0

تاریخ ایران- دوران اسماعیلیه درایران

 
siasport23
siasport23
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1391 
تعداد پست ها : 16696
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

حسن صباح و دیگر مسلمانان
چهارشنبه 8 شهریور 1391  6:29 PM

سلجوقی ها و عالمان طرفدار آنان، اسماعیلیان را ملاحده می گفتند و آنها را کافر می خواندند .چنان که سرزمین آنها را نیز ملحدستان می نامیدند.با این حال، حتی دشمنان آنها، تأیید می کردند که حسن صباح از نظر دینی، سخت به احکام دینی احترام می نهاده است.جوینی که در کتاب تاریخ جهانگشای خود سخت به ملاحده می تازد، درباره حسن نوشته است:

و چون حسن صباح بنیاد کار و ناموس بر زهد و ورع و امر معروف و نهی منکر نهاده بود، در مدت سی و پنج سال که در الموت ساکن بود، هیچ کس در ملک او آشکارا شراب نخورد و در خم نریخت.

این در حالی بود که شرابخواری در دولت مردان سلجوقی رواج کامل داشت.بنداری اصفهانی درباره عز الملک وزیر بر کیارق نوشته است: عز الملک مردی به افراط شرابخواره بود و همواره مست می نمود.

حسن صباح از لحاظ مالی نیز فوق العاده سخت گیر بود.جوینی می نویسد که حسن صباح، در وقت محاصره الموت، زن و دو دخترش را به گرد کوه نزد امیر مظفر که از اسماعیلیان بود فرستاد و «به رئیس مظفر نوشت که چون به جهت دعوت این عورات دوک ریسند، به اجرت آن ما لابد ایشان بدهد.» یعنی آنها خود باید از دوک ریسی مخارج خویش را تأمین کنند.

در همین حال، سلجوقیان لشکر کشی خود را بر ضد اسماعیلیان آغاز کردند.در این زمان، خلافت عباسی از دو سوی تهدید می شد.یکی از غرب توسط فاطمیان مصر و اکنون از شرق از سوی حسن صباح.بنابر این تمامی اهل سنت و دستگاه خلافت، از سلجوقیان می خواستند تا ریشه این فتنه را بخشکانند.

شیعیان امامی نیز نظر مساعدی با اسماعیلیان نداشتند.نخست به دلیل آن که جدای از حسن صباح، اصولا اسماعیلیان به شریعت چندان اعتنایی نداشتند و اسباب بدنامی آنها بودند.بی توجهی به شریعت، پس از محمد فرزند بزرگ امید در الموت مبنای کار قرار گرفت.شگفت آن که از الموتیان کتاب فقهی و آثار علمی بر جای نمانده است.دیگر آن که، سخت به تأویل های بی اساس برای آیات قرآنی و احادیث اعتقاد داشته و عقاید آنها در نگاه شیعه، بسی سست و بی پایه بود .

افزون بر اینها، شدت عمل اسماعیلیان، شیعیان را نیز که در کنار اهل سنت زندگی می کردند، گرفتار مشکل کرده بود.سنیان می گفتند: آیین اثنا عشری، دهلیز و راهرو ملحدی است، یعنی افراد، اول شیعه اثنا عشری می شوند و سپس به مذهب اسماعیلی می گروند.این سخن درستی نبود و بیش تر برای تحت فشار گذاشتن شیعیان مطرح می شد.

سعد الملک بن محمد آوی، که به تناسب آن که از شهر شیعه نشین آوه بوده، باید شیعه باشد، وزیر محمد بن ملکشاه بود.وی، به رغم آن که تلاشی برای سرکوب باطنیان در اصفهان کرد، اما خودش به جرم رفض یعنی اتهام تشیع، در حوالی سال 500 کشته شد.با این که کسانی از مورخان و نویسندگان، میان امامیه و باطنیه فرق نگذاشته اند، اما در همان زمان، عالمان و سیاستمداران فراوانی بودند که حساب آنها را از یکدیگر جدا می کردند.زمانی که صدقة بن منصور (مقتول به سال 501)، بنیادگذار شهر حله، متهم شد که خود و مردم شهرش باطنی هستند، ابن اثیر از آنها دفاع می کند که آنان شیعه اند نه باطنی.اسفراینی (م 471) در تفسیر تاج التراجم خودنیز به این نکته مهم توجه داده است که «سبعیان که ایشان را باطنی خوانند خویشتن را بر امامیان بندند تا مگر ایشان را از جمله فرق اسلام شمارند.»

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها