0

بخــــنـــــد اما رای یـــــــــــــادت نره!

 
savin125125
savin125125
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1388 
تعداد پست ها : 5409
محل سکونت : بوشهر

خسرو و فرهاد(طنز)
سه شنبه 28 شهریور 1391  8:31 PM

نخستین بار گفتش کز کجایی؟
مبادا هم محل، هم خاک مایی؟

چرا این دختر همسایه مان را
تو کردی خواستگاری بی خبر،ها؟!

چرا اورا تو کردی انتخابش؟
بگفتا: مطمئنم از جوابش!

بگفتم: نرخ مهرش با تو گفته؟
بگفتا: آن را که داده، کی گرفته؟!

بگفتم: بیشتر من دارمش دوست
بگفتا: اما مهمتر، پاسخ اوست!

بگفتم: دوستش داری چنان من؟
بگفتا: عشقت نه نان است و نه مسکن!

بگفتم: ازچه رو دارد قبولت؟
بگفتا: او گفته با من بهر پولت!

بخندیدم: این دلیلش نیست کافی!
بگفتا: آیا تو از خدمت معافی؟!

به ضرب پول، بنده روسفیدم
و سربازی خود را هم خریدم!

تو حتی یک موتور گازی نداری
خریدم من دو ماشین شکاری!

تو یک آلونک کوچک نداری
تو چون من خانه در پونک نداری!

به دانشگاه بودم سخت ساعی
ولی البته غیر انتفاعی!

بنابراین دلیلش هست کافی
نباید بیش از این مهمل ببافی

بگفتم: اما منم فرهاد عاشق
بگفتا: ازغصه اش باید کنی دق

 

 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد وآل محمد وآخر تابع له علی ذلک  اللهم العنهم جمیعا
تشکرات از این پست
farshon bolbolz taghvimi golnasim222 aminsaranjam mohammadhoseinshokri hamyar sssking
دسترسی سریع به انجمن ها