0

بانک مقالات معارف قرآن

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

اقتباس دینی از قرآن کریم*
جمعه 31 شهریور 1391  1:15 AM

اقتباس دینی از قرآن کریم*

سعید شاپوری‏

«کارلوس فوئنتس»،نویسنده بزرگ مکزیکی،درباره چگونگی نوشتن یکی از داستان‏هایش می‏گوید:«آیا کتابی بی‏پدر،مجلدی یتیم در این دنیا وجود دارد؟کتابی که‏زاده کتاب‏های دیگر نیست؟»و آن‏گاه به جست‏ وجوی ریشه آئورا(داستان بلندی)که نوشته است،می‏رود و پیشینه آن را به افسانه‏های چینی،زاپنی و آثار چند نویسنده مشهور دیگر از جمله هنری جیمز،پوشکین و دیکنیز می‏رساند.
تا قرن هیجدهم که مفهوم سرقت ادبی مطرح شد،اقتباس امری مرسوم تلقی می‏شد و تکرار مضامین‏ در جریان خلق آثار،به وضوح دیده می‏شد.بر همین اساس آندره بازن،منتقد و تئوریسین مشهور سینما،اقتباس‏ را ویژگی ثابت تاریخ هنر می‏داند و اضافه می‏کند که استقلال ابزار بیان و اصالت موضوع در سینما نیز هیچ‏گاه‏ بیشتر از سی سال اول اختراع سینما طول نمی‏کشد و این هنر نوپا،می‏کوشد از برداران بزرگ‏ترش(رمان و تآتر) تقلید کند.
ریشه واقعی هنرهای دراماتیک تآتر و سینما را باید در اقتباس جست‏وجو کرد.درام در یونان باستان، با اقتباس اشیل،سوفوکل و اوربپید از حماسه‏هایی هومر شکل می‏گیرد و درام‏نویسی چون اوریپید،تنها به این دلیل‏ که از مضامین و طرح داستانی حماسه‏ها کاملا اقتباس نمی‏کند،مورد بی‏مهری قرار می‏گیرد:«محافظه‏کاران‏ و مرتجعان افکار اوریپید و سقراط را علت بی‏دینی جوانان می‏دانستند...تماشاگران نمایش‏نامه‏های اورپید،به‏ کفر و الحادی که در آثار او بود،سخت معترض بودند.لکن همواره برای تماشای آن نمایش‏ها ازدحام برپا می‏ کردند.»به این ترتیب،چون آثار اوریپید اقتباسی کامل از اساطیر و حماسه‏های یونان نبود،در سال 410 قبل از میلاد،به الحاد متهم شده،خودش تبعید می‏شود و در تبعید جان می‏سپارد.
سینما نیز در روزهای آغازین خود،هرآن‏چه از هنرهای دیگر را که به دردش می‏خورد،به کار گرفت تا مخاطب خود را جلب کند،در این میان،تآتر و ادبیات داستانی،بیشترین سهم را به خود اختصاص دادند.البته‏ به گفته بازن:«دیگرنه مسابقه‏ای در کار است و نه جایگزینی‏ای،بلکه بعد تازه‏ای به هنرها افزوده می‏شود که از دوران«نهضت اصلاح دین»(رفرماسیون)آن را از دست داده‏اند:مخاطب فراوان،چه کسی از این وضع ناراضی‏ خواهد بود؟»
با در نظر گرفتن این که اقتباس را به معنی«آموختن»،«اخذ کردن»،«فراگرفتن دانش از کسی»معنی‏ کرده‏اند که از کلمه«قبس»عربی،به معنی«فایده گرفتن»یا«اخگر»و«پاره‏آتش»و«شعله»گرفته شده است‏ و روند تاریخ هنر نیز این معنی را تأیید می‏کند،در اقتباس برای سینما می‏توان از هنرهایی چون معماری،نقاشی، موسیقی،تآتر و....نیز اندیشه‏های سیاسی و فلسفی،و...حتی اندیشه‏های دینی استفاده کرد.اما چون در این‏جا بحث اقتباس از ادبیات برای سینماست.«اقتباس»از ادبیات را می‏توان به انواع مختلف تقسیم کرده و مشخص‏ترین‏ آن‏ها را در این سه دسته جای داد:
1-اقتباس انتقالی 2-اقتباس تفسیری 3-اقتباس قیاسی.
