پاسخ به:عنایات حضرت ابولفضل العباس به شیعیان
جمعه 3 آذر 1391 9:47 PM
حجة الاسلام والمسلمين آقاى شيخ موسى فخر روحانى در يادداشتهاى خويش آورده اند:
در سالهاى آخر عمر رژيم سابق ، مخلص از سوى حسينيه اصفهانيهاى مقيم آبادان ، براى سخنرانى دعوت مى شدم و گهگاه نامه هايى از اعضاى فريبخورده گروهكهاى وابسته به قدرتهاى خارجى مى رسيد كه به لحاظ ايرادهاى مندرج به اسلام غالب آنها، خود را موظف به پاسخگويى و رفع اشكال مى دانستم .
در يكى از آنها، نويسنده پرسيده بود: چرا آن همه پول ، صرف طلا كارى درب سقا خانه حسينيه شد است ؟...
با توجه به وضع رقت آور فقرا و تهيدستان جامعه ، گفتم : بهتر است با هيئت امناى حسينيه در اين خصوص صحبت شود. يكى دوتاى از آنها در همان مجلس حضور داشتند. آنان پاسخ دادند: بهتر است با كسى كه اين درب را خريده و آورده است ، صحبت كنيد! اتفاقا بانى آن اقدام هم در مجلس بود. وقتى مشاراليه مورد سؤ ال قرار گرفت ، پاسخ داد:
من در يكى از سفرها به هنگام بازگشت به آبادان ، يكباره متوجه شدم كه بر اثر سرعت زياد اتومبيل ، لاستيك جلو تركيده است ، و اين در حالى بودم كه همه افراد خانواده ام با من در همان سوارى نشسته بودند. ماشين از كنترل من خارج شد و مى دانستم اكثرا خواهيم مرد. در همان حاليكه سوارى شروع به غلتيدن كرده بود، اين جمله در قلبم گذشت : يا ابوالفضل ، از قادر مطلق بخواه ما را از خطر حفظ كند، من هم درب سقا خانه حسينيه اصفهانيها را طلا كارى مى كنم .
ماشين چند بار غلطيد و به صورتى در آمد كه حاضر نشدم ان را با وسايل ممكن به آبادان ببرم و لذا همانجا رهايش كردم ؛ اما حتى يك نفر از سر نشينان آن هم خراشى برنداشت . همه مى گفتند: چه شد كه بعد از آن همه غلطيدن و از بين رفتن اتومبيل ، هيچ كس طورى نشد؟!
لذا من هم به محض رسيدن به آبادان ، به حسينيه آمدم و با گرفتن اندازه ابعاد درب سقاخانه ،
طرح عمل به نذر خود را شروع كردم و اين چيز ناقابل را تقديم اين سقا خانه كردم .
عالم محضر خداست درمحضر خدا گناه نکنید حضرت امام (ره)