0

نقش اخلاق در حل مشكلات اقتصادى

 
nima1337
nima1337
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 355
محل سکونت : یزد

نقش اخلاق در حل مشكلات اقتصادى
جمعه 23 مرداد 1388  6:02 PM

 

 

نقش اخلاق در حل مشكلات اقتصادى

 

 

يكى از مشكلات بزرگ اجتماعى كه همواره دامنگير جوامع بشرى شده است، مشكل عظيم اختلافات طبقاتى است . به اين معنى كه فقر و نادارى در يك طرف و تراكم ثروت در طرف ديگر قرار دارد، بديهى است جامعه‏اى كه وضع آن اين چنين باشد، آن اجتماع قابل دوام نيست و مرگ آن حتمى مى‏باشد .

 

در جهان امروز دو راه حل براى از بين بردن اختلاف طبقاتى بين فقير و غنى وجود دارد: راه حل اول راه حل اشتراكى و كمونيستى است كه درآن با محو مالكيت‏خصوصى سرمايه، سرمايه‏دارى را از بين مى‏برند و لذا سرمايه‏دارى وجود ندارد كه كارگر را استثمار كند ولى اين راه‏حل خود مشكل و مساله‏اى را آفريده كه آن از بين رفتن آزادى و شور و نشاط كار است كه به علت مغاير بودن آن با فطرت بشر قابل دوام نيست و علاه بر اين، در اين سيستم اگرچه سرمايه‏داريهاى پراكنده از ميان رفته‏اند، ولى به جاى آن يك سرمايه‏دارى عظيم و خشن و متمركز استقرار يافته كه چيزى از مالكان بزرگ كم ندارد .

 

راه حل دوم، راه حل كاپيتاليستى و سرمايه‏دارى است كه از يك طرف با خرج مبالغ هنگفت تبليغاتى بر ضد مرام اشتراكى مى‏كوشد تا خود را خوب جلوه دهد و در اين كار ناموفق مى‏باشد واز طرف ديگر مى‏كوشد تا قسمتى از سود (ارزش اضافى حاصل از استثمار را) به بيت‏المال جذب كند كه اين نيز مانع از وجود اسرافكارى و استثمار موجود در رژيم سرمايه‏دارى نمى‏شود .

 

مرحوم علامه طباطبائى مى‏گويد:

 

«اسلام راه حل سومى را پيشنهاد مى‏كند و آن اين است كه دولت اسلامى از طريق وضع مالياتها و عوارض سنگين و مخصوصى بر سرمايه، سرمايه‏داران و خرج آنها در راه افزايش سطح زندگى و رفاه طبقه فقرا و رنجبران از يك طرف و جلوگيرى از اسراف و زياده‏روى‏هاى ثروتمندان از طرف ديگر بكوشد تا اختلاف طبقاتى را در سطح رفاه زندگى از بين ببرد و كليه افراد جامعه را از يك سطح معين زندگى برخوردار سازد . چرا كه هدف عمده از كليه فعاليتهاى اقتصادى رسيدن به رفاه معيشتى مى‏باشد و اگر اين رفاه به طور يك‏نواخت دراختيار عموم قرار گيرد، ديگر ستيز و نزاع بين طبقه سرمايه‏دار و كارگر از بين مى‏رود (1) .

 

1 - انفاق

انفاق اگرچه يك اصل اخلاقى است، ولى كاربرد اقتصادى دارد و مى‏تواند راه‏حلى بر مشكلات اقتصادى باشد، انفاق وسيله پر كردن شكاف طبقاتى بين فقير و غنى است . اسلام به طرق مختلف از اموال اغنياء برمى‏دارد و در دره فقر مى‏ريزد تا به قول مرحوم علامه طباطبائى‏قدس سره سطح زندگى فقرا با سطح زندگى اغنياء قريب‏الافق گردد . واز طرف ديگر اسلام اغنياء را وادار مى‏كند تا سطح مصرف خود را بالاتر از سطح مصرف طبقه متوسط قرار ندهند واز مصرف زيورآلات و تجملاتى كه طبقه متوسط دسترسى به آنها ندارد، خوددارى نمايند تا بدين‏وسيله يك سطح معيشتى و رفاه يك‏نواخت‏براى كل جامعه به وجود آيد .

 

به نظر مرحوم علامه، علت همه نابسامانيهاى جهان سرمايه‏دارى اين بود و هست كه باب انفاق بسته شده و باب ربا باز گرديده و بدينوسيله جامعه دچار شكاف طبقاتى شده كه همه در آن شكاف مى‏افتند و به قعر دره كمونيسم سقوط مى‏كنند و تنها راه نجات بشر آن است كه با از بين بردن ربا و گسترش انفاقات از قبيل زكات، خمس، كفارات مالى، اقسام فديه و صدقات واجب و مستحب و غيره اختلافات طبقاتى را از بين برده و با ايجاد يك طبقه متوسط در جامعه امنيت را به بشر باز گردانند (2) .

 

اميرمؤمنان على عليه السلام فرمود:

 

«ان الله سبحانه فرض في اموال الاغنياء اقوات الفقراء فما جاع فقير الا بما منع غني والله تعالى سائلهم عن ذلك‏» (3) .

 

(خداوند سبحان غذا و نياز نيازمندان را در اموال ثروتمندان معين كرده، پس هيچ فقيرى گرسنه نمى‏ماند مگر به علت اينكه ثروتمندان از حق آنان بهره‏مند شده‏اند و خداوند آنها را به خاطر اين عمل مؤاخذه خواهد كرد) .

 

باز از آن حضرت نقل شده است كه فرمود:

 

«ان الله فرض على اغنياء الناس في اموالهم قدرالذي يسع فقراءهم فان ضاع الفقراء او اجهدوا او اعروا فبما يمنع اغنياؤهم فان الله محاسبهم بذلك يوم القيامة و معذبهم به عذابا اليما» (4) .

 

(خداوند در اموال ثروتمندان مردم مقدارى براى فقراى آنها مقرر داشته كه براى رفع نيازمنديهاى آنان كافى است، بنابراين اگر فقراء هلاك شوند يا اينكه به مشقت‏بيفتند ويا لخت و بى‏لباس گردند، به خاطر منع اغنياء آنهاست (بنابراين هميشه وجود فقير و محروم در يك جامعه دليل بر جنايت ثروتمندان است) خداوند از آنها روز قيامت‏حساب خواهد گرفت و به عذاب شديد معذبشان خواهد داشت) .

 

قرآن و تشويق بر انفاق

«انفاق‏» به خاطر اهميتى كه در نظام اخلاقى واجتماعى اسلام دارد، در آيات قرآن تاكيد و ترغيب شده است:

 

«مثل الذين ينفقون اموالهم في سبيل الله كمثل حبة انبتت‏سبع سنابل في كل سنبلة ماة حبة والله يضاعف لمن يشاء والله واسع عليم‏» (5) .

 

(مثل آنان كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏كنند، همانند دانه‏اى است كه هفت‏خوشه برآورد كه در هر خوشه، يكصد دانه باشد و خداوند آن را براى هركس كه بخواهد چند برابر مى‏كند و خداوند گشايش دهنده و داناست) .

 

علامه طباطبائى‏قدس سره مى‏گويد:

 

«منظور از انفاق در راه خدا اين است كه براى يك غرض دينى انجام داده شود تا موجب خشنودى خدا گردد و راه خدا اختصاص به كار خاصى ندارد زيرا كلمه «في سبيل‏الله‏» به طور مطلق ذكر شده است .

 

«الذين ينفقون اموالهم في سبيل الله ثم لا يتبعون ما انفقوا منا و لا اذى لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون‏» (6) .

 

(كسانى كه اموال خود را در راه خدا صرف مى‏كنند وبه دنبال آنچه داده‏اند، نه منتى مى‏گذارند ونه آزارى مى‏رسانند براى ايشان است پاداششان نزد پروردگار، ونه بيمى دارند و نه غمناك مى‏شوند) .

 

«و انفقوا مما رزقناكم من قبل ان ياتي احدكم الموت فيقول رب لولا اخرتني الى اجل قريب فاصدق و اكن من الصالحين‏» (7) .

 

(از آنچه روزى شما كرديم، در راه خدا انفاق كنيد، پيش از آنكه مرگ شما فرا رسد، پس در آن حال گويد پروردگارا اجل ما را اندكى تاخير انداز تا صدقه و انفاق بسيار كنم و از نيكوكاران باشم) .

 

«ها انتم هؤلاء تدعون لينفقوا في سبيل الله فمنكم يبخل و من يبخل فانما يبخل على نفسه والله الغنى و انتم الفقراء . .» (8) .

 

(شما همان مردمى هستيد كه براى انفاق در راه خدا دعوت شده‏ايد كه بعضى از شما بخل مى‏ورزند هركه در انفاق بخل كند، به ضرر خود عمل كرده واز پاداش خدا محروم است و گرنه خدا از خلق بى‏نياز است و شما فقير و نيازمنديد) .