در نوع نخست از این تقسیم‏بندی،اقتباس‏کننده به محتوا و نحوه ارائه داستان انتخاب شده وفادار می‏ماند و فرم و محتوای داستان را عینا به فیلم‏نامه تبدیل می‏کند.
در نوع دوم اقتباس،علی رغم حفظ بسیاری از رویدادها و صحنه‏ها،ممکن است تفسیر تازه‏ای از داستان ارائه‏ شود و محتوایی غیر از محتوای اصلی داستان مطرح شود.
اما در نوع سوم اقتباس،داستان تنها به عنوان ماده خامی در نظر گرفته می‏شود که ممکن است شباهتی با آن‏چه اقتباس‏کننده خلق می‏کند،نداشته باشد.
با عنایت به تقسیم‏بندی ذکر شده و بحث اصلی این مقال که اقتباس دینی از قرآن کریم است،شاید بتوان‏ تقسیم‏بندی دیگر که 1-اقتباس درفرم،2-اقتباس در محتوا و 3-اقتباس در فرم و محتوا را در بربگیرد نیز ارائه داد.
این تقسیم‏بندی،شاید از این نظر مهم باشد که در اقتباس از قرآن کریم،نه تنها قصص،طرح داستانی و اشخاص داستانی آن‏ها،بلکه مفاهیم و محتوای قصص نیز جایگاه خاصی دارد که در اقتباس قطعا باید در نظر گرفته‏ شود.از قرآن کریم،صرفا کتابی برای وعده و وعید نیست و از سوی دیگر،قصص آن نیز نباید ما را به اشتباه‏ بیندازد که قرآن کتابی قصه گوست.
داستان‏های قرآن کریم،دستان‏هایی ساختگی نیستند،بلکه سرگذشت اقوام،ملت‏ها و اشخاصی را روایت‏ می‏کند که وجود داشته و روزگاری روی کره خاکی زندگی می‏کرده‏اند،ازاین‏رو،در قرآن کریم به جز اشکال مختلف‏ کلمه قصه(قصص،قصّ،القصص)،از کلماتی چون«نباء»،«خبر»،«حدیث»،«مثل»و حتی«اسطوره»به معنی‏ قصه استفاده شده است.
با دقت در این قصص،می‏توان دریافت که بسیاری از این قصه‏ها در کتاب‏های آسمانی،به ویژه تورات‏ نیز آمده،اما به جز مسئله تحریف این کتاب مقدس که در اسلام مطرح است(و در این اندک،مجالی نیست که به‏ ریشه‏های تاریخی آن اشاره شود)،باید متذکر شد که عهد عتیق در روایت داستان‏های خود،تنها وجه تاریخی‏ و نقل سرگذشت پیامبران و قوم یهود را در نظر دارد.
با این تفاسیر،می‏توان پرسید:چرا قرآن داستان می‏گوید؟و اصولا هدف از آوردن داستان در این کتاب‏ آسمانی چیست؟
اهداف قصه‏گویی در قرآن را موارد زیر ذکر کرده‏اند:
1-اثبات وحی بودن قرآن کریم
2-یک ملت بودن مؤمنان و از سوی خداوند بودن تمام ادیان الهی
3-اعتقاد به توحید و اساسا یکی دانستن ادیان الهی
4-تأکید بر چگونگی دعوت پیامبران و نحوه برخورد قوم پیامبر با آن‏ها
5-بیان وجود اصل مشترک میان دین حضرت محمد(ص)با دین حضرت ابراهیم(ع)به‏طور خاص و تمام‏ ادیان بنی‏اسرائیل به صورت عام
6-پیروزی پیامبران به یاری خداوند و نابودی منکران به دلیل عذاب الهی
7-تصدیق بشارت‏ها و هشدارهای پیامبران،با ارائه نمونه‏های روی داده از این بشارت‏ها و هشدارها
8-نشان دادن نعمات الهی بر انبیا و اوصیای آن‏ها
9-هشدار به آدم(نوع بنی بشر)که فریب ابلیس را نخورد
10-تأکید بر توانایی خداوند در انجام معجزه و کارهای خارق عادت
آندره بازن، منتقد و تئوریسین‏ مشهور سینما، اقتباس را
ویژگی ثابت
تاریخ هنر می‏داند و اضافه می‏کند که‏ استقلال ابزار بیان‏ و اصالت موضوع‏ در سینما نیز هیچ‏گاه
بیشتر از سی سال‏ اول اختراع سینما طول نمی‏کشد
و این هنر نوپا، می‏کوشد
از برادران بزرگ‏ترش‏ (رمان و تآتر) تقلید کند چنان‏که از اهداف قصه‏گویی قرآن بر می‏آید،قرآن کریم سرگذشت اقوام و کسانی را که بوده‏اند،تعریفق می‏کند، اما خلاف عهد عتیق،تنها به روایت تاریخ نمی‏پردازد،بکله از میان تمام حوادث و رویدادها و اشخاص،تنها به‏ ذکر قصه کسانی اهمیت می‏دهد که با هدف کلی نزول قرآن کریم هماهنگی داشته باشد و این هدف کلی،همانا دعوت مردم به ایمان است!
برای رسیدن به این هدف کلی،قرآن کریم در نقل قصص خود،شیوه‏هایی به کار می‏گیرد که ویژگی‏ روایتی این کتاب است.این ویژگی موارد متعددی را در ساختار قصص شامل می‏گردد که مهم‏ترین آن‏ها: 1-تکرار قصص قرآن کریم
2-بیان آن میزان از قصه را که با موضوع هرکدام از سوره‏ها تناسب دارد را شامل می‏شود.
قابل ذکر است که در کنار هدف کلی،تم یا محتوای‏ اصلی قرآن‏که همانا دعوت به ایمان است،هرکدام‏ از سوره‏ها نیز دارای وحدت موضوع هستند و تقسیم‏بندی‏ سوره‏های قصص قرآن کریم و جای دادن آیات در این‏ سروه‏ها نیز براساس همین وحدت موضوع صورت گفته‏ است.بدین معنی که وقتی موضوع سوره بقره«معاد»است، آیاتی که به معاد و زنده شدن مردگان در روز قیامت اشاره دارد،در این سوره آمده است و بالطبع قصصی نیز که‏ درباره معاد و زنده شدن مردگان در قرآن کریم آمده است،در این سوره جای می‏گیرد که داستان‏های گاو(بقره)، داستان دهکده خالی(عزیر)،حضرت ابراهیم(ع)و پرندگان و مهم‏تر از آنها،داستان حضرت آدم و همسرش در آن‏ قرار دارد.
اغلب داستان‏های قرآن کریم،در سوره‏های مختلف با تغییراتی تکرار می‏شود؛یعنی داستان‏های قرآن فقط در یک سوره بیان نمی‏شود،بلکه هر قسمت از داستان که با موضوع اصلی آن سوره نسبت دارد،بیان می‏شود و ادامه یا بخش‏های قبلی آن،ممکن است در سوره‏ای دیگر از سوره‏های قرآن کریم روایت شود.البته استثناهایی‏ مثل بعضی داستان‏های کوتاه و قصه حضرت یوسف(ع)وجود دارد که از این قاعده پیروی نمی‏کنند و فقط یک بار در قرآن آمده‏اند.
این ویژگی‏های ساختاری و حتی محتوایی،ممکن است در سایر قصص و داستان‏های غیر قرآنی نیز دیده‏ شود،اما قرآن کریم در روایت قصص خود،شیوه دیگری به کار می‏گیرد که ویژگی اصلی این کتاب مقدس‏ است.این ویژگی را که هم ساختاری و هم محتوایی است،می‏توان«تجلی»نامید؛یعنی هم برشکل و فرم قصه‏ تأثیر می‏گذارد و هم بر محتوای داستان‏ها اثرگذار است.
تجلی همانه«حضور خداوند»است که در قصص قرآن کریم،ارتباط دقیقی میان شخصیت‏های قصه و طرح‏ داستانی آن و نیز آغاز و میانه و پایان قصه برقرار می‏کند.این تجلی با حضور خداوند را با توجه به کارکردی که‏ در داستان‏ها پیدا می‏کنند،می‏توان به دو دسته عمده تقسیم کرد:
1-تجلی تذکری خداوند
2-تجلی فاعلی خداوند
در تجلی تذکری،قصه جریان عادی خود را طی می‏کند و خداوند در روند داستان حضور می‏یابد و با اعلام‏ وجود و حضور و نظارت خود،مخاطب را به سوی خود می‏خواند.در این تجلی،خداوند در جریان قصه تغییری‏ ایجاد نمی‏کند و فقط حضورش را اعلام می‏دارد.درحالی‏که در تجلی فاعلی،خداوند علاوه بر اعلام حضور خود، در روند داستان هم دخالت می‏کند گاه آن را تا صدوهشتاد درجه تغییر می‏دهد.هرکدام از این دو نوع تجلی در قصص قرآن کریم،عمدتا به سه شکل به کار می‏رود.

1-تجلی تذکری خداوند:

الف-تذکر در اول قصص:این شکل از تجلی تذکری،معمولا در ابتدای قصه‏ها می‏آید و هدف‏ آن قوت قلب دادن به پیامبر(ص)با هر مخاطب مومن قرآن کریم است.این تجلی،در روند قصه،ساختار آن و سرانجام شخصیت‏ها تأثیری ندارد.نمونه مشخص آن را در آیات اول تا سوم سوره حضرت یوسف(ع)می‏توان دید که می‏فرماید:«الف،لام،راء،این است آیات کتاب روشنگر،ما آن را قران عربی نازل کردیم،باشد که بیندیشید.
ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن‏که به تو وحی کردیم،بر تو حکایت می‏کنیم و تو قطعا پیش از آن‏ از بی‏خبران بودی.»
ب-تذکر در جریان قصه:این تذکر در جریان قصه روی می‏دهد و معمولا به واسطه تأثیری که در شخصیت‏ داستان می‏گذارد،مخاطب قصه را متأثر می‏کند و ایمان او را قوی می‏سازد.آیه 15 از سوره حضرت یوسف(ع)،از نمونه‏های این نوع تجلی است؛آن‏گاه که می‏فرماید:«...به او وحی کردیم که قطعا آنان را از این کارشان- درحالی‏که نمی‏دانند-باخبر خواهی کرد.»
در این قسمت از داستان،دل یوسف به فضل‏ الهی امیدوار می‏شود،اما خواننده قصه که این تذکر به‏ طور مستقیم به او ارائه‏ نشده،در ادامه داستان،در آیه‏ 89 متوجه اهمیت این تذکر می‏گردد.در این آیه،وقتی‏ برادران یوسف به قصد خرید گندم به نزد او می‏روند و نمی‏دانند عزیز مصر،همان برادر به چاه‏اندخته‏شان است،یوسف آن‏ها را از عمل زشت‏ به چاه انداختن خود آگاه می‏سازد.
ج-تذکر در پاین قصه:این نوع نیز کاربردی مثل تذکر نوع اول در داستان دارد،تفاوت این دو، فقط در این است که این‏جا عمل داستانی تمام شده،روایت نیز به پایان رسیده است و این تجلی برای نشان دادن‏ اراده الهی،در تغییر سرگذشت اقوام و اشخاص است که به واسطه همین مسئله،بیشترین تأثیر را در مخاطب‏ می‏گذارد.مثل آیه 111 سوره حضرت یوسف(ع)که آخرین آیه این سوره نیز هست و می‏فرماید:«به راستی‏ در سرگذشت آنان برای خردمندان عبرتی است.سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد،بلکه تصدیق تمام آن‏ چیزهایی(از کتاب‏هایی)است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و برای مردمی که ایمان می‏آورند، رهنمود و رحمتی است.»

2-تجلی فاعلی خداوند:

الف-تجلی فاعلی خداوند در ابتدای قصص:نخستین تجلی فاعلی خداوند در قصص قرآن کریم،در اولین قصه قرآن روی می‏دهد؛آن‏جا که اراده می‏کند انسان را بیافریند و در آیه 30 از سوره بقره می‏فرماید:« و چون پروردگان تو به فرشتگان گفت:من در زمین جانشینی خواهم گماشت(فرشتگان)گفتند:آیا در این کسی را می‏گماری که در آن فسادانگیز و خون‏ها بریزد؟و حال آن‏که ما با ستایش تو(تورا)تنزیه می‏کنیم و به تقدیست‏ می‏پردازیم.فرمود:من چیزی می‏دانم که شما نمی‏دانید.»
این تجلی فاعلی و قرار دادن و خلق جانشین روی زمین،سرآغاز رویدادهای قصص قرآن و حیات واقعی انسان‏ بر زمین می‏گردد.بدیهی است که نتیجه این تجلی،آغاز قصه است؛یعنی اگر چنان‏که خداوند اراده به خلق انسان‏ نمی‏کرد،بشری روی کره زمین وجود نمی‏داشت که سرگذشت آن‏ها تبدیل به قصه و داستان شود.
نمونه دیگر این تجلی که موجب شروع و تداوم قصه در قرآن می‏شود.نشان دادن رؤیا به حضرت یوسف(ع)، در آغاز داستان یوسف است.این تجلی که بسیار زیبا و غیر مستقیم درآیه 4 این سوره آمده است،به گونه‏ای‏ رمزآلود،سرنوشت شخصیت اصلی و فرعی داستان و نیز سرانجام آن را از همان ابتدا معلوم و روشن می‏سازد.
ب-تجلی فاعلی خداوند در جریان قصه:این تجلی با توجه به مضمون و محتوای سوره‏ای که قصه در آن قرار دارد،متفاوت است و می‏تواند در راستای موضوعاتی چون قوت قلب دادن به یک مؤمن،مجازات کافران، وعده،تنبیه،اعجاز،هشدار و هدایت قرار بگیرد.
در آیه 259 از سوره بقره،وقتی شخصیت اصلی داستان(عزیر پیامبر)،از شهری ویران می‏گذرد،با دیدن ویرانه‏ها این سؤال برایش پیش می‏آید که«چگونه خداوند(اهل)این(ویرانکده)را پس از مرگ‏شان زنده‏ می‏کند.»
به دنبال این سؤال،خداوند برای قوت قلب دادن به وی و دیگران،با تجلی فاعلی خود،او را به مدت صد سال می‏میراند و سپس زنده می‏کند تا شاهدی برقدرت خداوند دربرپایی روز قیامت باشد.
دادن فرمان ساخت یک کشتی به حضرت نوح(ع)،در آیه 37 از سوره هود و یا تبدیل کردن عصای موسی‏ (ع)به اژدها درآیات 9 تا 13 سوره نمل،از دیگر نمونه‏های تجلی فاعلی خداوند در میان و جریان قصه است که‏ بدیهی است باعث ایجاد تغییر در روند قصه می‏شود.
3-تجلی خداوند در پایان قصص قرآن کریم:کنش و سرانجام قصص قرآن،به ویژه در انتهای‏ داستان پیامبران،معمولا به‏ تجلی فاعلی خداوند می‏شود سرانجام قصص حضرت‏ موس،نوح،هود،صالح،لوط و...از آن جمله است.
در این قصص که معمولا با آغاز هدایت از سوی پیامبر(ص) روبه‏رو می‏شویم که سخت‏ درصدد انکار او بر می‏آیند.اما خداوند که از گمراهی قوم به‏ خشم درآمده است،در آخر قصص بیشتر پیامبران،با نزول بلایی،قوم آن‏ها را به کیفر گمراهی‏شان می‏رساند.
برای نمونه،در آیات 116 تا 120 سوره شعرا به قصه نوح و قومش می‏پردازد و می‏فرماید:«ای نوح،اگر دست برنداری،قطعا از(جمله)سنگسارشدگان خواهی بود.»گفت:«پروردگارا،قوم من مرا تکذیب کردند؛میان‏ من و آنان را فیصله ده و من و هرکس از مؤمنان را که با من است،نجات بخش،پس او و هرکه در آن کشتی‏ آکنده با او بود،رهانیدیم،آن‏گاه ماندگان را غرق کردیم.»
البته در مواردی این تجلی فاعلی خداوند در داستان پیامبران،صورتی مهرآمیز به خود می‏گیرد که این تجلی، معمولا در حق پیامبران و بندگان برگزیده خداوند است.آن‏جا که در داستان حضرت ابراهیم(ع)و نمرود،وقتی‏ نمرودیان به سبب شکستن بت‏ها می‏خواهند ابراهیم را در آتش بیندازند،خداوند متجلی می‏شود و در آیات 69 و 70 سوره انبیاء می‏فرماید:
«گفتیم ای آتش،برای ابراهیم سرد و بی‏آسیب باش و خواستند به او نیرنگی بزنند و(لی)
آنان را زیانکارترین(مردم)قرار دادیم.»
سرانجام حضرت عیسی(ع)،در آیه 55 از سوره آل عمران و نیز آیات 156 تا 159 سوره نساء و نیز پایان‏ قصه حضرت ایوب(ع)،در آیات 41 تا 43 سوره«ص»که می‏فرماید:«و بنده ما ایوب را به یادآور،آن‏گاه که‏ پروردگارش را ندا داد که:«شیطان مرا به رنج و عذاب مبتلا کرد.»(به او گفتیم)با پای خود(به زمین)بکوب. اینک این چشمه‏ساری است سرد و آشامیدنی،و(مجددا)کسانش را و نظایر آن‏ها را همراه آن‏ها به او بخشیدیم‏ تا رحمتی از جانب ما و عبرتی برای خردمندان باشد.»
بدیهی است این شکل تجلی،اولا کنش داستانی را به پایان می‏رساند،ثانیا سرانجام اشخاص اصلی، فرعی و مخالف را مشخص می‏کند و ثالثا به عنوان تذکری جدی،به مخاطب هشدار می‏دهد که از سرانجام‏ گمراهان پند بگیرد و ایمان بیاورد.
با نظری به مطالب ذکر شده،شاید بتوان گفت که برای اقتباس از قصص قرآن کریم،می‏توان از هر سه‏ شکل پیشنهادی اقتباس بهره گرفت،یعنی می‏توان با بهره‏گیری از قصه،طرح داستانی،اشخاص و حتی ساختار ویژه قصص قرآن،طرحی جدید و حتی دراماتیک اراء داد.این طرح علی رغم این که براساس داستان قرآنی است‏ ،باید متذکر شد که لزوما نمی‏تواند دینی باشد؛یعنی می‏توان با بهره‏گیری از عناصر داستانی و نمایشی،درامی‏ نوشت که فاقد بعد و تجربه دینی در درام باشد.
برای نمونه،کافی است فرضا به قصد حضرت یوسف(ع)که در گذشته برای ادبیات،تآتر و سینما اقتباس شده‏ است،اشاره کرد.در این اقتباس‏ها حتی در متون کهن ادبیات فارسی،بیشترین تأکید و تکیه بر رابطه عاشقانه زن عزیز مصر و یوسف شده،شاخ و برگ فراوانی نیز به این ماجرای عاشقانه داده‏اند.این شاخ و برگ‏ها،حتی از روایت عهد عتیق هم پا فراتر گذاشته،به حیطه افسانه نزدیک می‏شود.درحالی‏که در روایت قرآنی،بیش از چند آیه به این بخش از قصه نپرداخته است.ضمن آن‏که هدف از آن نیز نه نقل یک داستان عاشقانه،بلکه روایت تأثیر ایمان در زندگی شخصیت اصلی قصه و تذکر به مخاطب است تا بادیدن سرگذشت یوسف به خداوند ایمان بیاورد. پس می‏توان چنین نتیجه گرفت و که صرف استفاده از قصه قرآنی،لزوما نمی‏تواند باعث خلق درام دینی‏ باشد.هم‏چنان‏که قرآن،دوباره گویی داستان‏های عهد عتیق‏ را صرفا برای گفتن و تکرار آن داستان‏ها نیاورده،بلکه با ایجاد تجربه‏ای دینی و تزریق هدف اصلی نزول قرآن‏ (دعوت به ایمان)به آن داستان‏های تاریخی،قصه‏هایی‏ دینی بیان کرده است.
مثلا اگر داستان یوسف(ع)را از منظر رابطه او و همسر عزیز مصر،مورد توجه قرار دهیم و اقتباس کنیم،درامی‏ عاشقانه خلق کرده‏ایم.اگر همین داستان را از منظر رابطه‏ خانوادگی و ارتباط میان یوسف و پدر و برادرانش اقتباس‏ کنیم،درامی خانوادگی به وجود آورده‏ایم و اگر چون عهد عتیق به دوره زندگی یوسف،یعنی به گذشته سرزمین مصر و قحطی آن سرزمین تکیه کنیم،قطعا اقتباسی تاریخی از این‏ داستان به دست داده‏ایم.درحالی‏که اگر از منظر قرآن‏کریم‏ به این داستان نگاه کنیم،یعنی تک‏تک عناصر و رویدادهای آن را در نسبت با هدف و تم اصلی نزول قرآن در نظر بگیریم که همان دعوت به ایمان است اقتباسی دینی براساس دیدگاه قرآن کریم،از یک داستان انجام داده‏ایم. با توجه به این مطالب،تمام هستی و به تبع آن،تمام داستان‏ها از منظر قرآن کریم را شاید بتوان بسط و گسترش یافته آیه
«انا اللّه و انا الیه راجعون»
دانست.از این دیدگاه،تمام افعال و رفتار شخصیت‏ها،طرح و کنش‏ داستانی در جهت نزدیکی و یا شاید دوری از خداوند تعریف می‏شود.
اقتباس دین از قرآن کریم و اصولا هر نوع اقتباس یا حتی خلق داستانی براساس دیدگاه دینی به نظر می‏رسد باید با معیار دعوت به ایمان سنجیده شود؛دعوتی که در بطن آن حضور خداوند باید حس شود تا تجربه‏ای دینی‏ به مخاطب دست دهد و ایمان بیاورد.

منابع و مآخذ:

1-آئورا،کارلوس فوئنتس،ترجمه عبد اللّه کوثری،نشر تندر،تهران 1368،صص 104-105
هم‏چنین،خودم با دیگران،کارلوس فوئنتس،ترجمه عبد اللّه کوثری،نشر قطره،تهران 1372،ص 60
2-سینما چیست؟جلد 1،آندره بازن،ترجمه محمد شهبا،بنیاد سینمایی فارابی،تهران 1376،صص
4-63-62
3-تاریخ تمدن،جلد 2،یونان باستان،ویل دورانت،مترجمان امیر حسین آریان‏پور،فتح اللّه مجتبایی،
هوشنگ پیر نظر،انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی،تهران،چاپ چهارم،1372،ص 468
4-سینما چیست؟جلد 1،ص 81
5-فرهنگ فارسی،دکتر محمد معین،جلد،انتشارات امیر کبیر،چاپ هفتم،تهران 1364،ص 321
6-همان‏جا،جلد دوم،ص 2634
7-تحلیلی نو از قصص قرآن،محمد تقی ملبوبی،انتشارات امیر کبیر،تهران 1376،صصص 94-84
8-جلوه دراماتیک قرآن کریم با تکیه بر احسن القصص،سعید شاپوری،سوره مهر،تهران،1384،صص 55-51
9-ترجمه آیات قرآن کریم این مقاله از:قرآن کریم ترجمه محمد مهدی فولادوند،نشر دفتر مطالعات تاریخ و معارف‏ اسلامی،تهران 1377 است.
10-جلوه دراماتیک قرآن کریم با تکیه بر احسن القصص،صص 223-214
*این مقاله در آبان‏ماه 1384 درهم اندیشی تعامل سینما و ادبیات که فرهنگستان هنر برگزیده‏کننده آن بود، ارائه شده است.

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها