0

آخرین صحابی و نخستین زائر حسینی

 
nazaninfatemeh
nazaninfatemeh
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1389 
تعداد پست ها : 81124
محل سکونت : تهران

آخرین صحابی و نخستین زائر حسینی
جمعه 3 آذر 1391  10:49 PM

آخرین صحابی و نخستین زائر حسینی

 
           
 

یکی از راههای عمیق و در عین حال ساده و آسان برای شناخت اسلام و آثار سازنده آن، مطالعه زندگی اصحاب خاص پیامبر(ص) و امامان معصوم(علیهم السلام) است. آنها که تا آخر عمر در خط پیامبر و امامان بودند و از جانب آن بزرگوران مورد تایید قرار گرفتند. جابر بن عبد الله انصاری از افراد نادری است که براستی شاگرد فهیم، عارف، پارسا، مجاهد و وارسته پیامبر(ص) بود. وی بیش از90 سال عمر پربرکت خود را در راه اسلام و گسترش آن صرف کرد و شیرمردی مخلص و نستوه، عابدی وارسته و عاشق و عالمی پرتلاش بود. جابر پنج امام را درک کرد، از شاگردان و یاران مخصوص همه آنها بود و در نشر اندیشه آنان، سهمی بزرگ داشت.«جابر بن عبد الله انصاری » کسی بود که هم اسلام او را پرورش داد و هم او موجب رشد و گسترش اسلام شد. او در این میدان، گوی سبقت از همگنان ربود و چنان درخشید که وی را از «اصفیا»می دانند. او به دو موضوع، که در مکتب اسلام بسیار مهم و سرنوشت ساز است، اهمیت بسیار می داد: 1- پاسداری و نگهبانی عمیق و جدی از خط راستین ولایت و رهبری امامان برحق، 2- نقل و نشر احادیث پیامبر و امامان(علیهم السلام) و گسترش فرهنگ اسلام. او چنان به نشر روایات اهمیت می داد که در تمام کتب احادیث اسلامی، نام او به عنوان ناقل حدیث و ناشر فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) می درخشد. پس ضروری است که زندگی این بزرگوار را مورد مطالعه قرار داده، از آن درس گیریم و درزندگی خود به کار بندیم.
   
جابر کیست؟
     
جابر بن عبد الله انصاری یار باوفای پیامبر(ص) و شیفته حق و پاسدار جان برکف اسلام حدود پانزده سال قبل از هجرت در مدینه و در خانواده ای محترم، از خاندان «خزرج » متولد شد. پدر جابر«عبد الله بن عمرو» از نخستین کسانی است که قبل از هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه، اسلام را پذیرفت. او تمام زندگی اش را وقف گسترش اسلام کرده بود. و بیش از صد سال داشت. در جنگ بدر شرکت کرد و در جنگ احد به درجه رفیع شهادت دست یافت. نام مادرجابر «نسیبه » بود و دختر، عقبه بن عدی به شمار می آمد.
   
جابر در عصر پیامبر
   
هنگامی که پدر جابر به شهادت رسید، جابر 9 خواهر داشت. گروهی بر این باروند که جابر پنج فرزند داشت، سه پسر که عبد الرحمن، محمد و حمید نام داشتند. و دو دختر که میمونه و ام حبیب خوانده می شدند. به سبب نام پسرهایش، جابر را ابو عبد الرحمن و ابو محمد و گاه ابو عبد الله می خواندند. جابر در عصر پیامبر(ص) عنصری پاک، مجاهدی مخلص و صحابی رسول خدا(ص) شمرده می شد و همراه پیامبر(ص) در 19 غزوه شرکت کرد. امام باقر(ع) فرمود: از جابر بن عبد الله انصاری شنیدم که می گفت: از رسول خدا(ص) در مورد سلمان پرسیدم، فرمود: سلمان دریای علم و معرفت است که نمی توان به آخر آن رسید. سلمان دارای علم گذشته و آینده است. خداوند دشمن دارد، کسی را که با سلمان دشمنی کند و دوست دارد آن را که با سلمان دوستی ورزد. عرض کردم در باره ابوذر غفاری، مقداد، و عمار یاسر چه می فرمایی؟حضرت پاسخ را تکرار کرد. از محضر رسول خدا(ص) بیرون آمدم، تا این چهار تن (سلمان، ابوذر، مقداد، عمار یاسر) را دیدار کنم و به آنها بشارت دهم. وقتی از حضور رسول خدا(ص) حرکت کردم، فرمود: «الی یا جابر و انت منا، ابغض الله من ابغضک و احب من احبک » ای جابر، تو از خاندان ما هستی، خداوند دشمن دارد آن را که با تو دشمنی ورزد و دوست دارد آن را که با تو دوستی کند.
   
