0

داستان های دعا (قصص الدعا)

 
yaskabod
yaskabod
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : تیر 1391 
تعداد پست ها : 1114
محل سکونت : تهران

پاسخ به:داستان های دعا (قصص الدعا)
پنج شنبه 7 شهریور 1392  9:11 PM

طبيب مسلمان شد
سيد ابن طاووس در مهج الدعوات از سعيد ابن ابى الفتح قمى نقل كرده كه در شهرى بنا ((واسط)) ساكن بود گفت: مرا مرضى عجيب بود كه طبيبان از علاج آن عاجز بودند وپدرم مرا به دارلشفا ((بيمارستان)) برد، همه طبيبان وساعور مسيحى كه از نظر طب متخصص تر بود ((جلسه اى تشكيل دادند)) وفكر كردند وگفتند اين مرض را غير از خدا كسى: نمى داند علاج كند، از اين سخن شكسته دل وغمناك شدم و كتابى از كتابهاى پدرم را برداشتم كه چيزى از آن مطالعه نمايم در پشت آن كتاب ديدم نوشته:كه از حضرت امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) هر كه را مرضى باشد بعد از نماز صبح چهل مرتبه بگويد:
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين
حسبنا الله ونعم الوكيل
تبارك الله احسن الخالقين
ولاحول ولاقوه الابالله العلى العظيم

((به نام خداونده بخشنده مهربان سپاس خاص پروردگار جهانيان است خدا مارا بس است وسر پرست خوبى است خدا ارجمند است وبهترين آفرينندگان است وجنبش ونيرئى نيست جز بخداى والاى بزرگ)).
ودست بر موضوع درد بمالد از آن مرض صحت وسلامتى يابد وحضرت عزت اورا شفا بخشد.
پس من صبر كردم وچون صبح شد نمازم را بجا آوردم وچهل بار اين دعا را خواندم ودستم را بر موضع درد مى ماليدم: پس خداى متعالى آن مرض را از من بر طرف نمود.
اما مى ترسيدم كه مبادا آن مرض برگردد وتا سه روز به همين حال بودم كه مرضم برنگشت.
بعد از آن پدرم را از شفا پيدا كردنم خبر كردم وپدرم شكر خدا بجا آورد و براى بعضى از اطباء كه مسلمان نبودند صحتم وشفايم را نقل كرد كه يكى از آنها نزد من آمد وصحتم را ديد در همان حال كلمه شهادتين را بر زبان جارى كرد ومسلمان شد.(28).

اى آنكه توئى سوز جانم آگاه   بر درگهت آورده ام از غصه پناه
رسم است كه توحفه اى بر دوست برند   اين تحفه ماست: كوله بارى ز گناه (29)

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها