برای تعریف زندگی میتوانم به خلاصه ای از حرفای بزرگان ایران و جهان اشاره کنم:
زندگی را از نخست برای من بد ترجمه کرده اند،
زندگی را یکی مرگ تدریجی نام نهاد،
یکی بدبختی مطلق معنی کرد،
یکی درد درمان ناپذیرش خواند،
و سرانجام یکی رسید و گفت:
زندگی به تنهایی ناقص است،تا عشق نباشد زندگی تفسیر نمی شود...
زندگی وقت کمی بود و نمیدانستیم
همه ی عمر دمی بود و نمیدانستیم
حسرت رد شدن ثانیه های کوچک
فرصت مغتنمی بود و نمیدانستیم
تشنه لب، عمر بسر رفت و به قول سهراب
آب در یک قدمی بود و نمیدانستیم
زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم.
زندگی چیست؟...
شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ !!!
زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
تولستوی می گوید هر گاه انسان به هدف بزرگی که دارد ایمان داشته باشد ( نه اینکه این ایمان به صورت موروثی به او رسیده باشد بلکه خودش به آن دست یافته باشد) می تواند پاسخی در خور به پرسش « معنای زندگی چیست؟» ارائه کند.
هر گاه انسان دلیل کارهایی را که انجام می دهد بداند و آگاهانه در جهت رسیدن به هدف مورد نظرش فعالیت کند، زندگی او دارای معنا می شود چون کارهایی که بدون دلیل انجام می پذیرند نمی توانند مبنای سعادت فرد قرار گیرند.
بر این اساس، اگر انسان بخواهد زندگی هدفمند انه ای داشته باشد باید به آرمانی باور داشته باشد. اگر شخص به آرمانی برای زندگی خود باور نداشته باشد زندگی او تهی از معنا می شود.
از طرفی ، ا فلاطون عشق را به عنوان یکی از مهمترین راههای معنا دار کردن زندگی می داند. از نظر او، عشق دیدن زیبایی هاست که اگر انسان این زیبایی ها را بتواند ببیند زندگی خود را معنادار ساخته است.
بر اساس نظر ارسطو هم، هدف انسان دستیابی به سعادت است و سعادت هم یعنی خوب زندگی کردن و انسانی خوب زندگی می کند که در جهت رسیدن به هدف والایی، از فعالیت، عمل و کار بهره مند می شود. در نتیجه کسی که از فعالیت های زندگی کناره گرفته و سر در گریبان خود فرو برده و به تفکر مشغول شده است نمی تواند خود را سعادتمند احساس کند.
فقر، بیماری و عدم دیدن زیبایی های زندگی مانع از این است که فرد احساس سعادتمند بودن داشته باشد، بنابراین برخورداری از اندکی ثروت، نام نیک و سلامت و حداقلی از زیبایی جهت رسیدن به سعادت، برای انسان لازم است.معنی زندگی یعنی عشق به خدا، امامان و خانواده ... موفق باشید.