شعر درباره روزه
پنج شنبه 13 تیر 1392 4:57 PM
بربند دهـان از نـان، کآمـد شکـرِ روزه
دیـدی هنـر خوردن، بنگـر هنـر روزه
آن شاه دو صد کشور، تاجیت نهد بر سر
بـربند میـان زوتـر، کآمـد کمـر روزه
زین عالم پـر سجین، بر پـر سوی علّیین
بستـان نظـر حق بین، زود از نظـر روزه
ای نقره ی با حرمت، در کوره ی این مدّت
آتـش کنـدت خدمت، انـدر شرر روزه
روزه نـم زمزم شـد، در عیسی مریم شـد
بـر طـارم چارم شـد، او در سفـر روزه
کو پر زدن مرغان، کو پـرّ ملک ای جان
این هست پر چینه، وآن هست پر روزه
گر روزه ضرر دارد، صـد گونه هنر دارد
سـودای دگـر دارد، سـودای سـر روزه
این روزه درین چادر، پنهان شده چون دلبر
از چـادر او بگـذر، واجـو خبـر روزه
باریک کنـد گردن، ایمن کنـد از مردن
تخمه اثـر خوردن، مستـی اثـر روزه
سی روز درین دریا، پا سر کنی و سر پا
تا در رسی ای مولا، انـدر گهـر روزه
شیطان همه تدبیرش، وآن حیله و تزویرش
بشکست همه تیرش، پیش سپـر روزه
روزه کر و فرّ خود، خوشتر ز تو برگوید
دربنـد در گفتــن، بگشـای در روزه
شمس الحق تبریزی، هم صبری و پرهیزی
هم عید شکرریزی، هم کرّ و فـر روزه