0

وهّابيّت از منظر عقل و شرع دكتر سيد محمد حسينى قزوينى

 
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به:وهّابيّت از منظر عقل و شرع دكتر سيد محمد حسينى قزوينى
یک شنبه 9 تیر 1392  10:34 PM

مركبى نموده و به درِ خانه مهاجران رفت و از آنان استمداد نمود(1) ولى متأسّفانه به نداى حضرت پاسخ مثبت ندادند و حضرت جز اهل بيت خويش، كمك و ياورى نداشت و مصلحت نديد كه آنان را در مقابل شمشير مخالفان قرار دهد(2). على عليه‏السلام چشم خود را در حالى كه پر از خار بود فرو بست و با استخوانى مانده در گلو، جام تلخ خانه‏نشينى را نوشيد(3).



(1) ابن قتيبه مى‏گويد: «وخرج علي ـ كرم اللّه وجهه ـ يحمل فاطمة بنت رسول اللّه [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم [ على دابّة ليلاً فى مجالس الأنصار تسألهم النصرة، فكانوا يقولون: يا بنت‏رسول اللّه! قدمضت بيعتنا لهذا الرجل ولو أنّ زوجك وابن عمك سبق إلينا قبل أبى بكر ما عدلنا به.
فيقول علي ـ كرم اللّه وجهه ـ : أفكنت أدع رسول اللّه
[ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم ] في بيته لم أدفنه، وأخرج أنازع الناس سلطانه؟ فقالت فاطمة: ماصنع أبوالحسن إلا ما كان ينبغى له، ولقد صنعوا ما للّه حسيبهم وطالبهم». الامامه والسياسه، تحقيق الزينى، ج 1، ص 19.
(2) على عليه‏السلام در خطبه 217 نهج البلاغه مى‏فرمايد: «فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِى مُعِينٌ إِلاّ أَهْلُ بَيْتِى فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَوْتِ»؛ پس از وفات پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و بى‏وفايى ياران به اطراف خود نگاه كرده ياورى جز اهل‏بيت خود نديدم كه اگر يارى كنند، كشته خواهند شد و به مرگ آنان رضايت ندادم.
(3) مولا على عليه‏السلام فرمود: «وَ أَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجَا وَ صَبَرْتُ عَلَى أَخْذِ الْكَظَمِ وَ عَلَى أَمَرَّ مِنْ طَعْمِ الْعَلْقَمِ؛ چشم پر از خار و خاشاك را ناچار فرو بستم و با گلويى كه استخوان شكسته در آن گير كرده بود، جام تلخ حوادث را نوشيدم و خشم خويش فرو بردم و بر نوشيدن جام تلخ‏تر از گياه حنظل، شكيبايى نمودم». نهج البلاغه، خطبه 217.

(29)

آرى، امير مومنان عليه‏السلام همين كه احساس كرد زمينه براى احقاق حقّ مسلّمش فراهم نيست و قيام او جز تفرقه ميان امّت اسلامى حاصل ديگرى ندارد(1) سخت‏ترين مصيبت‏ها را كه به مانند تحمّل خار در چشم بود و جانكاه‏ترين دوران را كه به منزله استخوان در گلو بود، سپرى نمود(2)، ولى حاضر نشد وحدت و انسجام جامعه اسلامى پاشيده شود و حاصل تلاش بيست و سه ساله پيامبر گرامى صلى‏الله‏عليه‏و‏آله توسّط منافقان و از دين برگشتگان و سيلى خوردگان از اسلام، از بين برود؛ بلكه در هر موردى كه تشخيص مى‏داد ره‏نمودهاى او به صلاح اسلام و جامعه اسلامى است از هر گونه مساعدت مضايقه نكرد(3).




(1) على عليه‏السلام فرمود: «وأيم اللّه لولا مخافة الفرقة بين المسلمين ... لكنّا على غير ما كنّا لهم عليه؛ اگر ترس تفرقه ميان مردم نبود با هيئت حاكمه طور ديگر برخورد مى‏كردم». ابن أبى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 307 و مفيد ارشاد، ج 1، ص 245.
(2) حضرت در خطبه سوم نهج البلاغه مى‏فرمايد: «صبرت وفى العين قذى وفى الحلق شجى أرى تراثى نهبا»؛ صبر پيشه كردم در حالى كه خار در چشم و استخوان در گلويم بود و مى‏نگريستم كه چگونه حقّ و ميراث مرا به غارت مى‏برند.
(3) نهج البلاغه، نامه 62: «حَتَّى رَأَيْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الاْءِسْلاَمِ، يَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دِينِ مُحَمَّدٍ [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم ] فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الاْءِسْلاَمَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْما أَوْ هَدْما... فَنَهَضْتُ فِى تِلْكَ الاْءَحْدَاثِ حَتَّى زَاحَ الْبَاطِلُ وَزَهَقَ، وَاطْمَأَنَّ الدِّينُ وَتَنَهْنَهَ؛ تا آن‏جا كه ديدم گروهى از اسلام بازگشته، مى‏خواهند دين محمد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را نابود سازند، پس ترسيدم كه اگر اسلام و طرف‏دارانش را يارى نكنم، رخنه‏اى در آن ببينم يا شاهد نابودى آن باشم ... پس در ميان آن آشوب و غوغا بپاخاستم تا آن كه باطل از ميان رفت و دين استقرار يافته، آرام شد».

(30)

على عليه‏السلام با اين كه در باره خليفه اوّل و دوّم نظريه مثبتى نداشت و بنا به نقل صحيح مسلم كه معتبرترين و صحيح‏ترين كتاب اهل سنّت بعد از قرآن است؛ على عليه‏السلام معتقد بودند كه آن دو دروغ‏گو، فريب‏كار و خائن هستند(1). ولى وجود اين اعتقاد هم باعث نشد كه حضرت بدون داشتن نيروى كافى در برابر آنان بايستد و موجب ضعف و تباهى امّت اسلامى شود.



آثار شوم اختلاف از ديدگاه على عليه‏السلام


1. عامل انحراف فكرى:
على عليه‏السلام بر اين باور بود كه «الْخِلاَفُ يَهْدِمُ الرَّأْيَ»(2)؛ انسان در محيط آرام مى‏تواند نظريه درست ارائه دهد ولى در جوّ آكنده از برخورد و




(1) بنا به نقل مسلم، عمر بن خطّاب خليفه دوم، جناب عباس و حضرت على عليه‏السلام را خطاب كرده و مى‏گويد:«فَلَمَّا تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ] صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ] قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ... فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا... ثُمَّ تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله وَوَلِيُّ أَبِيبَكْرٍ فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِبًا آثِمًا غَادِرًا خَائِنًا... ؛ پس از رحلت رسول گرامى [ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ]كه ابوبكر گفت خليفه پيامبر است نظر شما دو نفر اين بود كه وى دروغ‏گو، گنه‏كار، فريب‏كار و خائن هست و هم چنين پس از فوت ابوبكر، من (عمر) گفتم كه خليفه پيامبر و ابوبكر هستم، شما مرا نيز دروغ‏گو، گنه‏كار، فريب‏كار و خائن دانستيد. صحيح مسلم، ج 5 ص 152، ح 4468، كتاب الجهاد، باب 15، حكم الفئ.
(2) نهج البلاغه، حكمت 215.

(31)

اختلاف، دچار انحراف و كج فكرى مى‏شود.

2. نشانه بطلان قطعى يكى از دو طرف:
على عليه‏السلام معتقد بود كه دچار اختلاف شدن همان پيمودن راه باطل بيش نيست و مى‏فرمود:
مَا اخْتَلَفَ دَعْوَتان إلاّ كانَتْ إحْداهُما ضَلالَة(1)؛ اگر دو نظريّه در برابر هم قرار گرفت، قطعا يكى از آن دو باطل است.
يعنى همواره حقّ در برابر باطل است و اين دو هرگز با هم جمع نمى‏شوند.


3. زمينه ساز تسلط شيطان:
على عليه‏السلام براى اين كه نشان بدهد كه تفرق گرايى، نتيجه‏اى جز طعمه شيطان شدن نيست، مى‏فرمود:
وَالْزَمُوا السَّوَادَ الاْءَعْظَمِ فَإِنَّ يَدَ اللّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ. وَ إِيَّاكُمْ وَالْفُرْقَةَ! فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ، كَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ(2)؛ ملازم جامعه اسلامى باشيد، چون دست خدا همواره با جماعت است و از تفرقه به‏پرهيزيد، زيرا گروه اندك، طعمه شيطان مى‏شود، همان‏طورى كه گوسفند رها شده از گلّه، نصيب گرگ مى‏شود.




(1) نهج البلاغه، حكمت 183.
(2) نهج البلاغه، خطبه 126.

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها