پاسخ به:وهّابيّت از منظر عقل و شرع دكتر سيد محمد حسينى قزوينى
یک شنبه 9 تیر 1392 11:07 PM
سنن ابوداود(1) و ابن رجب حنبلى در جامع العلوم(2) ذكر كردهاند. سيّد مرتضى از متكلّمان و فقيهان نامدار شيعه در تعريف بدعت مىگويد:
البدعة زيادة في الدين أو نقصان منه، من إسناد إلى الدين(3)؛ بدعت افزودن چيزى به دين ويا كاستن از آن با انتساب به دين مىباشد.
طريحى مىگويد:
البدعة: الحدث في الدين، وما ليس له أصل في كتابٍ ولا سنّةٍ، وإنّما سُمّيَتْ بدعة؛ لأنّ قائلَها ابتدعها هو نفسه(4)؛ بدعت، كار تازهاى در دين است كه ريشه در قرآن و شريعت ندارد و بهخاطر اين بدعت ناميده شده كه گوينده بدعت آن را ابداع كرده و بهوجود آورده است.
با توجه به مطالب ياد شده بدعت داراى دو عنصر و ركن است:
(1) عون المعبود، ج 12، ص 235.
(2) جامع العلوم والحكم، ص 160، طبع الهند.
(3) رسائل شريف مرتضى، ج 2، ص 264، نشر دار القرآن الكريم ـ قم .
(4) مجمع البحرين، ج 1، ص 163 مادّه «بدع».
1. تصرّف در دين:
هرگونه تصرّفى كه دين را نشانه گيرد و چيزى بر آن بيفزايد و يا بكاهد به شرطى كه عامل اين تصرف، عمل خودرا به خدا و پيامبر صلىاللهعليهوآله نسبت دهد.
ولى آن نوآورى هايى كه حالت پاسخگويى به روح تنوّع خواهى و نوآورى انسان باشد، مانند فوتبال، بسكتبال، واليبال و امثال آنها، بدعت نخواهد بود.
2. ريشه نداشتن در كتاب:
با توجه به تعريف اصطلاحى بدعت، نوآورىهاى مزبور در صورتى بدعت ناميده مىشود كه دليلى براى آنها در منابع اسلامى به صورت خاص و يا به صورت عام وجود نداشته باشد.
ولى نوآورىهايى كه مىتوان مشروعيّت آنها را از متن كتاب و سنّت به نحو خاص و يا كلّى استنباط كرد، بدعت ناميده نمىشود؛ مانند مجهز كردن ارتش كشورهاى اسلامى به وسايل مدرن و سلاحهاى پيشرفته روز كه از عموم برخى از آيات قرآنى استنباط مىشود مانند: «وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ»(1)؛ هر توان و نيرويى كه مىتوانيد براى مقابله با دشمن آماده سازيد و هم چنين اسبهاى ورزيده، براى ميدان نبرد تهيّه نماييد تا بهوسيله آن، دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد.
از دستور عام اين آيه شريفه «وَأَعِدُّْْوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ»؛ تا مىتوانيد نيرو تهيه كنيد، مىشود مشروعيت تهيه تجهيزات مدرن
(1) انفال (8) 60.
نظامى را استفاده كرد(1).
1. قانونگذارى حق ويژه خداوند است:
از منظر قرآن، تشريع و قانونگذارى حق ويژه خداوند است و كسى بدون اذن او نمىتواند قانونى وضع كرده و ديگران را وادار به اجراى آن نمايد: «إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوآا إِلاَّآ إِيَّاهُ ذَ لِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ»(2)؛ حكم و فرمان تنها از آنِ خدا است و فرمان داده كه غير او را نپرستيد، اين است آيين پا برجا و استوار.
به قرينه «أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوآا إِلاَّ إِيَّاهُ» مراد از واژه «الحكم» تشريع و قانونگذارى است.
2. پيامبران هم، حق تغيير در شريعت ندارند:
رسول گرامى صلىاللهعليهوآله نيز موظف به ابلاغ و اجراى شريعت الهى است و حق هيچگونه تغيير در قوانين اسلامى را ندارد و در برابر درخواست كفار از حضرت كه دين خود را تغيير دهد و يا قرآنى ديگرى مطابق ميل آنان
(1) وهّابيّت، مبانى فكرى و كارنامه عملى آيت اللّه سبحانى، ص 83، با تلخيص و تصرّف.
(2) يوسف (12) 40. (195)
*هر وقت که سرت به درد آید نالان شوی و سوی من آیی
چون درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی*
*پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*