0

امكان تشرف به حضور امام زمان(عج)

 
saghi08
saghi08
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : دی 1387 
تعداد پست ها : 148
محل سکونت : فارس

امكان تشرف به حضور امام زمان(عج)
یک شنبه 18 مرداد 1388  1:44 PM

 

از نظر عقل و نقل

اگر از دیدگاه عقل به مسئله تشرف به محضر امام عصر(عج) بنگریم، هیچگونه مانعى در این باره وجود ندارد و عقل آن را ممكن مى‎داند. زیرا تحقق آن نه امرى محال است و نه مستلزم امر محال مى‎باشد. بنابر این، همانگونه كه خداوند به پیامبر مى‎فرماید: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ(1)؛ به مردم بگو، من نیز مانند شما انسانم.» امام عصر(علیه‎السلام) نیز همچون پیامبر هستند و گرچه از انظار عموم غایب مى‎باشند، ولى عقل، دیدن و مشاهده آن حضرت را ممكن مى‎داند.

علاوه بر این ـ طبق شواهد متقن تاریخى، افراد بسیارى در دروه غیبت كبرى به حضور حضرتش رسیده‎اند كه این دلیل قاطعى بر امكان تشرّف است. زیرا بهترین دلیل بر امكانِ چیزى، وقوع آن است.

در این جهتِ از بحث به همین مقدار بسنده مى‎كنیم. زیرا هدف اساسى ما این است كه این موضوع را از نظر روایات و براهین نقلى بررسى كنیم.

 

امكان تشرّف به حضور امام زمان(علیه‎السلام) از نظر نقل

روایات ائمه اطهار(علیهم‎السلام) در مورد زندگانى حضرت مهدى(علیه‎السلام) در عصر غیبت، از نظر دلالت به طور كلى به سه دسته تقسیم مى‎شود:

دسته اول: روایاتى است كه از آنها استفاده مى‎شود كه امام زمان(علیه‎السلام) به طور طبیعى و معمولى، اما به صورت ناشناس و با «خفاى عنوان» در میان مردم و اجتماع مى‎باشند و مردم را مى‎بینند و مى‎شناسند و مردم نیز حضرت را مشاهده مى‎كنند، لكن آن حضرت را نمى‎شناسند.

اینك نمونه‎هایى از آن روایات را متذكر مى شویم:

1ـ سدیر مى‎گوید: «از امام صادق(علیه‎السلام) شنیدم كه مى‎فرمود: «به تحقیق در صاحب این امر شباهتى از یوسف خواهد بود.»

عرض كردم: گویا شما از غیبت وى سخن مى‎گویید؟

حضرت فرمود: چرا این مردم خوك صفت، موضوع غیبت را انكار مى‎كنند. ـ مگر نمى‎دانند كه ـ برادران یوسف كه عاقل و با خرد و فرزندان پیامبران بودند، هنگام ورود بر وى با او به گفتگو و داد و ستد پرداختند، اما او را نشناختند تا این كه خود را به آنان معرفى فرمود. آنگاه یوسف را شناختند. پس چرا این امت حیران، انكار مى‎كنند كه خداوند در پاره‎اى از اوقات، حجتش را از آنان مستور بدارد؟»

... فما تنكر هذه الأمّة أن یكون الله یفعل بحجّته ما فعل بیوسف و أن یكون صاحبكم المظلوم، المجحود حقّه، صاحب هذا الأمر یتردّد بینهم، و یمشی فی أسواقهم، و یطأ فرشهم ولایعرفونه حتّى یأذن الله له أن یعرّفهم نفسه كما اذن لیوسف حین قال له إخوته: «أءِنَّكَ لأَنْتَ یُوسُفُ قَالَ أَنَا یُوسُفُ»2  پس چرا این امت انكار مى‎كند كه خداوند با حجت خویش همان كند كه با یوسف كرد؟ یعنى صاحب شما كه مظلوم است و حقش را انكار مى‎كنند، در بین امت رفت و آمد كند و در بازارشان راه رود و بر فرش‎هایشان قدم نهد. ولى او را نشناسند تا خدا به وى اجازه دهد كه خود را به آنان معرّفى كند همچنان كه به یوسف اجازه داد در آن هنگام كه برادرانش به وى گفتند: آیا تو یوسفى؟! فرمود بلى، من یوسف هستم.»3

در حدیثى امام صادق(علیه‎السلام) شباهت آن حضرت را با یوسف پیامبر چنین بیان مى‎فرماید: «و أمّا سنّة من یوسف فالستر یجعل الله بینه و بین الخلق حجاباً یرونه ولا یعرفونه»4

؛ «اما سنّتى كه از یوسف(علیه‎السلام) در صاحب این امر مى‎باشد این است كه خداوند بین او و سایر خلق، حجابى قرار مى‎دهد كه او را مى‎بینند، ولى نمى‎شناسند.»

زمان(علیه‎السلام) به طور طبیعى و معمولى، اما به صورت ناشناس و با «خفاى عنوان» در میان مردم و اجتماع مى‎باشند و مردم را مى‎بینند و مى‎شناسند و مردم نیز حضرت را مشاهده مى‎كنند، لكن آن حضرت را نمى‎شناسند.

جناب محمّد بن عثمان ـ نایب خاصّ حضرت در غیبت صغرى ـ كه از دیگران به حال امام(علیه‎السلام) آگاه‎تر است، مى‎فرماید:

«والله إنّ صاحب هذا الأمر لیحضر الموسم كلّ سنة فیرى الناس و یعرفهم و یرونه ولایعرفونه»5؛ «سوگند به خدا! همانا صاحب این امر همه ساله در موسم حج حاضر مى‎شود و مردم را مشاهده مى‎كند و مى‎شناسد و مردم نیز او را مى‎بینند، امّا مى‎شناسند.»

از این دسته روایات كه از نظر تعداد قابل ملاحظه است، نكاتى استفاده مى‎شود:

نكته اول:امكان مشاهده حضرت مهدى(علیه‎السلام)

این روایات بیانگر امكان مشاهده حضرت مهدى(علیه‎السلام) در غیبت كبرى است. زیرا در آنها تصریح شده است: «همان طور كه امام(علیه‎السلام) مردم را مشاهده مى‎كند، مردم نیز آن حضرت را مى‎بینند، اما نمى‎شناسند.»

 

نكته دوم:چگونگى ارتباط با امام زمان(علیه‎السلام) در غیبت كبرى

از این دسته روایات استفاده مى‎شود كه امام صادق(علیه‎السلام) مدّت‎ها قبل از تولد حضرت مهدى (علیه‎السلام) با بهره‎گیرى از قصّه حضرت یوسف، مسئله امكان تشرّف و ارتباط با آن حضرت را در عصر غیبت كبرى، ممكن دانسته و كیفیّت و چگونگى آن را نیز بیان فرموده‎اند؛ آن جا كه حضرت در بیان سنّتى از یوسف در حضرت مهدى(علیه‎السلام) فرمود: «خداوند بین او و خلق حجابى قرار مى‎دهد كه در عین حالى كه وى را مشاهده مى‎كنند، نمى‎شناسند.»

از جمله‎اى كه در چند حدیث آمده است، استفاده مى‎شود كه همان طور كه برادران یوسف (علیه‎السلام) در هنگام مواجه شدن با وى، او را نشناختند و به عنوان عزیز و پادشاه مصر او را صدا زدند و از حضرتش تقاضاى كمك بیشتر كردند، حضرت مهدى(علیه‎السلام) نیز چنین حالتى دارند كه در عصر غیبت كبرى، امكان دارد افرادى با حضرت برخورد و مراوده داشته باشند و با وى گفتگو نمایند، اما او را نشناسند؛ همانند یوسف(علیه‎السلام) كه حتى برادران وى بعد از آن همه برخوردهاى متعدد كه همراه با گفتگو و داد و ستدهاى تجارى بود، یوسف(علیه‎السلام) را نشناختند، تا این كه یوسف (علیه‎السلام) كه به خوبى برادران را مى‎شناخت، خطاب به آنان فرمود: «آیا دانستید كه شما از روى جهالت با یوسف و برادرش چه كردید؟!»

در این هنگام برادران یوسف متوجه شدند و گفتند: «آیا تو یوسفى؟!»

فرمود: «من یوسفم و این هم برادرم.»6

خداوند بین او و خلق حجابى قرار مى‎دهد كه در عین حالى كه وى را مشاهده مى‎كنند، نمى‎شناسند.

نتیجه این كه، اگر چه تشرّف به حضور امام زمان(علیه‎السلام) در عصر غیبت كبرى، امرى است ممكن، لكن باید دانست غالب كسانى كه به این سعادت بزرگ دست یافته‎اند، در آن هنگام، حضرت را نشناخته‎اند، بلكه بعد از ملاقات با حضرت، طبق نشانه‎ها و شواهد، فهمیده‎اند كه مورد عنایت خداوند قرار گرفته‎اند و لحظاتى را در حضور ولىّ خدا گذرانده‎اند.

شاهد بر این موضوع، حكایات و قضایاى فراوانى است كه توسط افراد موثّق و مورد اعتماد نقل گردیده است و به هیچ وجه قابل خدشه نیست.

البته دانستن این مطلب نیز لازم است كه در مواردى هم ممكن است بعضى از افراد در هنگام تشرّف، التفات به آن داشته باشند؛ لكن این موارد بستگى به اجازه خداوند دارد كه حضرت كسى را مورد عنایت خاصّ خودشان قرار دهند، اما در عین حال كه الطاف و عنایات حضرت مهدى (علیه‎السلام) به شیعیان و ارادتمندانش فراوان است، لكن به جهت مصالح مهم‎ترى كه در كار است، در چنین مواردى كه انسان هنگام برخورد و ملاقات با حضرت، ایشان را بشناسد اندك است.

نكته سوم: امام زمان(علیه‎السلام) در دوران غیبت با مردم هستند

این روایات ما را متوجه این امر مى‎كند كه بودن آن حضرت در بین مردم، تأثیر عمیق اخلاقى و معنوى در روحیه افراد متدیّن و مؤمن مى‎گذارد. زیرا وقتى توجه داشته باشیم كه حجّت و ولىّ خدا بر اساس مصالح و حكمت‎هایى كه بر ما پوشیده است از انظار غایب مى‎باشد لكن غیبت آن حضرت به گونه‎اى نیست كه به كلّى از ما بیگانه و دور باشند، بیشتر به فكر خود سازى و اصلاح نفس خواهیم بود چنانكه در دعاى شریف ندبه مى‎خوانیم:

«بنفسی أنت من مغیّب لم یخل منّا، بنفسی أنت من نازح ما نزح عنّا؛ جانم به فداى غایبى كه از میان ما بیرون نیست! جانم به فداى دور از وطنى كه از ما بر كنار نیست!»

این عبارت به خوبى دلالت دارد كه امام زمان(علیه‎السلام) در بین مردم حضور دارند؛ نه این كه از میان مردم، خارج و دور باشند. بدیهى است اعتقاد به ظهور ولىّ عصر(علیه‎السلام) با این باور كه وى در زمان غیبت نیز در میان مردم است و از ما كنار نیست تأثیرات مثبت و سازنده‎اى دارد كه به برخى از آنها اشاره خواهد شد.


پی نوشت ها:

1- سوره كهف، آیه 11.

2- سوره یوسف، آیه 90.

3- غیبت نعمانى، ص 163؛ بحارالانوار، ج 52، ص 154.

4- كمال الدین، ص 351، ح 46.

5- كمال الدین، ص 440، ح 8.

6- سوره یوسف، آیات 89 و 90.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها