شاعر این شعر حسینی و کاشف سعید بیابانکی، آسمانی شد...
شنبه 25 آذر 1391 2:56 PM
سلام
دوستان "اصغر حاج حیدری" متخلص به "خاسته" شاعر مردمی درگذشت
شاید برایتان جالب باشد که ای شاعر با این که تحصیلات آکادمیک نداشت و سرایدار مدرسه بود ولی از محبوبترین شاعران استان اصفهان است.
وی به اقرار سعید بیابانکی شاعر شناخته شده و مطرح کشورمان ، کاشف وی بوده است
خلاصه ای از ندگی نامه وی به نقل از سایت فارس:
اصغر حاج حیدری معروف به «خاسته» شاعر پیشکسوت انقلاب شب گذشته پس از تحمل ماهها بیماری سرطان کبد دار فانی را وداع گفت.
اصغر حاج حیدری شاعر مردمی در شب یلدای سال 1324 در خمینیشهر متولد شد. او نوجوانی را همراه پدر به شغل دورهگردی مشغول بود و جوانی را با کارگری امرار معاش کرد. وی در سال 1357 به استخدام آموزش و پرورش درآمد و در مدارس این شهر مستخدم شد.
اشعار اصغر حاج حیدری(خاسته) نمود و نماد اقبال عمومی به شعرهای محلی با گویش است و از این نظر سرودههای محلی وی را باید سدی در برابر میرایی این گویش و تشویق نسل جوان شاعر به سرودن اشعار محلی دانست.
وی پایهگذار ادبستان دانش آموزی صفا بود و شاعرانی مثل سعید بیابانکی، محسن نیکنام، محمدحسین صفاریان، جواد زهتاب، حسین حاج هاشمی، منیره سلطانپور، ملیحه احمدی، مطهره عباسیان، الهام عمومی و... پا به عرصه ادب گذاشتند.
خاسته بنیانگذار و دبیر کنگره بزرگ میلاد آفتاب بود که 18 سال در خمینی شهر پذیرای شاعران کشور می شد. از جمله افتخارات وی بنیانگذاری سوگواره ادبی ثارالله و برپایی محافل بصیرت حسینی نیز بوده است.
از او مجموعههای «دشت شبنم»، «عطر گندم»، «مهر مردم»، «کلوزه 1» و «نمکدون» منتشر شد و مجموعه «خورشید در مغاک» را گردآوری کرد.
ما برتو اي حسين دمادم گريستيم
اما چه سود چون به شما ننگريستيم
ما كوفيان عصر جديديم درنفاق
گفتيم يا حسين و يزيدانه زيستيم
ماتيغ را به خصم نه ، برخويش ميزنيم
خصميم يا كه دوست ندانيم كيستيم
پاسخ نميدهيم به هل من معين تو
تنهايي ات مدام كه ما يار نيستيم
ما خوگرفتهايم به بيداد هر زمان
كوپاي عزم، تا به عدالت بايستيم
شد سكهسكه گوهر اشكي كه داشتيم
آن را به چنگ معركهگيران گذاشتيم
اين هوچيان كه نام تودكانشان شده است
بي آبي خيام شما نانشان شده است
گيرند سكه سكه از احساس ما خراج
بازارشان گرفته زكذب وريا رواج
نسبت دهند بر تو سخنهاي ناپسند
اين قوم بر روايت عشق تو جاهلاند
گويند كرده اي طلب از اهل كوفه آب
تاجرعهاي دهند تو را از ره ثواب
غافل از آن كه چشمهي آب بقا تويي
خضر از كف تو خورده براي حيات آب
دريا تو بودي و سپه كوفه چون كوير
دريا كجا كند طلب آب از سراب
گفتند اهل بيت تو گشتند خوار وزار
ناكام گشتهاي توو خصم تو كامياب
خواندند خوار خواهر آزادهي تو را
دوراست خواري از حرم پاك بوتراب
خواري كجا و زينب آزادهي علي
ذلّت كجا و دختر بانوي آفتاب
اي زادهي رسول، كه عزت از آن توست
هرجا نماز عشق شود با اذان توست
ذلّت نبود شأن تو خواري نخواستي
تكبير عشق گفتي و مردانه خاستي
برخاستي به عزم و نشستي به خون خويش
پشت فساد و فتنه شكستي به خون خويش
آن دم كه شد به نيزه سرتاي امام عشق
گفتم زدند سكهي دولت به نام عشق
خون تو نقش پرچم فتح القريب شد
نصر خدا تو را زشهادت نصيب شد
آغاز شد براي تو دوران ديگري
آن روز بود سوم شعبان ديگري
ناگهان چقدر زود دیر می شود...