پاسخ به:آیه نورانی شب چهاردهم ماه مبارک رمضان
چهارشنبه 2 مرداد 1392 1:55 AM
بشر بن حارث می گوید: روزی جوانی را دیدم که با تهیدستی و سختی بسیار بر خود دست به گریبان بود. نزدیک وی شدم. گفتم: ای جوان! از کجا می آیی؟ گفت: از نزد او. گفتم: به کجا می روی؟ گفت: به سوی او. گفتم: نجات در چیست؟ گفت: در زهد. گفتم: وصول چگونه دست می دهد؟ گفت: با مراقبت و تقوا. گفتم: مرا سفارشی نما. گفت: از خلق بگریز و با خدا با راستی معامله کن. گفتم: اجازه می دهی همراه تو باشم؟ گفت: تو را به گریز از خلق دستور می دهم. حال خود هم نشین تو شوم! ولی یک خصلت میان من و تو باشد و آن این که من تو را فراموش نکنم و تو نیز مرا فراموش نکنی [این را گفت] و به راه خود ادامه داد.