0

چهل سؤال پيرامون امامت و خلافت: ا.د.ابومهدي قزويني

 
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:چهل سؤال پيرامون امامت و خلافت: ا.د.ابومهدي قزويني
دوشنبه 10 تیر 1392  8:52 AM


وحشت خليفه دوّم از آلودگى به نفاق

باند منافقان آن‏چنان گسترده و پيچيده بود و نفاق آنچنان در ميان صحابه رسوخ كرده بود كه هر يك از صحابه پيامبر ، وحشت آن را داشت كه با نزول آيه قرآن ، پرده از اسرار خائنانه وى برداشته شود و در ميان مردم ، رسوا و مفتضح شود ؛ به‏طورى كه خليفه دوّم عمر بن خطّاب مى‏گويد : به هنگام نزول سوره برائت كه پرده از توطئه منافقان برداشته شد ، بر اين باور شديم كه در باره هر يك از ما آيه‏اى نازل شود و كارهاى خلاف ما را برملا سازد : « ما فرغ من تنزيل براءة حتّى ظننّا أن لن يبقى منّا أحد إلّا ينزل فيه شي‏ء » زاد المسير ، ج 3 ص 316 . .

در روايت ديگر از وى آمده است كه بايد سوره توبه را سوره عذاب ناميد زيرا اين سوره آن‏چنان مردم را رسوا ساخت كه نزديك بود كسى سالم نماند : « أنّ عمر - رضى اللّه عنه - قيل : له سورة التوبة ، قال : هي إلى العذاب أقرب! ما أقلعت عن الناس حتّى ما كادت تدع منهم أحداً » .

آيا با الدر المنثور ، ج 3 ص 208 . توجّه به مطالبى كه گفته شد ، مى‏شود گفت : كه تمامى صحابه پيامبر عادل بوده‏اند و بهشت بر آنان واجب است؟ وآيا اين عقيده ، بر خلاف قرآن و نظريّه خليفه نيست؟

31 - ابن كثير از علماى بزرگ اهل سنّت مى‏گويد : عمر بن خطّاب براى هر يك از صحابه پيامبر كه از دنيا مى‏رفت ، اگر حذيفه ( منافق شناس عصر ) شهادت بر سلامتى او از نفاق نمى‏داد ، بر جنازه او نماز نمى‏خواند :

« إنّ عمر بن الخطاب - رضي اللّه عنه - كان إذا مات رجل ممّن‏يرى أنّه منهم ، نظر إلى‏حذيفة فإن صلّى‏عليه‏وإلّا تركه » تفسير ابن كثير ، ج 2 ص 399 . .

شما كه مى‏گوييد : نقد عملكرد صحابه ، با زندقه و كفر برابر است ، اين كار عمر را چگونه توجيه مى‏كنيد؟

32 - راستى تا كنون از خود پرسيده ايد كه چرا عمر بن خطّاب حذيفه ( منافق شناس عصر ) را سوگند مى‏داد كه آيا من هم در ميان آن توطئه گران بودم يا خير؟

« قال ابن كثير : وروينا عن أمير المؤمنين عمر بن الخطاب -رضي‏اللَّه‏عنه- أنّه قال لحذيفة : أقسمت عليك باللَّه ، أنامنهم؟ » تفسير ابن كثير ، ج 2 ص 399 ، البداية والنهاية ، ج 5 ص 25 ، سنة تسع من الهجرة ، ذكر غزوة تبوك ؛ جامع البيان للطبري ، ج 11 ص 16 . .

33 - چرا ساير صحابه پاك رسول اللّه ( ص ) مانند : سلمان ، ابوذر ، مقداد و . . . اين سؤال را از حذيفه نمى‏كردند؟ مگر عمر نسبت به خود شك داشت؟

34 - مگر شما نمى‏گوييد كه عمر ، جزو عشره مبشّره وده نفرى است كه پيامبر گرامى ( ص ) به آنان بشارت قطعى بهشت داده است؟

و آيا اين سؤال عمر ، شك و ترديد در سخن پيامبر نيست؟ و يا حديث « عشرةمبشّرة » را ساختگى و بى‏پايه مى‏دانيد؟



طرح ترور رسول گرامى ( ص ) توسّط منافقان

35 - به هنگام مراجعت رسول اكرم ( ص ) از جنگ تبوك ، افرادى كه تصميم به ترور حضرت گرفتند چه كسانى بودند؟!

آيا اين‏تصميم‏شوم ، توسّطيهوديان و مشركان گرفته شد ويا همين صحابه حضرت بودندكه به اين كار خطرناك دست زدند؟ اگر خداوند ، حضرت را از شرّ اين توطئه محافظت نمى‏كرد ، جامعه اسلامى با چه فاجعه بزرگى مواجه مى‏گشت؟

36 - آيا همه آن منافقان كه قلب مقدّس رسول‏گرامى ( ص ) را به درد آوردند ، بعد از حضرت ، كجا رفتند كه هيچ اسم و رسمى از آنان در تاريخ نيست؟

آيا خداى نا خواسته ، وجود مبارك رسول اكرم ( ص ) عامل نفاق بود و با عروج حضرت به ملأ اعلى ، آنان به بهترين و پاك‏ترين انسان‏هاى روى زمين مبدّل شدند؟ كه هر گونه نقد و جرح آنان گناه نابخشودنى به شمار مى‏آيد؟



آيا خلفاى راشدين ، با تبليغ و پيگيرى خود ، آنان را اصلاح نموده و با اكسير مؤمن آفرين ، روحيه نفاق آنان را به ايمان تبديل نمودند . يا اين‏كه بعد از رسول اكرم ( ص ) نفاق علنى با نفاق سرّى با يكديگر هم‏پيمان گرديدند وپست‏هاى كليدى را ميان خود تقسيم نموده و در برابر اعتراض ديگران كار خود را به نوعى توجيه كردند : « نستعين‏بقوّةالمنافق ، وإثمه عليه » عن عبدالملك بن‏عبيد قال : قال عمر بن الخطاب : « نستعين بقوّة المنافق ، وإثمه عليه » . المصنف لابن أبي شيبة ، ج 7 ص 269 ، ح‏120 ؛ كنز العمال ، ج 4 ، ص 614 . . از نيروى منافقان بهره مى‏بريم و گناه آنان بعهده خودشان مى‏باشد!



راستى چرا از ميان آن‏همه صحابه ، فقط عمر بن خطّاب ، حذيفه يمانى را سوگند مى‏دهد كه آيا من هم جزء منافقانى بودم كه در توطئه قتل و ترور پيامبر گرامى ( ص ) شركت داشتم : « وذكر لنا أنّ عمر قال لحذيفة أنشدك اللّه أمنهم أنا ؟ قال لا ، ولا أومن منها أحداً بعدك » تفسير ابن كثير ، ج 2 ص 399 ؛ جامع البيان للطبري ، ج 11 ص 16 . .



شركت خلفا در ترور نا فرجام رسول اكرم ( ص )

بنا به نقل ابن حزم اندلسى - از علماى بزرگ اهل سنّت در كتاب فقهى خود « المُحَلّى‏ » - نام ابوبكر ، عمر وعثمان در ميان چهره‏هايى كه ترور رسول اكرم ( ص ) را طراحى كردند به چشم مى‏خورد ؛ « إنّ أبابكر وعمر وعثمان وطلحة وسعد بن أبي وقّاص أرادوا قتل النبي ( ص ) وإلقاءه من العقبة في تبوك » المحلّى : 11 / 224 . تحقيق أحمد محمد شاكر ، ط . دار الجيل ودار الآفاق الجديدة ، بيروت . والمحلّى : 12 / 160 مسألة 2203 ط . دار الفكر ، تحقيق : الدكتور عبد الغفّار سليمان البنداري . .

يكى از مهم‏ترين سؤالى‏كه مطرح است اين است كه آيا اين مطلب را قبول داريد؟ و در صورت پذيرفتن ، چه توجيهى براى آن داريد؟

گرچه ابن حزم‏ قال الذهبي : ابن حزم ، الإمام الأوحد ، البحر ، ذو الفنون والمعارف ، . . . فإنّه رأس في علوم الاسلام ، متبحر في النقل ، عديم النظير . سير أعلام النبلاء ، ج 18 ص 184 وقريب من هذا فى العبر ، ج 3 ص 239 ؛ دول الإسلام ، ج 1 ص 207 .

قال‏السمعاني : ابن حزم ، من أفضل أهل عصره بالأندلس وبلادالمغرب . الأنساب - اليزيدي . وقال السيوطي : وكان صاحب فنون وورع وزهد ، وإليه المنتهى في الذكاء والحفظ وسعة الدائرة في العلوم . طبقات الحفّاظ : 436 . قال الزركلي : عالم الأندلس في عصره ، وأحد أئمّة الإسلام ، كان في الأندلس خلق كثير ينتسبون إلى مذهبه . الأعلام ، ج 4 ص 254 .
به خاطر وقوع وليد بن جُمَيع در سند آن ، روايت را تضعيف مى‏كند ولى با مراجعه به كتب رجالى اهل سنّت روشن مى‏شود كه غالب رجال شناسان وى را توثيق نموده‏اند كما صرّح بوثاقته العجلى تاريخ الثقات ص 465 ، رقم 1773 . وقال ابن سعد : كان ثقة وله أحاديث . طبقات ، ج 6 ص 354 . وأورده ابن حبّان في الثقات . كتاب الثقات ، ج 5 ص 492 . وقد نقل الذهبي وابن أبي حاتم عن أبي عبداللّه بن أحمد بن حنبل قال : قال أبي : ليس به بأس . وعن يحيى بن معين أنّه قال : ثقة وقال أبو حاتم : صالح الحديث . وقال أبو زرعة : لا بأس به . الجرح و التعديل ، ج 9 ص 8 ، رقم 34 وتهذيب الكمال ، ج 31 ص 35 . وقال الذهبي : وثّقه أبو نعيم . تاريخ الإسلام ، ج 9 ص 661 . ، و اين راوى از رجال بخارى و صحيح مسلم و سنن ابي داود و صحيح ترمذي وسنن نسايى مى‏باشد تهذيب التهذيب ، ج 11 ص 122 . .



استفاده ابزارى از وجود منافقين

37 - با مراجعه به كتاب و سنّت ، روشن مى‏شود كه خطر منافقين براى اسلام و مسلمين از خطر كفّار ومشركين بيشتر بوده است و در آيات متعدّدى در باره منافقين و توطئه آنان بر ضد اسلام و مسلمين ، اشاره رفته است به‏طورى كه يك سوره مستقلّ در باره آنان نازل شده و به قول آقاى ابراهيم على سالم از نويسندگان مصرى ، حدود ده جزء ؛ يعنى يك سوّم قرآن ، درباره منافقان است‏ ر . ك : « النفاق والمنافقون » ، إبراهيم على سالم . .

قرآن آنان را سدّ راه اسلام مى‏داند : ( رأيت المنافقين يصدّون عنك صدوداً ) النساء : 61 . و از هر گونه دلسوزى براى آنان نهى و آنان را قابل هدايت نمى‏داند : ( فما لكم في المنافقين فئتين واللّه أركسهم بما كسبوا أتريدون أن تهدوا من أضلّ اللّه ومن يضلل اللّه فلن تجد له سبيلاً ) النساء : 88 . .

وآنان را همرديف كفّار در جهنّم دانسته و مورد لعن قرار داده است : ( وعد اللّه المنافقين والمنافقات والكفّار نار جهنّم خلدين فيها هي حسبهم ولعنهم اللّه ) التوبه : 68 . .



بلكه جايگاه آنان را در پست‏ترين منطقه جهنّم قرار داده است : ( إنّ المنافقين في الدرك الأسفل من النّار ) النساء : 145 . .

با همه اين حال ، چرا خليفه دوّم از وجود آنان در حكومت خويش استفاده نموده و به آنان منصب داده ومى‏گويد : از نيروى منافقان بهره مى‏بريم و گناه آنان به‏عهده خودشان‏است ؛ « نستعين بقوّةالمنافق ، وإثمه‏عليه » عن عبد الملك بن عبيد قال : قال عمر بن الخطاب : « نستعين بقوّة المنافق ، وإثمه عليه » . المصنف لابن أبي شيبة ، ج 7 ص 269 ، ح‏120 ؛ كنزالعمال ، ج‏4 ، ص 614 . ؟

همين كار او ، مورد اعتراض يكى از اصحاب ( حذيفه ) قرار مى‏گيرد ، ولى او پاسخ مى‏دهد : از نيروى آنان ، استفاده مى‏كنم و مواظب عملكرد آنان هستم : « إنّي لأستعمله لأستعين بقوّته ثم أكون على قفائه » عن الحسن أن حذيفة قال لعمر : إنك تستعين بالرجل الفاجر فقال عمر : « إنّي لاستعمله لأستعين‏بقوّته ثم‏أكون على‏قفائه » - أبوعبيد . كنز العمال : 5 ، ص 771 . .

با اين‏كه از عمر بن خطّاب نقل مى‏كنند كه گفت : اگر كسى از وجود فاسق استفاده كند و او را به‏كارى بگمارد ، خود نيز همرديف آن فاسق به‏شمار مى‏آيد : « من استعمل فاجراً وهو يعلم أنّه فاجر فهو مثله » عن عمر قال : من استعمل فاجرا وهويعلم أنّه فاجر فهو مثله . كنزالعمال ، ج‏5 ، ص‏761 ، ح 14306 . .

بين عمل عمر با گفتار او چقدر فاصله است؟! ( كبر مقتاً عند اللّه أن تقولوا ما لاتفعلون ) الصف : 3 . .

38 - شايد كسى بگويد : منافقين در زمان عمر نرمتر ويا بى خطرتر از زمان رسول اكرم ( ص ) شده بودند قال البيهقي : فإن صحّ فإنّما ورد في منافقين لم يعرفوا بالتخذيل والارجاف واللَّه أعلم . سنن الكبرى ، ج 9 ص 36 . .

ولى مطابق روايت صحيح بخارى از حذيفه ، شرّ منافقين بعد از پيامبر ( ص ) ، از منافقين زمان حضرت ، بيشتر بود ؛ « إنّ المنافقين اليوم شرّ منهم على عهد النبي - صلى اللّه عليه وسلم - كانوا يومئذ يسرّون ، واليوم يجهرون » .

بلكه نفاق آنان بعد از رسول گرامى ( ص ) ، تبديل به كفر شده بود : « عن حذيفة ، أنّه قال : إنّما كان النفاق على عهد النبي -صلى اللّه عليه وسلم- فأمّا اليوم فإنّما هو الكفر بعد الإيمان » صحيح البخارى ، ج 8 ص 100 ، كتاب الفتن ، باب إذا قال عند قوم شيئا ثم خرج فقال بخلافه . .

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها