0

ازدواج امّ‏کلثوم با عمربن خطاب واقعیت دارد؟؟

 
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

پاسخ به: ازدواج امّ‏کلثوم با عمربن خطاب واقعیت دارد؟؟
جمعه 13 اردیبهشت 1392  11:49 PM

محور سوم : مخالفت با سنت رسول خدا

خداوند در قرآن كريم خطاب به همه مؤمنين فرموده است :

لَّقَدْ كاَنَ لَكُمْ فىِ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كاَنَ يَرْجُواْ اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الاَْخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا . الأحزاب / 21 .

مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود ؛ براى آن ها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مى‏كنند .

در اين آيه خداوند خطاب به مؤمنين مي‌فرمايد كه پيامبر در همه جا براي شما اسوه است و مراد از اسوه در مورد رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) پيروي كردن از او است ، و اگر تعبير به « لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ » شده است و استقرار و استمرار در گذشته را افاده مى‏كند ، براى اين است كه اشاره كند اين وظيفه هميشه ثابت است ، و هميشه بايد آن حضرت الگوي شما باشد . و نيز معناى آيه اين است كه يكى از فلسفه‌هاي رسالت رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) و ايمان آوردن به او ، اين است كه به او تأسى كنيد ، هم در گفتارش و هم در رفتارش‏ .

از طرف ديگر ، اين مطلب نيز قطعي است كه وقتي عمر و ابوبكر به خواستگاري حضرت زهرا سلام الله عليها آمدند ، پيامبر اسلام دست رد بر سينه آن‌ها زد و از آن‌دو روي گرداند . در حقيقت مي‌خواست به آن دو بگويد كه شما لياقت اين را نداريد كه با خانواده رسول خدا رابطه خويشاوندي برقرار كنيد ، نه تناسب سني با حضرت زهرا داريد و نه تناسب ايماني ، و نه اخلاقي نسبي و ...

ابن حجر هيثمي در باب 11 از صواعق محرقه كه آن را بر ضد شيعه نوشته است ،‌ مي‌گويد :

ابو داود سجستاني نقل كرده است كه ابوبكر از حضرت زهرا خواستگاري كرد ، رسول گرامي اسلام از او روي گرداند ، سپس عمر خواستگاري كرد و رسول خدا از او نيز روي‌گرداند .( الصواعق المحرقة: 163، إفحاء الأعداء: 51، عن ذخائر العقبى: 29.)

ابن حبان در صحيحش و نسائي در سننش مي‌نويسند :

عبد الله بن بريده از پدرش نقل مي‌كند كه ابوبكر و عمر از فاطمه خواستگاري كردند ، پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم به آن‌ها فرمود : فاطمه خردسال است ، سپس علي عليه السلام خواستگاري نمود ، پيامبر او را به ازدواج علي عليه السلام درآورد .( سنن النسائي ،‌ ج 6 ،‌ ص62 و خصائص أمير المؤمنين (ع) ، النسائي ، ص 114 و صحيح ابن حبان ، ابن حبان ، ج 15 ، ص 399 و...)

حاكم نيشابوري بعد از نقل اين حديث مي‌گويد :

اين حديث ، طبق شرائطي كه بخاري و مسلم در صحت روايت قائل بودند ، صحيح است ؛ اما آن‌ دو نقل نكرده‌اند .( المستدرك ، ج 2 ،‌ ص167.)

پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم مي‌خواست بگويد كه شما دو نفر از نظر سني با حضرت زهرا تناسبي نداريد و تناسب سني در ازدواج ضروري است . و از آن‌جايي كه امام علي عليه السلام از هر نظر با حضرت زهرا هم كفو بودند ،پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله وسلم بلا فاصله به او پاسخ مثبت داد .

با اين توضيح ، چطور مي‌شود كه امير المؤمنين عليه السلام اسوه بودن پيامبر را فراموش كرده و بر خلاف سنت رسول خدا كاري را انجام دهد كه آن حضرت از انجام آن كراهت داشته است ؛ با اين كه خود امام علي عليه السلام در نهج البلاغه ، خطبه قاصعه مي‌فرمايد :

من دنبال او مى‏رفتم همان گونه كه بچه شتر دنبال مادرش مى‏رود ، آن بزرگوار هر روز براى من پرچمى از اخلاق فاضله خود بر مى‏افراشت و مرا به پيروى از آن دستور مى‏داد .

در نتيجه قبول چنين ازدواجي از سوي امير المؤمنين عليه السلام مخالفت با سنت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم محسوب مي‌شود و امكان ندارد كه امير المؤمنين عليه السلام با سنت رسول خدا مخالفت كرده باشد .

 

دلیل پنجم : عدم تناسب سني

بنا به نقل اهل سنت اين ازدواج در سال 17هـ اتفاق افتاده است ؛ چنانچه يعقوبي از تاريخ نويسان اهل سنت مي‌نويسد :

ام كلثوم نيز كه در آخرين سال زندگي نبي مكرم به دنيا آمده است در زمان خواستگاري عمر هفت سال بيشتر نداشته است . چنانچه ابن سعد در طبقات به اين حقيقت اشاره كرده و مي‌نويسد :

عمر با ام كلثوم ازدواج كرد ؛ در حالي كه هنوز ام كلثوم به سن بلوغ نرسيده بود .( طبقات الكبري، ابن سعد، ج8، ص462_463.)

و در روايت ديگري مي‌نويسد :

زماني كه عمر ، ام كلثوم را از علي (عليه السلام) خواستگاري كرد ، علي (عليه السلام) فرمود : اي امير مؤمنان ، او كودكي بيش نيست .( الطبقات الكبرى ، محمد بن سعد ، ج 8 ، ص 464 .)

از طرف ديگر عمر بن الخطاب وقتي در سال 23 هـ كشته شد ، شصت و سه سال داشته ؛ پس در سال 17 هـ 57 سال داشته است ؛ يعني بين ام كلثوم و عمر بيش از 50 سال فاصله سني وجود داشته است .

سؤال ما از اهل سنت اين است كه چه تناسبي بين ام كلثوم هفت ساله و عمر بن خطاب پنجاه و هفت ساله وجود داشته است ؟ ام كلثوم چه گناهي كرده است كه مجبور است با يك پيرمرد شصت ساله ازدواج كند ؟

وقتي كه ابوبكر و عمر از مادرش حضرت زهرا سلام الله عليها خواستگاري كردند ، پيامبر عدم تناسب سني را دليل بر رد خواستگاري آن‌ها دانست ، آيا اين تناسب سني ، بعد از سال‌ها بين كوچكترين فرزند حضرت زهرا و شيخين به وجود آمده بود ؟

 امير المؤمنين عليه السلام ، چون موافق با اين ازدواج نبود ، عين همان سخن پيامبر را كه در هنگام خواستگاري از حضرت زهرا عليها السلام در پاسخ آن دو فرموه بود ، بيان كرده و مي‌گويد :

ام كلثوم هنوز خردسال است .

جالب اين است كه عمر بن خطاب خودش با ازدواج پيرمردان با دختران جوان مخالف بوده است . ابن عساكر در تاريخ المدينة مي‌نويسد :

زني جواني را كه با پيرمردي ازدواج كرده بود و سپس شوهرش را كشته بود ، نزد عمر آوردند ، عمر گفت: اي مردم از خدا بترسيد ،‌ هر مردي بايد بازني همسان خودش (هم كفو خودش ) ازدواج كند و هر زني نيز بايد با مردي ازدواج كند كه همسان او هست .( تاريخ المدينة ، ج2، ص 769 ، كنز العمال ، ج15، ص 716، ح 42857)

آيا اين عمل مصداق اين آيه نمي‌شود :

أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبرِِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَكُمْ وَ أَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَ فَلَا تَعْقِلُون‏ البقرة /44 .

آيا مردم را به نيكى دعوت مى‏كنيد ؛ اما خودتان را فراموش مى‏نماييد ؛ با اين كه شما كتاب (آسمانى) را مى‏خوانيد ! آيا نمى‏انديشيد ؟ !

همچنين دارقطني در سننش ، متقي هندي در كنز العمال از قول عمر نوشته‌اند :

 از ابراهيم بن محمد بن طلحه نقل شده است كه عمر مي‌گفت : من از ازدواج كساني كه داراي شرافت خانوادگي هستند منع مي‌كنم ؛ مگر با همتاي او باشد .( سنن الدارقطني ، الدارقطني ، ج 3 ، ص 206 و كنز العمال ، المتقي الهندي ، ج 16 ، ص 534 .)

ما از جناب سرخسي مي‌پرسيم ، چه سنخيت و چه شباهتي بين عمر 57 ساله و ام كلثوم 7 ساله وجود داشته است ؟

آيا مي‌توان خانواده و نسب عمر را با نسب ام كلثوم مقايسه كرد ؟ آيا صحّاك ، با حضرت زهرا كه سيده زنان اهل بهشت است ، مي‌تواند يكسان باشد ؟ آيا خطاب را مي‌توان با رسول اكرم و امير المؤمنين عليهما السلام برابر دانست ؟ ما نمي‌خواهيم در اين مقاله به بررسي نسب عمر بپردازيم .

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها