امكان تشرف به حضور امام زمان(عج)
یک شنبه 18 مرداد 1388 1:44 PM
اگر از دیدگاه عقل به مسئله تشرف به محضر امام عصر(عج) بنگریم، هیچگونه مانعى در این باره وجود ندارد و عقل آن را ممكن مىداند. زیرا تحقق آن نه امرى محال است و نه مستلزم امر محال مىباشد. بنابر این، همانگونه كه خداوند به پیامبر مىفرماید: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ(1)؛ به مردم بگو، من نیز مانند شما انسانم.» امام عصر(علیهالسلام) نیز همچون پیامبر هستند و گرچه از انظار عموم غایب مىباشند، ولى عقل، دیدن و مشاهده آن حضرت را ممكن مىداند.
علاوه بر این ـ طبق شواهد متقن تاریخى، افراد بسیارى در دروه غیبت كبرى به حضور حضرتش رسیدهاند كه این دلیل قاطعى بر امكان تشرّف است. زیرا بهترین دلیل بر امكانِ چیزى، وقوع آن است.
در این جهتِ از بحث به همین مقدار بسنده مىكنیم. زیرا هدف اساسى ما این است كه این موضوع را از نظر روایات و براهین نقلى بررسى كنیم.
امكان تشرّف به حضور امام زمان(علیهالسلام) از نظر نقل
دسته اول: روایاتى است كه از آنها استفاده مىشود كه امام زمان(علیهالسلام) به طور طبیعى و معمولى، اما به صورت ناشناس و با «خفاى عنوان» در میان مردم و اجتماع مىباشند و مردم را مىبینند و مىشناسند و مردم نیز حضرت را مشاهده مىكنند، لكن آن حضرت را نمىشناسند.
اینك نمونههایى از آن روایات را متذكر مى شویم:
1ـ سدیر مىگوید: «از امام صادق(علیهالسلام) شنیدم كه مىفرمود: «به تحقیق در صاحب این امر شباهتى از یوسف خواهد بود.»
عرض كردم: گویا شما از غیبت وى سخن مىگویید؟
حضرت فرمود: چرا این مردم خوك صفت، موضوع غیبت را انكار مىكنند. ـ مگر نمىدانند كه ـ برادران یوسف كه عاقل و با خرد و فرزندان پیامبران بودند، هنگام ورود بر وى با او به گفتگو و داد و ستد پرداختند، اما او را نشناختند تا این كه خود را به آنان معرفى فرمود. آنگاه یوسف را شناختند. پس چرا این امت حیران، انكار مىكنند كه خداوند در پارهاى از اوقات، حجتش را از آنان مستور بدارد؟»
... فما تنكر هذه الأمّة أن یكون الله یفعل بحجّته ما فعل بیوسف و أن یكون صاحبكم المظلوم، المجحود حقّه، صاحب هذا الأمر یتردّد بینهم، و یمشی فی أسواقهم، و یطأ فرشهم ولایعرفونه حتّى یأذن الله له أن یعرّفهم نفسه كما اذن لیوسف حین قال له إخوته: «أءِنَّكَ لأَنْتَ یُوسُفُ قَالَ أَنَا یُوسُفُ»2 پس چرا این امت انكار مىكند كه خداوند با حجت خویش همان كند كه با یوسف كرد؟ یعنى صاحب شما كه مظلوم است و حقش را انكار مىكنند، در بین امت رفت و آمد كند و در بازارشان راه رود و بر فرشهایشان قدم نهد. ولى او را نشناسند تا خدا به وى اجازه دهد كه خود را به آنان معرّفى كند همچنان كه به یوسف اجازه داد در آن هنگام كه برادرانش به وى گفتند: آیا تو یوسفى؟! فرمود بلى، من یوسف هستم.»3
2ـ در حدیثى امام صادق(علیهالسلام) شباهت آن حضرت را با یوسف پیامبر چنین بیان مىفرماید: «و أمّا سنّة من یوسف فالستر یجعل الله بینه و بین الخلق حجاباً یرونه ولا یعرفونه»4
؛ «اما سنّتى كه از یوسف(علیهالسلام) در صاحب این امر مىباشد این است كه خداوند بین او و سایر خلق، حجابى قرار مىدهد كه او را مىبینند، ولى نمىشناسند.»
3ـ جناب محمّد بن عثمان ـ نایب خاصّ حضرت در غیبت صغرى ـ كه از دیگران به حال امام(علیهالسلام) آگاهتر است، مىفرماید:
«والله إنّ صاحب هذا الأمر لیحضر الموسم كلّ سنة فیرى الناس و یعرفهم و یرونه ولایعرفونه»5؛ «سوگند به خدا! همانا صاحب این امر همه ساله در موسم حج حاضر مىشود و مردم را مشاهده مىكند و مىشناسد و مردم نیز او را مىبینند، امّا مىشناسند.»
از این دسته روایات كه از نظر تعداد قابل ملاحظه است، نكاتى استفاده مىشود:
نكته اول:امكان مشاهده حضرت مهدى(علیهالسلام)
این روایات بیانگر امكان مشاهده حضرت مهدى(علیهالسلام) در غیبت كبرى است. زیرا در آنها تصریح شده است: «همان طور كه امام(علیهالسلام) مردم را مشاهده مىكند، مردم نیز آن حضرت را مىبینند، اما نمىشناسند.»
نكته دوم:چگونگى ارتباط با امام زمان(علیهالسلام) در غیبت كبرى
از این دسته روایات استفاده مىشود كه امام صادق(علیهالسلام) مدّتها قبل از تولد حضرت مهدى (علیهالسلام) با بهرهگیرى از قصّه حضرت یوسف، مسئله امكان تشرّف و ارتباط با آن حضرت را در عصر غیبت كبرى، ممكن دانسته و كیفیّت و چگونگى آن را نیز بیان فرمودهاند؛ آن جا كه حضرت در بیان سنّتى از یوسف در حضرت مهدى(علیهالسلام) فرمود: «خداوند بین او و خلق حجابى قرار مىدهد كه در عین حالى كه وى را مشاهده مىكنند، نمىشناسند.»
از جملهاى كه در چند حدیث آمده است، استفاده مىشود كه همان طور كه برادران یوسف (علیهالسلام) در هنگام مواجه شدن با وى، او را نشناختند و به عنوان عزیز و پادشاه مصر او را صدا زدند و از حضرتش تقاضاى كمك بیشتر كردند، حضرت مهدى(علیهالسلام) نیز چنین حالتى دارند كه در عصر غیبت كبرى، امكان دارد افرادى با حضرت برخورد و مراوده داشته باشند و با وى گفتگو نمایند، اما او را نشناسند؛ همانند یوسف(علیهالسلام) كه حتى برادران وى بعد از آن همه برخوردهاى متعدد كه همراه با گفتگو و داد و ستدهاى تجارى بود، یوسف(علیهالسلام) را نشناختند، تا این كه یوسف (علیهالسلام) كه به خوبى برادران را مىشناخت، خطاب به آنان فرمود: «آیا دانستید كه شما از روى جهالت با یوسف و برادرش چه كردید؟!»
در این هنگام برادران یوسف متوجه شدند و گفتند: «آیا تو یوسفى؟!»
فرمود: «من یوسفم و این هم برادرم.»6
نتیجه این كه، اگر چه تشرّف به حضور امام زمان(علیهالسلام) در عصر غیبت كبرى، امرى است ممكن، لكن باید دانست غالب كسانى كه به این سعادت بزرگ دست یافتهاند، در آن هنگام، حضرت را نشناختهاند، بلكه بعد از ملاقات با حضرت، طبق نشانهها و شواهد، فهمیدهاند كه مورد عنایت خداوند قرار گرفتهاند و لحظاتى را در حضور ولىّ خدا گذراندهاند.
شاهد بر این موضوع، حكایات و قضایاى فراوانى است كه توسط افراد موثّق و مورد اعتماد نقل گردیده است و به هیچ وجه قابل خدشه نیست.
البته دانستن این مطلب نیز لازم است كه در مواردى هم ممكن است بعضى از افراد در هنگام تشرّف، التفات به آن داشته باشند؛ لكن این موارد بستگى به اجازه خداوند دارد كه حضرت كسى را مورد عنایت خاصّ خودشان قرار دهند، اما در عین حال كه الطاف و عنایات حضرت مهدى (علیهالسلام) به شیعیان و ارادتمندانش فراوان است، لكن به جهت مصالح مهمترى كه در كار است، در چنین مواردى كه انسان هنگام برخورد و ملاقات با حضرت، ایشان را بشناسد اندك است.
نكته سوم: امام زمان(علیهالسلام) در دوران غیبت با مردم هستند
این روایات ما را متوجه این امر مىكند كه بودن آن حضرت در بین مردم، تأثیر عمیق اخلاقى و معنوى در روحیه افراد متدیّن و مؤمن مىگذارد. زیرا وقتى توجه داشته باشیم كه حجّت و ولىّ خدا بر اساس مصالح و حكمتهایى كه بر ما پوشیده است از انظار غایب مىباشد لكن غیبت آن حضرت به گونهاى نیست كه به كلّى از ما بیگانه و دور باشند، بیشتر به فكر خود سازى و اصلاح نفس خواهیم بود چنانكه در دعاى شریف ندبه مىخوانیم:
«بنفسی أنت من مغیّب لم یخل منّا، بنفسی أنت من نازح ما نزح عنّا؛ جانم به فداى غایبى كه از میان ما بیرون نیست! جانم به فداى دور از وطنى كه از ما بر كنار نیست!»
این عبارت به خوبى دلالت دارد كه امام زمان(علیهالسلام) در بین مردم حضور دارند؛ نه این كه از میان مردم، خارج و دور باشند. بدیهى است اعتقاد به ظهور ولىّ عصر(علیهالسلام) با این باور كه وى در زمان غیبت نیز در میان مردم است و از ما كنار نیست تأثیرات مثبت و سازندهاى دارد كه به برخى از آنها اشاره خواهد شد.
پی نوشت ها:
1- سوره كهف، آیه 11.
2- سوره یوسف، آیه 90.
3- غیبت نعمانى، ص 163؛ بحارالانوار، ج 52، ص 154.
4- كمال الدین، ص 351، ح 46.
5- كمال الدین، ص 440، ح 8.
6- سوره یوسف، آیات 89 و 90.