 

امام صادق عليه السلام فرمود:

 

«ليس شئ اثقل على الشيطان من الصدقة على المؤمن و هي تقع في يد الرب تبارك و تعالى قبل ان تقع في يدالعبد» (9) .

 

(چيزى از صدقه دادن به مؤمن، نزد شيطان سنگين‏تر نيست زيرا پيش از آنكه به دست‏بنده برسد، به دست‏خدا مى‏رسد) .

 

و در روايت ديگر آمده است:

 

«ان الله عزوجل يقول: ما من شئ الا وقد وكلت‏به من يقبضه غيري الا الصدقة فاني اتلقفها بيدي تلقفا» (10) .

 

(خداوند متعال مى‏فرمايد: هيچ چيزى نيست مگر اينكه من فرشته‏اى براى گرفتن آن مامور كرده‏ام، مگر صدقه كه آن را خود دريافت مى‏كنم) .

 

به خاطر همين بود كه پيشوايان دين ما بعد از آنكه به فقيرى كمك مى‏كردند، دست‏خود را مى‏بوسيدند (11) .

 

از امام سجاد عليه السلام علت آن را پرسيدند فرمود:

 

«انها تقع فى يدالله قبل ان تقع فى يد السائل‏» (12) .

 

(صدقه قبل از آنكه به دست‏سائل برسد، به دست‏خداى تعالى مى‏رسد) .

 

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

 

«ما تقع صدقة‏المؤمن في يد السائل حتى تقع في يدالله . .» (13) .

 

(صدقه مؤمن قبل از رسيدن به دست‏سائل، به دست‏خدا مى‏رسد) .

 

چه چيز را بايد انفاق كرد؟

قرآن مجيد مى‏فرمايد:

 

«يا ايها الذين آمنوا انفقوا من طيبات ما كسبتم و مما اخرجنا لكم من الارض و لا تيمموا الخبيث منه تنفقون و لستم بآخذيه الا ان تغمضوا فيه و اعلموا ان الله غني حميد» (14) .

 

(اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از مالهاى پاكيزه‏اى كه اندوخته‏ايد واز آنچه برايتان از زمين رويانيده‏ايم، انفاق كنيد و به سراغ قسمتهاى ناپاك آن نرويد، درحالى كه خود شماحاضر نيستيد آنهارا بپذيريد، مگراز روى اغماض وكراهت وبدانيد خداوندبى‏نياز وشايسته ستايش‏است) .

 

اين آيه كيفيت مال انفاق را بيان مى‏كند كه بايد از مال پاكيزه باشد نه از مال پستى كه كسى آن را جز با اغماض قبول نمى‏كند، زيرا دادن چنين مالى را نمى‏توان جود و سخاوت ناميد و موجب محبت و كمال نفس نخواهد شد .

 

آرى از آنجا كه بعضى از مردم عادت كرده‏اند هميشه از اموال بى‏ارزش و آنچه تقريبا از مصرف افتاده و قابل استفاده خودشان نيست، انفاق كنند و اين‏گونه انفاقها نه موجب تربيت معنوى و پرورش روح انسانى در انفاق كننده است ونه سود چندانى به حال نيازمندان دارد، بلكه يك نوع اهانت و تحقير نسبت‏به آنها محسوب مى‏شود اين آيه صريحا مردم را از اين كار نهى مى‏كند و مى‏گويد: چگونه از اين اموال انفاق مى‏كنيد درحالى كه خودتان حاضر به پذيرش آن نيستيد، مگر از روى كراهت؟ آيا بايد برادران دينى شما واز آن بالاتر، خدائى كه در راه او انفاق مى‏كنيد، در نظر شما از خودتان كمتر باشند و در حقيقت آيه به يك نكته دقيقى اشاره مى‏كند و آن اين كه انفاقهائى كه در راه خدا مى‏شود يك طرف آن مستمندان هستند و طرف ديگر خداست كه به خاطر او انفاق انجام مى‏گيرد، دراين حال اگر اموال پست و بى‏ارزش انتخاب شود از يك سو توهين به مقام شامخ پروردگار محسوب مى‏شود كه او را شايسته اجناس «طيب‏» نشمرده واز سوى ديگر تحقيرى است نسبت‏به نيازمندانى كه ممكن است عليرغم تهيديستى مقام بلندى از نظر ايمان وانسانيت داشته باشند و روح آنها بر اثر چنين انفاقى آزرده گردد .

 

و نيز مى‏فرمايد:

 

«لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون و ما تنفقوا من شى فان الله به عليم‏» (15) .

 

(هرگز به نيكى نمى‏رسيد مگر اينكه از آنچه دوست داريد انفاق كنيد و آنچه انفاق مى‏كنيد خداوند از آن باخبر است) .

 

بنابراين رسيدن به مقام نيكوكاران واقعى، شرائط زيادى دارد كه يكى از آنها انفاق كردن از اموالى است كه مورد علاقه انسان است) .

 

نفوذ اين آيه در دلهاى مسلمانان به قدرى سريع بود كه بلافاصله بعد از نزول، اثر آن ظاهر گشت از جمله: يكى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله به نام «ابوطلحه انصارى‏» در مدينه نخلستان و باغى داشت‏بسيار با صفا و زيبا كه همه در مدينه از آن سخن مى‏گفتند درآن، چشمه آب صافى بود كه هر موقع پيامبر صلى الله عليه و آله به آن باغ مى‏رفت از آن آب ميل مى‏فرمود و وضو مى‏ساخت و علاوه بر همه اينها آن باغ درآمد خوبى براى «ابوطلحه‏» داشت پس از نزول آيه به خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: مى‏دانيد كه محبوبترين اموال من همين باغ است و من مى‏خواهم آن را در راه خدا انفاق كنم تا ذخيره‏اى براى روز قيامت من باشد پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «بخ بخ ذلك مال رابح لك‏» (آفرين بر تو آفرين برتو، اين ثروتى است كه براى تو سودمند خواهد بود) .

 

سپس فرمود: من صلاح مى‏دانم كه آن را به خويشاوندان نيازمند خود بدهى، «ابوطلحه‏» دستور پيامبر را عمل كرد و آن را ميان بستگان خود تقسيم كرد (16) .

 

چه مقدار بايد انفاق كرد؟

قرآن مجيد مى‏فرمايد:

 

«يسئلونك ما ذا ينفقون قل العفو» . (از تو سئوال مى‏كنند چه چيز انفاق كنند؟ بگو: از مازاد نيازمندى خود) .

 

در تفسير «درالمنثور» در شان نزول اين قسمت از آيه از «ابن عباس‏» نقل شده كه هنگامى كه خداوند به مسلمانان دستور داد كه براى پيشرفت آئين حق انفاق نمايند، گروهى از صحابه و ياران رسول اكرم صلى الله عليه و آله از او سئوال كردند كه ما نمى‏دانيم چه مقدار از اموال خود را انفاق كنيم؟ آيا همه را انفاق كنيم ويا مقدارى از آن را؟ در پاسخ آنها آيه فوق نازل شد و به آنها دستور داد در انفاق خود رعايت «عفو» كنند .

 

مراد از «عفو» چيست؟ معانى مختلفى ذكر شده و پيشوايان اسلام وائمه معصومين هنگام تفسير اين كلمه «حد وسط‏» و گاهى هم كلمه «فضل‏» كه به معنى زيادى است ذكر كرده‏اند . مضمون و محتواى اقتصادى عفو در تفسير به روشنى ذكر شده است‏به اين معنا كه:

 

«العفو فضل عن الاهل والعيال والفضل عن الغنى ان العفو اطيب المال وافضله‏» (17) .

 

(عفو يعنى مازاد از هزينه اهل خانه، مازاد ثروت و مازاد مايحتاج به طور كلى، و نيز به معنى خوشگوارترين و ناب‏ترين مال و ثروت) .

 

«اصل العفو في‏اللغة الزيادة فالغالب ان ذلك انما يكون فيما يفضل عن حاجة الانسان في نفسه و عياله‏» (18) .

 

(عفو در لغت‏به معناى زيادى وافزونى است و بنابر عقيده غالب مازاد مايحتاج انسان و خانواده‏اش منظور است كه بايد انفاق شود) .

 

بعضى از مفسرين گفته‏اند:

 

«العفو: الفضل و الزيادة فكل مازاد على النفقة الشخصية فهو محل للانفاق‏» (19) .

 

(عفو به معناى مازاد وافزونى است و هر آن چيزى كه از هزينه شخصى فزون آيد، بايد انفاق كرد) .

 

از اينجاست كه «جابر بن عبدالله انصارى‏» مى‏گويد:

 

«بعضى از افراد ما كه زمينهاى كشاورزى اضافى داشتند گفتند آن را در ازاى يك سوم يا يك چهارم يا نصف محصول به اجاره مى‏دهيم، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: هركه زمينى وسيع و اضافى دارد، بايد آن را كشت كند يا به برادرش ببخشد تا او كشت كند، نه اينكه به او اجاره بدهد يا او را براى كشاورزى در آن به مزدورى بگيرد (20) .

 

«رافع بن خديج‏» مى‏گويد:

 

«ما در ازاى گرفتن خراج زمين را به ديگران مى‏داديم پيامبر فرمود:

 

«من استغنى عن ارضه فليمنحها اخاه او ليدع‏» (21) .

 

(هركس زمين اضافى دارد، يا به برادرش ببخشد يا اينكه از زمين دست‏بردارد) .

 

البته در منابع اهل سنت احاديث مستندى در تقبيح مزارعه واجاره دادن زمين آمده است‏با تاكيد روى اين نكته كه زمين را يا خود زيركشت‏ببريد يا به رايگان براى كشت در اختيار برادر خود قرار دهيد (22) .

 

«محمد غزالى‏» نويسنده معروف مصرى در كتاب «الاسلام والمناهج الاشتراكية‏» نقل كرده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏فرمود:

 

«هركه مركب اضافى دارد به كسى كه مركب ندارد، بدهد و هركه توشه اضافى دارد بايد به كسى كه توشه ندارد، بدهد . روى اين حديث مى‏گويد: آنگاه از انواع واقسام دارائى چندان بر شمرد و نام برد كه دانستيم كه هيچ يك از ما نسبت‏به اضافه دارايى خويش ذيحق نمى‏باشد (23) .

 

از آيه شريفه و سخنان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله برمى‏آيد كه تنها منظور از عفو مقاصد اخلاقى محض نيست‏بلكه كاربرد معاشى واقتصادى قوى هم دارد .

 

قرآن كريم در بيان يكى از اوصاف مؤمنان مى‏فرمايد:

 

«والذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قواما» (24) .

 

(آنها كسانى هستند كه هرگاه انفاق كنند، نه اسراف مى‏كنند و نه سخت‏گيرى، بلكه در ميان اين دو حد اعتدالى دارند) .

 

سخن روى كيفيت انفاق مؤمنان است و مى‏گويد: انفاقى عادلانه و دور از هرگونه اسراف و سختگيرى دارند نه آنچنان بذل و بخششى كنند كه زن و فرزندشان گرسنه بماند و نه آنچنان سختگير باشند كه ديگران از مواهب آنها بهره نگيرند .

 

پى‏نوشت:

 

1) فلسفه اقتصاد اسلامى، ص 11 و 12 .

 

2) همان كتاب، ص 25 .

 

3) نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 328 .

 

4) دعائم الاسلام، ج‏1، ص 245 .

 

5) سوره بقره، آيه: 261 .

 

6) سوره بقره، آيه: 262 .

 

7) سوره منافقون، آيه 10 .

 

8) سوره محمد (ص)، آيه 38 .

 

9) وسائل، ج‏6، ص 283 .

 

10) وسائل، ج‏6، ص 283 .

 

11) وسائل، ج‏6، ص 283 .

 

12) وسائل، ج‏6، ص 303 و 304 .

 

13) وسائل، ج‏6، ص 303 و 304 .

 

14) سوره بقره، آيه: 267 .

 

15) آل عمران، آيه 92 .

 

16) مجمع البيان، ذيل همين آيه .

 

17) مجمع البيان، ص 316 - منهج الصادقين، ج‏1، ص‏476 .

 

18) تفسير تبيان، ج‏1، ص 233 - تفسير كبير فخر رازى، ج‏4، ص 48 .

 

19) في ظلال القرآن، ج‏1، ص 336 .

 

20) سنن ابن ماجه، ج‏2، ص 820 - نسائى، جزء7، ص 36 - بخارى، ج‏1، جزء3، ص 141 - سنن ابن داود، ج‏3، ص 260

 

21) سنن ترمذى، ج‏2، ص 422 - 421 - ابن اجه، ج‏2، ص 833 .

 

22) بخارى، ج‏37 142 - 141 - ابيى داد، ص 257 و 259 - حديثهاى 3389 و 3396، 3398، 3399 - سنن ابن ماجه، ج‏2، ص 820 و 823 .

 

23) الاسلام والمناهج الاشتراكية، ص 28 .

 

24) سوره فرقان، آيه: 67 .

 

منبع : فصلنامه  مکتب اسلام

 

v
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها