پاسخ به:مبحث هشتم :چگونه دوست انتخاب کنیم؟تاپیک با امتیاز ویژه
سه شنبه 4 تیر 1392 10:26 AM
دوستان هیچ شباهتی به یکدیگر ندارند؛ هر کدام از آنها جهان یا نمونۀ خاص و منحصربفردی است. راه های رابطِ این جهان هایِ گویی تک افتاده هم مسیرهایی اند بس ناآشنا و برزخی. بدترین کار در رفافت احتمالاً چیزی نیست مگر تلاش برای یکدست کردنِ رفقا. یعنی تلاش برای پیدا کردن شباهت هایی هم بسیار و هم جزیی بین رفقا. آن چیزی که در بین کسانی که یکدیگر را "رفیق" می خوانند حقیقتاً مشترک است چیزی است که شاید بتوان آن را «منظومۀ دوستی» نامید. منظومه به معنای گونه ای فضای رابطه ای و مبتنی دوری-نزدیکی. تنها و تنها با در نظر گرفتن این کلیت است که معنایِ دوستی پدیدار میشود: دوستی به مثابۀ ساختن یا ساخته شدنِ منظومه ای از ستاره هایِ درخشانِ جدا؛ جدایی و دوری ای که در متن منظومه و در زیر نگاهی بافاصله، چیزی نیست مگر ارتباط و به هم پیوستگیِ ناب. تلاش برای انطباقِ تامِ دو شخص، زیر لوایِ دوستی، در اغلب اوقات چیزی نیست مگر تمنایی نارسیستیک و بیمارگونه برای انهدامِ خودِ رابطه. نکتۀ جالب در این بین آن جایگاه و نقطه ای است که در آن به این منظومه نگریسته می شود. به راستی آن نگاه، نگاهِ کیست؟ نگاهِ خودِ رفقا یا نگاهِ دیگری یا دیگران؟ بنظر من نگاه، نگاهِ دیگری است. چون دوستی اساساً بر مبنای نوعی غفلت و بی خبری بنا می شود؛ بی خبریِ کسی که از اخوت، مهر، صداقت و خوبیِ خودش خبر ندارد. کسی که سزاوارانه «دوست» یا «رفیق» خطابش می کنیم.