وصیت مخصوص پیامبر(ص) به جابر
     
از ویژگیهای جابر بن عبد الله انصاری وصیت پر راز و رمز رسول خدا(ص) به اوست. این امر شگفت انگیز بیانگر مقام ارجمند و شخصیت عظیم جابر است. رسول خدا(ص) به جابر فرمود: «امید آن است که عمر طولانی کنی تا فرزندی از من را که از نسل حسین(ع)است و محمد نام دارد، ببینی که علم دین را می شکافد و تشریح می کند. وقتی او را ملاقات کردی، سلامم را به وی برسان.
   
جابر بعد از پیامبر(ص)
     
از گفتار و روش جابر و قراین بسیار استفاده می شود که جابر بن عبد الله انصاری، بعد از رحلت پیامبر(ص)، هیچگاه به راه دیگران نرفت و با کمال شهامت در خط راستین اسلام پابرجا ماند. و از افراد نادری است که فراز و نشیبها وی را نلغزاند. ابو زبیرمکی می گوید: جابر را دیدم بر عصایی تکیه داده، از کوچه های مدینه عبور کرد، به محل اجتماع مردم مدینه آمد و گفت: «علی خیر البشر فمن ابی فقد کفر، معاشر الابصار ادبوا اولادکم علی حب علی.» علی(ع) بهترین انسانهاست، پس هر کس منکر این موضوع شود، راه کفر پیموده است. ای مردم مسلمان مدینه، فرزندان خود را بر اساس دوستی و عشق علی(ع) تربیت کنید، هر کس مانع از آن شد، بنگرید که مادرش چگونه او را زاده است. (اصالت خانوادگی ندارد.) «ابو زبیر» می گوید: از جابر پرسیدم:علی(ع) چگونه شخصی بود؟ جابر ابروانش را که روی چشمانش افتاده بود، بالا زد و گفت:علی(ع) بهترین افراد بشر در روی زمین بود. در زمان رسول خدا(ص) هرگاه می خواستیم منافقان را بشناسیم، معیار ما ارتباطبا علی(ع) بود. یعنی هر که با علی(ع) رابطه خوبی نداشت، منافق بود و هر که روابط خوبی با حضرت داشت، مسلمان حقیقی بود.
   
ناشر افکار خاندان نبوت
      
تلاش بی وقفه از ویژگیهای جابر بود در نشر افکار و فرهنگ امامان(علیهم السلام) در زمانی که دشمنان برای پوشاندن فرهنگ اهل بیت(علیهم السلام) تلاش می کردند، جابر گاه برای دریافت حدیثی از پیامبر(ص) از مدینه به سوی شام (با وسایل آن زمان) حرکت می کرد. در مورد وثاقت جابر، امام باقر(ع) فرمود: «جابر هرگزدروغ نمی گوید.» در این باره، تاریخ نویسان گفته اند: «و کان من المکثرین فی الحدیث، الحافظین للسنن.» جابر در نقل گفتار و فرهنگ اسلام بسیار کوشا بود و از پاسداران سنتهای اسلام به شمار می آمد.
     
یاور امام زمان(ع)
  
بعضی از دانشمندان و سیره نویسان، تاویل معنای آیه (ان الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد) را به رجعت جابر با امام زمان حضرت مهدی(ع) مربوط می دانند. شاید رسول خدا(ص) یا یکی ازامامان(علیهم السلام) با خواندن آیه فوق به جابر بشارت داد که، هنگام ظهور حضرت مهدی(ع) زنده می شوی؛ از یاران نزدیک و مخلص آن حضرت خواهی بود و در تثبیت و گسترش حکومت جهانی آن حضرت نقش بسزایی بر عهده خواهی داشت.
   
نخستین زائر کوی حسینی(ع)
    
آنچه بر شهرت جابر افزود و نام او را جهانی و جاودانه ساخت، این بود که در روز اربعین سال 61 هجری، به عنوان «نخستین زیارت کننده مرقد شریف امام حسین(ع)، به کربلا آمد و به زیارت پرداخت.» پیوند مقدس و مخلصانه با امام حسین(ع) به وی رنگ حسینی داد و او در کنار امام حسین(ع) بر قله رفیع جهان و زمان قرار گرفت; زیرا زیارت او زیارتی معمولی نبود، بلکه زیارتی سیاسی و انقلابی و پایه گذار شکستن زرق و برق طاغوت زمان(یزید) و طاغوتهای دیگر بود. این زیارت چون پتکی بر سریزیدیان و بردگان زر و زور فرود آمد. گویا خداوند می خواست تا جابر در پرتو نور حسینی در همه جا حضور یابد و شیوه اش، الگویی برای مسلمانان راستین گردد.
        
چگونگی زیارت جابر
     
«عطیه عوفی » می گوید:من با جابر بن عبد الله انصاری به زیارت قبر حسین(ع) رفتم. وقتی به کربلا رسیدیم، جابر نزدیک شط فرات رفت، غسل کرد. قطیفه ای به کمر بست و قطیفه ای دیگر بر دوش افکند. سپس کیسه ای که همراهش بود، گشود و از آن آرد «سعد» (ریشه خوشبوی کوفی)برون آورد و خود را خوشبو کرد. سپس به طرف مرقد شریف امام حسین(ع) حرکت کرد; در حالی که مشغول ذکر خدا بود، خود را نزدیک قبور رساند و گفت: مرا به قبر حسین(ع) برسان تا آن را لمس کنم. دستش را گرفتم و به قبر رساندم. هنگامی که دستش به خاک مرقد حسین(ع) رسید، از شدت اندوه بیهوش شد و به روی قبرافتاد. من بر وی آب پاشیدم. وقتی به هوش آمد، سه بار گفت: یا حسین! یاحسین! یاحسین! سپس گفت: «حبیب لا یجیب حبیبه » آیا دوست جواب دوستش را نمی دهد؟! بعد گفت: چگونه جواب دهی که خون ازرگهای گلویت بر سینه و شانه ات فرو ریخته و میان سر و بدنت جدایی افتاده است! من گواهی می دهم تو فرزند بهترین پیامبران و سرورمؤمنان و اسوه تقوا و پرهیزکاری و زاده هادیان و رهبران، وپنجمین تن از اصحاب کسا، فرزند بزرگترین نقبا(علی-ع-) و فرزندسرور زنانی. چرا چنین نباشی که دست سید المرسلین تو را پروراند، در دامن پرهیزکاری بودی از پستان ایمان شیر خوردی، با اسلام از شیر بازگرفته شدی و در زندگی و هنگام مرگ پاک بودی. قلب مؤمنان، از فراقت سوخت. آنها شک ندارند که تو زنده ای، سلام و خشنودی خدا بر تو باد. گواهی می دهم داستان تو مانند جریان شهادت حضرت یحیی بن زکریا بود. (که طاغوت زمان سر از پیکرش جدا کرد.) عطیه عوفی می گوید: سپس جابر، به اطراف قبر امام حسین(ع) متوجه شد و سایر شهیدان کربلا را چنین زیارت کرد: «درود و سلام بر شما ارواحی که در محور قبر امام حسین(ع) جای گزیدید. و شتر خود را در آستان او خوابانیدید. گواهی می دهم شما نماز را به پا داشتید و زکات را ادا کردید و امر به معروف و نهی از منکر انجام دادید و با منحرفان و ملحدان جنگیدید.شما خدا را عبادت کردید تا مرگتان فرا رسید. سوگند به خدایی که محمد(ص) را به راستی فرستاد، ما با شما در آنچه بدان واردشدید، شریک بودیم. عطیه عوفی می گوید: از او پرسیدم:ما چگونه در جهاد و پیکار آنها (شهیدان کربلا) شرکت داریم؟ مادر فراز و نشیب همراه آنها نبودیم و شمشیر نکشیدیم؛ ولی این شهیدان جانبازی کردند، به گونه ای که سرهایشان از بدنشان جداشد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه گشتند؟! جابر در پاسخ گفت: ای عطیه، از حبیب خود رسول خدا(ص) شنیدم که می گفت: هر کس قومی را دوست بدارد، با آنها محشور می شود و هر کس عمل قومی رادوست بدارد، در آن عمل با آنها شریک است. سوگند به خداوندی که محمد(ص) را به راستی فرستاد، نیت من و اصحابم همان نیت امام حسین(ع) و اصحاب اوست; نیتی که بر اساس آن به شهادت رسیدند.
   
دیدار با امام سجاد(ع) و همراهان آن حضرت
  
آیا جابر در روز اربعین کاروان اهل بیت(علیهم السلام) را نیز زیارت کرد؟ در این باره، چهار نظر وجود دارد: 1- امام سجاد(ع) و همراهانش درهمان اربعین اول (20 صفر سال 61) از شام به کربلا آمد و در همان روز با جابر ملاقات کردند. 2- این ملاقات، در اربعین دوم همان سال یا در اربعین سال بعد(سال 62 هجری) تحقق یافت. 3- جابر و همراهان در اربعین اول سال 61 هجری به زیارت قبرامام حسین(ع) توفیق یافتند، ولی ملاقات اهل بیت (علیهم السلام)بعد از خروج از کوفه، در مسیر خود به شام نخست به کربلا آمدند، به زیارت پرداختند و سپس به شام رفتند؛ آنها در این روز که مصادف با اربعین بود با جابر و همراهانش ملاقات کردند. به نظرمی رسد که نظر سوم و چهارم از بقیه مناسبتر است.
   
نام جابر بر ضریح امام حسین(ع)
      
جالب توجه اینکه در بالای ضریح مقدس امام حسین(ع) که به وسیله شیعیان از هندوستان تهیه شده و 5/5 متر دراز و 5/4 متر پهنادارد، با آب طلای خالص آیه نور و پس از آن، این حدیث نبوی نگاشته شده است: «یا جابر زر قبر الحسین فان زیارته تعدل ماه حجه و ان قبر الحسین بن علی ترعه من ترع الجنه ... و ان کربلا ارض الجنه » ای جابر، قبر حسین(ع) را زیارت کن؛ زیراپاداش زیارت قبرحسین(ع) با پاداش انجام دادن صد حج (مستحبی)برابر است؛ و در حقیقت قبر حسین بن علی(ع) گلزاری از گلزارهای بهشت است... و زمین کربلا، زمین بهشت به شمار می آید. جابر به سفارش پیامبر(ص) عمل کرد و به عنوان نخستین زائر، در موقعیتی دشوار، این سنت عظیم را بنیان نهاد.
   
رحلت جابر
    
پس از آنکه جابر، پیام رسول خدا(ص) را به امام باقر(ع) رساند،امام باقر(ع) به جابر فرمود: وصیت خود را آماده کن; زیرا تودر مسیر حرکت به سوی خدایی! قطرات اشک از چشمان جابر سرازیرشد و به امام باقر(ع) عرض کرد: آقای من، این خبر را قبل ازشما رسول خدا(ص) به من داد و فرمود: «چند روز پس از دیدار با محمد بن علی (امام باقر-ع-) از دنیامی روی.» امام باقر(ع) فرمود: «ای جابر، سوگند به خدا، خداوند علم گذشته و حال و آینده تا روز قیامت را به من عنایت فرموده است.» جابر وصیت کرد; آماده سفر شد. و سر انجام در 73یا 74 یا 78 قمری در 94 سالگی در مدینه از دنیا رفت. طبق بعضی از روایات، امام صادق(ع) فرمود: جابر، آخرین نفر از اصحاب بود که باقی مانده بود. ابان بن عثمان، که در آن وقت حاکم مدینه بود، بر جنازه جابر نمازخواند.او به فرزندان جابر پیام فرستاده بود وقتی پدرتان از دنیارفت، او را به خاک نسپارید تا من بر جنازه اش نماز بخوانم.زیرا حاکمان نماز خواندن بر جنازه بزرگان را امتیاز و افتخارمی دانستند. گرچه جابر بن عبد الله انصاری، در میدان نبرد با دشمن به شهادت نرسید، ولی با شمشیر قلم و بیان و در مسیر مبارزه پیوسته بادشمنان بود. او با افشاگریهایش بینی دشمنان کینه توز را به خاک مالید و از حریم مقدس امامان معصوم(ع) دفاع کرد. بی تردید،جابر از مصداقهای روشن این سخن رسول خدا(ص) به شمار می رود: «اذا کان یوم القیامه یوزن مداد العلماء مع دماء الشهداءفیرجح مداد العلماء علی دماء الشهداء» هنگامی که روز قیامت می شود، مرکب قلم دانشمندان را با خون شهیدان می سنجند; پس مرکب قلم دانشمندان بر خون شهیدان برتری می یابد

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها