پاسخ به: ازدواج امّکلثوم با عمربن خطاب واقعیت دارد؟؟
شنبه 7 اردیبهشت 1392 10:01 PM
2ـ اضطراب در متن حدیث
احادیث مضطرب است و میدانیم که اضطراب متن از جمله اموری است که حدیث را از حجّیت و اعتبار ساقط میکنند. در برخی از روایات آمده است: امیرالمؤمنین متولّی عقد دخترش شد. دستهای دیگر میگوید: عباس متولّی آن شد. در بعضی آمده است: عقد بعد از تهدید عمر انجام گرفت. عدهای دیگر میگوید: عقد با اختیار و میل و رغبت امام صورت گرفت. در دستهای از روایات آمده است: عمر از او صاحب بچهای شد که نامش را «زید» نهاد. برخی دیگر میگوید: عمر قبل از مباشرت با وی، کشته شد. در دستهای از روایات آمده است: زید بن عمر نسل داشته است. در برخی دیگر آمده است: زید بن عمر نسلی از خود به جای نگذاشت. بعضی میگوید: زید و مادرش، امکلثوم کشته شدند. در دستهای از روایات آمده است: مادر زید پس از مرگ وی زنده بود. در برخی منابع ذکر شده است: عمر مهر او را چهل هزار درهم قرار داد. عدهای دیگر مهر او را چهار هزار درهم نوشتهاند و گروهی نیز آن را پانصد درهم نقل کردهاند.
3ـ تناسب نداشتن سنّ عمر با امکلثوم
فقیهان در بحث نکاح، کفو و همانند بودن بین زن و مرد را شرط میدانند، و حال آنکه میدانیم هیچ تناسبی بین این دو از نظر سنّ نبوده، زیرا در برخی از احادیث آمده که علی(ع) به عمر فرمود: او صغیره است... و در بعضی دیگر آمده که حضرت(ع) فرمود: او صبیّه است.[19]
4ـ ام کلثوم دختر ابیبکر
از برخی تواریخ استفاده میشود که ابیبکر دختری به نام «امّکلثوم» داشت که عمر از وی خواستگاری کرد. از همین رو ممکن است به جهت تشابه اسمی آن را به دختر امیرالمؤمنین نسبت دادهاند.
ابن قتیبه در «المعارف» میگوید:
«عمر هنگام خواستگاری از امّکلثوم دختر ابیبکر، وی را نزد عایشه برد. عایشه آن را قبول کرد، ولی امکلثوم از عمر کراهت داشت....»[20]
عمری موصلی نیز این قصه را در کتاب الروضة الفیحاء فی تواریخ النساء[21] و نیز عمر رضا کحاله در کتاب اعلام النساء[22] نقل کرده است.
5ـ امکلثوم دختر جرول
برخی از مورخان مادر زید بن عمربن خطاب را امّکلثوم دختر جرول دانستهاند، لذا ممکن است تشابه اسمی باعث شده باشد که آن را به دختر امیرالمؤمنین(ع) نسبت دهند.
طبری میگوید: مادرِ زید اصغر و عبیدالله که در جنگ صفین همراه معاویه کشته شدند، امّکلثوم دختر جرول بوده است که اسلام بین او و عمر جدایی انداخت.»[23]
اغلب مورخان موضوع ازدواج امّکلثوم، دختر جرول را با عمر بن خطاب در جاهلیّت نقل کردهاند.[24]
6ـ تنافی قضیه با ثوابت شریعت
با مراجعه به برخی از روایات پی میبریم یا عمر بن خطاب به مسائل شریعت بیتوجه بوده یا این که اصل قصّه دروغ است.
خطیب بغدادی نقل میکند: قبل از ازدواج، علی(ع) به امکلثوم دختر فاطمه امر کرد که خود را زینت کند؛ آنگاه نزد عمر فرستاد. عمر هنگامی که او را دید به سویش حرکت کرده و به ساق پایش دست کشید و گفت: به پدرت بگو: راضی هستم. وقتی او (امکلثوم) نزد علی(ع) آمد، حضرت فرمود: عمر چه گفت: عرض کرد: مرا به سوی خود خواند و بوسید و هنگامی که ایستادم ساق پایم را گرفت.
این ماجرا با غیرت امیرالمؤمنین(ع) سازگاری ندارد، زیرا چگونه حضرت دخترش را قبل از ازدواج به دست کسی میسپارد که هیچ حدود شرعی را مراعات نمیکند. از همین رو سبط بن جوزی بعد از آنکه این قصه را از جدّش صاحب کتاب المنتظم نقل میکند، قبیح شمرده و میگوید: «جدّم در کتاب المنتظم ذکر کرده که علی دخترش امّکلثوم را به سوی عمر فرستاد تا او را ببیند، عمر ساقش را بالا زده و با دستش مسّ کرد. آنگاه میگوید: سخن من این است که اگر به جای او (امّکلثوم) زن کنیزی بود، به خدا سوگند! این عمل قبیح بود، زیرا به اجماع مسلمین لمس زن جایز نیست، تا چه رسد به عمر که این عمل از وی صادر شده باشد.»[25]
در برخی از روایات آمده است: «... امّکلثوم با او برخورد شدیدی کرد و فرمود: چگونه این کارها را انجام میدهی؟ اگر امیر و خلیفه مؤمنین نبودی، دماغت را خرد میکردم. آنگاه از منزلش بیرون آمده، نزد پدر رفت و بعد از ذکر جریان عرض کرد: ای پدر مرا نزد پیرمرد پستی فرستادی... .»[26]
این احمتمال نیز هست که عمر در مورد مسائل شهوانی اختیاری از خود نداشته است، لذا از او رسیده که میگفت: «در من از جاهلیت چیزی جز مسئله نکاح باقی نمانده است... .»[27]
7ـ امّکلثوم از غیر زهرا(ع)
اهل سنت اصرار زیادی دارند که عمر از امّکلثوم دختر علی و فاطمه(ع)، خواستگاری کرده است؛ تا اینکه برای او سببی به رسول خدا(ص) بیابند، در حالی که از برخی تواریخ استفاده میشود که حضرت علی(ع) دختری دیگر به نام «امّکلثوم» از غیر حضرت زهرا(ع) داشته است: برخی از مورخان در اینباره میگویند: «علی(ع) دو دختر به نام زینب صغری و امّکلثوم صغری داشته که هر دوی آنها از امّولد بودهاند.»[28]
ابن قتیبه نیز امکلثوم را دختر امام علی(ع) دانسته و میگوید: مادر او امّولد و کنیز بوده است.[29]
طریحی نیز میگوید: «امّکلثوم زینب صغری دختر امیرالمؤمنین(ع) است که با برادرش حسین(ع) در کربلا بود. مشهور بین اصحاب آن است که عمر بن خطاب او را به زور به نکاح خود درآورد. همانگونه که سید مرتضی در رسالهای بر آن اصرار دارد و قول صحیحتر را ـ به جهت روایات مستفیضه ـ همین میداند.»[30]
روایات شیعه
علما و محدثان شیعه این قضیه را با مضامین مختلف و با سندهای صحیح و ضعیف نقل کردهاند که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1ـ کلینی به سند خود از امام صادق(ع)، درباره ازدواج امّکلثوم نقل میکند که حضرت فرمود: «وی زنی از زنان ما بود که غاصبانه به ازدواج دیگری در آمد...»
2ـ همو به سند خود از امام صادق(ع) نقل میکند: از حصرت سؤال شد: آیا زنی که شوهرش مرده است، در خانه خود عدّه وفات بگیرد یا هر کجا که میخواهد؟ حضرت فرمود: «هرکجا که میخواهد، زیرا علی(ع) بعد از وفات عمر، امّکلثوم را به خانه خود برد.»[31]
3ـ شیخ طوسی(ره) به سند خود از امام باقر(ع) نقل میکند: امّکلثوم دختر علی(ع) و فرزندش زید بن عمر بن خطاب در یک ساعت از دنیا رفتند... .[32]
در توجیه این روایات و روایات دیگر میگوییم:
الف) همه روایات صحیح السند نیستند؛
ب) برخی از روایات دلالت بر وقوع عقد و نکاح ندارد، همانند روایاتی که دلالت دارد که امام علی(ع) امر نکاح را به عباس واگذار کرده است؛[33] همانگونه که مجلسی به آن تصریح کرده است.
ج) اغتصاب و غصب فرج؛ معلّق بر صحت ادعای تزویج است؛ یعنی بر فرض صحت و وقوع تزویج؛ همانگونه که عامه میگویند: این فرجی است که از ما غصب شده است و تعلیق دلالت بر وقوع نکاح ندارد. مجلسی(ره) میگوید: «معنای حدیث آن است که در ظاهر از ما غصب شد و به گمان مردم، اگر این قصّه صحیح باشد.»[34]
در مورد روایت اوّل در سند آن «جعفر بن محمّد قمی» است که مجهول بوده و مشترک است با جعفر بن محمّد اشعری و جعفر بن محمّد بن عبیدالله، که این دو نیز مجهولند.[35] همچنین در سند آن «قداح» وجود دارد که طبق نصّ رجالیین مهمل بوده؛ از همین رو سند روایت ضعیف است. از حیث دلالت نیز گفته شد احتمال دارد که زید فرزند عمر از امّکلثوم دختر جرول و یا دیگری است.
در مورد روایت دوّم: روش امامان این بود که در اثبات برخی از احکام، به معتقد خصم استدلال میکردند، در صورتی که مخاطب از جمله آنان بود. در این روایت، حضرت درصدد اثابت قضیّه ازدواج امّکلثوم نیستند، بلکه در مقام اثبات حکمی است که مخالف با نظر اهل سنت است، زیرا آنان قائل بودند به این که عده زن شوهر مرده در غیر خانه شوهر جایز نیست. حضرت برای اثبات جواز آن به خبر امکلثوم که اهل سنت نقل میکنند، استدلال کرده است.
در نهایت بر فرض که این توجیهات صحیح نباشد این روایات حمل بر تقیه و تهدید میشود که در برخی روایات نیز به آن تصریح شده است. خصوصاً اینکه در روایات تصریح نشده که امّکلثوم دختر فاطمه زهرا(ع) باشد، ممکن است که از غیر حضرت بوده است. در هر صورت با این همه احتمالات اصل قضیّه و استدلال و تکیه کردن بر آن به عنوان تأیید خلیفه دوّم، امری نادرست است
*هر وقت که سرت به درد آید نالان شوی و سوی من آیی
چون درد سرت شفا بدادم یاغی شوی و دگر نیایی*
*پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*