پاسخ به:مسابقه بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!
شنبه 7 بهمن 1391 4:54 PM
لطایف غذا خوردن
لطیفه: از کسی پرسیدند: کدام یک از یارانت را بیشتر دوست داری؟ گفت: دوستی غذا جایی برای دوستی شخص دیگری نگذاشته است!
لطیفه: از پرخوری مشهور در هرات پرسیدند: به کدام یک از شاعران بزرگ علاقه داری و شعر کدامیک را بیشتر از حفظ هستی؟ گفت: من از شعر هیچ کدام به جز مولانا جلال الدّین خوشم نمی آید و شصت سال است که غیر از مثنوی و غزلیات مولانا چیز دیگری نخوانده ام. پرسیدند: چند بیت از او به خاطر داری؟ گفت: از همه دیوان مولانا یک بیت و از تمامِ مثنوی نیز یک بیت! پرسیدند: کدام بیت؟ گفت: از دیوانِ غزلیات، این بیت:
کوه بُوَد نواله ام، بحر بود پیاله ام
هر دو جهان چو لقمه ای، هست در این دهانِ من
و از مثنوی این بیت:
چون که لقمه می شود در تو گُهَر
دم مزن چندان که بتوانی بخور!
حکایت: مردی نزد عابدی رفت و گفت: مرا عبادت کردن بیاموز: عابد گفت تو طعام چگونه می خوری؟ سیر و یا نیم سیر؟ گفت :سیر. عابد گفت: سیر خوردن رسم چارپایان بارکش است. اول برو طعام خوردن بیاموز، بعد بیا تو را عبادت کردن بیاموزم.
نکته: ظریفی گوید: نشانه حرص و طمع در غذا خوردن این است که یک لقمه در دهان بگذاری و بجَوی و لقمه دیگر را آماده سازی و دو چشمت در لقمه دیگر باشد!
لطیفه: از حکیمی پرسیدند که آدمیزاد کِی به خوردن می شتابد؟ گفت: توانگر هر گاه گرسنه شود و تنگدست هر گاه که بیابد.
لطیفه: از حکیمی پرسیدند: کدام طعام است که از همه غذاها پاک تر و لذیذتر است؟ گفت: گرسنگی، که وقتی بر انسان فشار آورد، هر غذایی که بخورد، خوشبوتر و لذیذتر است!
توصیه: بزرگمهر حکیم گفت: چهار چیز تن را سالم نگاه دارد: طعام خوردن به وقت، و اندازه طعام نگاه داشتن، و شام خوردن به وقت، و کار سخت ناکردن. اما چهار چیز دل را زنده کند: خرد شایسته، و استاد دانا، و شریک امین و دوست سازگار.
کسی برّه ای بریان بر سفره نهاده و می خواست به خوردن مشغول شود. در این هنگام مردی عرب به او رسید. او را دعوت کرد تا با او به خوردن بپردازد. عرب با حرص شدید مشغول خوردن شد. گفت:چه خبر است! چنان این برّه را از هم می دری که گویی پدرش تو را شاخ زده است، عرب گفت: تو نیز چنان آرام نشسته ای و به برّه بریان نگاه می کنی که انگار مادرش تو را شیرداده و بزرگ کرده است!
حکمت: حکیمی به خود گفت: باید هر بامداد از خانه بیرون نروی مگر طعامی خورده باشی؛ زیرا که سیری موجب حلم و بردباری است و گرسنگی، مایه خشک مغزی و سبک سری
لطیفه: از شخصی پرسیدند: نهایت خوشحالی تو چه وقتی است؟ گفت: وقتی که ببینم دیگِ غذای جوانمردان می جوشد و درِ خانه هایشان بسته نیست و از دیدنِ مهمانان و همراهانِ آنها دلتنگ نشده اند!