنيد شيرازى به زمان حادثه نزديكتر است. پس از آشكار شدن قبرحسين بن موسى بارگاهى بر قبر ايشان برافراشته شد. با تحقيق و بررسى اوضاع قرنهفتم به بعد چنين نتيجهگيرى مىشود كه برخى حاكمان فارس مردانى خيرانديش و صالحبودهاند. آنان احترام علماء و بزرگان دينى را پاس مىداشتند در آبادانى قبورائمه دين و اولياء سعى فراوان داشتند.
لذا عليرغم جو حاكم بر ايران آن روز شهر شيراز داراى موقعيت ويژهاى بوده است.
عليرغم اينكه هنوز تشيع در اقليتبودند، اما آنان توانستند در حفظ آثارامامزادگان اقدامهاى اساسى انجام دهند. پس از آشكار شدن قبر مطهر حسين بنموسى(ع) هر روز بهتر از گذشته بارگاه او توسعه مىيافت. تا اينكه «مردى به نامميرزا على از مدينه به شيراز آمد و در شيراز مسكن گزيد و بر سر قبر سيدعلاءالدين قبه و بارگاهى رفيع ساخت و املاك و باغهاى زيادى را هم وقف آن كرد وپس از مرگ وى توليت موقوفه به دست پسرش ميرزا نظامالملك كه از وزرا بود، رسيدو پس از او به نوادگانش منتقل شد.
سلطان خليل كه از طرف شاه اسماعيل صفوى حاكم شيراز بود، در سال 810 ه. ق اينبقعه را تخريب و آن را تعمير و تكميل نمود.»
پس از چندى به سبب زلزلهاى كهدر شيراز رخ داد گنبد بارگاه اين امامزاده جليلالقدر در معرض تخريب قرار گرفتكه توسط مرحوم مشيرالملك (ميرزا ابوالحسن خان) تجديد بنا گرديد و رواق حرم راهم مرحوم قوام الملك (محمدرضا خان) آينهكارى نمود.
حرم مطهر حسين بن موسى(ع)مربع شكل است، دور تا دور گنبد كتيبه است و سوره «هل اتى» بر آن نقش بستهاست، هم اكنون طرحى به نام حرم تا حرم در دست اجراست. با تكميل اين طرح حرممطهر حسين بن موسى(ع) به حرم مطهر احمد بن موسى(ع) اتصال پيدا مىكند.
بارگاه حضرت حسين بن موسى در شيراز به آستانه مشهور و معروف است.
مردم به سبب كراماتى كه از اين بقعه مبارك ديدهاند احترام ويژهاى براى آنقائل هستند. در بين ايام هفته، شب دوشنبه براى زيارت حضرت حسين بن موسى شبخاصى است. همچون مسجد جمكران قم كه شبهاى چهارشنبه از اقصى نقاط ايران در آنجاحضور مىيابند بارگاه نورانى اين امامزاده در شبهاى دوشنبه مملو از مريدان وشيفتگان آن حضرت است.
ارادتمندان به اين خاندان، شبهاى دوشنبه را تا صبح در اين مكان مقدس بيتوتهمىكنند و به عبادت و راز و نياز مىپردازند.
در شهرستان طبس بقعهاى است كه مردم آن ديار معتقدند كه متعلق به حسين بنموسى(ع) است، اما گزارشها و حكايات موجود حاكى از اين است كه حسين بن موسى(ع)همراه برادرانش احمد بن موسى و محمد بن موسى بوده و طبعا همزمان با آنها درشيراز به شهادت رسيده است.
البته اين احتمال وجود دارد كه در جريان هجوم به كاروان احمد بن موسى برادرخردسال ايشان گريخته و مخفى شده و بعدها در طبس از دنيا رفته باشد.
تعدادى از دختران والاگهر حضرت موسىبن جعفر عليه السلام «فاطمه» نام داشتند.
محدثان، مورخان، سيره نويسان، تذكره نويسان و نسب شناسان، به هنگام شمارش دختران حضرت موسىبن جعفر عليه السلام از چند دختر به نام فاطمه نام بردهاند. (1)
سبط ابن جوزى، يكى از بزرگان علماى اهل سنت - در قرن هفتم - به هنگام شمارش فرزندان امام كاظم(ع)، از چهار دختر به شرح زير ياد كردهاست:
1 - فاطمه كبرى 2 - فاطمه صغرى3 - فاطمه وسطى 4 - فاطمه اخرى (2)
«فاطمه كبرى» مشهور به «حضرت معصومه(س)» در «قم» مدفون است و حرم باشكوهى دارد كه همه روزه هزاران نفر از شيفتگان خاندان عصمت و طهارت، از داخل و خارج كشور، براى عتبه بوسى آستان بلند جايگاهش به اين شهر مقدس روى مىآورند.
«فاطمه صغرى عليها السلام» مشهور به «بىبى هيبت» در مدخل شهر «باكو» پايتخت آذربايجان شوروى مدفون است.
«فاطمه وسطى» مشهور به «ستى فاطمه» در «اصفهان» مدفون است و حرم قديمى با شكوهى دارد.
«فاطمه اخرى» مشهور به «خواهر امام» در «رشت» مدفون است و حرم باصفائى دارد.
آستانه مباركه «بىبىهيبت» در طول قرون و اعصار مورد توجه خاص شيعيان شيفته و دلسوخته بود، كه از اقطار و اكناف جهان براى آستان بوسى حرم مطهرش رختسفر مىبستند و رنجسفر برخود هموار مىكردند و به سوى مرقد شريفش مىشتافتند و پيشانى ادب برآستان ملك پاسبانش مىسائيدند.
پس از پيدايش كمونيسم و قطع ارتباط اين سامان باديگر ممالك اسلامى، رفت و آمدها قطع شد و حرم مطهر آن حضرت به دستور «استالين» در سپتامبر1936م. (3) با ديناميت منفجر شد و روى قبرمطهر اسفالت گرديد.
مردم مسلمان و علاقمند به خاندان عصمت و طهارت، در مقابل دژخيمان خون آشام كمونيسم، قدرت ابراز هيچ عكس العملى نداشتند، جز اينكه هرگز از روى قبر مطهر جگر گوشه حضرت موسىبن جعفر عليه السلام عبور نكردند و همواره از حاشيه خيابان عبور كردند.
نظام مستبد و خون آشام كمونيستى براى مجبور ساختن مردم به عبور از روى قبور مطهره، از دو طرف محل حرم بىبى، ستونهايى نصب كردند و بر فراز قبر مطهر طاق نصرت زدند، تا ديگر گزيرى از عبور بر فراز قبور نباشد ولى مردم آگاه در صفهاى بسيار طولانى با حوصله و تحمل بىنظيرى توقف مىكردند، تا از گذرگاه باريكى كه در دو طرف طاق نصرت براى عبور پيادهها منظور شده بود عبور كنند.
شاهدان عينى مىگويند: در مواقعى كه ترافيك سنگين بود، اتوموبيلها در صفهاى چند كيلومترى مىايستادند و هرگز از روى قبر مطهر عبور نمىكردند.
پس از فروپاشى نظام كمونيستى، شيعيان شيفته و پاكباخته، با تلاش فراوان به تجديد بناى حرم مطهر آن حضرت اقدام نمودند و فاز اول آن، روز هفدهم ربيع الاول1419 ه . (4) سالروز ولادت با سعادت حضرت ختمىمرتبت و ميلاد مسعود پيشواى ششم شيعيان، طى مراسم باشكوهى رسما افتتاح گرديد.
و اينك مصمم هستند كه تعداد 114 منزل مسكونى موجود در اطراف حرم مطهر را خريدارى كرده، مسجد باشكوهى در كنار حرم مطهر آن حضرت به سبك مسجد اعظم قم تاسيس نمايند.