پاسخ به:موعود در ادیان دیگر
سه شنبه 7 شهریور 1391 11:48 PM
واحد دین واندیشه تبیان زنجان-
بشریت سال ها است كه در آرزویى بس بزرگ بى قرار است. توده هاى مواج و عظیم انسانى هر كدام به فراخور حال و مجال دین خویش در انتظار تشكیل آرمان شهرى دنیایى مى باشند: جهان شهرى كه عدالت، رهیدگى از بند اسارت ها و دلبستگى شیرین معنوى چاشنى آن باشد. از این رو اعتقاد به آخرالزمان و ظهور منجى و اصلاح گر توانمند و بزرگ جهانى از آرمان هاى مشترك تمام ادیان و مذاهب زنده دنیا به شمار مى رود. اما این مساله در مذهب شیعه به گونه اى متمایز مطرح است. چرا كه هویت اساسى شیعه و رمز ماندگارى، پویش و جوشش آن در طول تاریخ در پیوند با اندیشه سرخ حسینى و امید سبز مهدوى معنا مى شود. شیعیان همواره با تنى زجر دیده و محنت كشیده ولى با چشمانى پر از انتظار، دل هایى مالامال از نور امید و دستانى توانمند و شورآفرین، دل در گرو آمدن آن یار غائب از نظر داشته اند. در هم تنیدگى شور سرخ و انتظار سبز براى شیعه هویتى پیچیده پدید آورده است و همین ویژگى است كه سبب به خطا رفتن بسیارى از تحلیل ها گشته، آنان را در دام عینیت گرایى مى اندازد.
واقعه انقلاب اسلامى و بنیان هاى شیعى آن از سویى و از دیگر سو توان چشمگیر و طاقت بالاى آن در پشت سر نهادن بحران هاى پدید آمده از سوى دشمنانش، نگاه بسیارى را به طرف شیعه جلب نموده است. اما آنچه دغدغه این نوشتار را فراهم ساخته است اثبات اندیشه انتظار از دیدگاه شیعه یا دیگر ادیان نیست (1)، بلكه این مقاله در صدد است تا دیدگاه معتقدان به منجى را درباره چگونگى رسیدن وى به قدرت، مورد ملاحظه و بررسى قرار دهد.
پیشاپیش ذكر این نكته لازم است كه با توجه به شرایط موجود جهانى: یعنى تسلط جهان یهودى - مسیحى بر فن آورى و سیطره مسلمانان بر بخش عظیمى از ذخایر انرژى و نقاط راهبردى دنیا، این گفتار نیز بیشترین توان خود را در این زمینه به كار خواهد گرفت.
پیروان هندوئیسم مانند دیگر ادیان در اصل قیام نجات بخش انسان ها هیچ تردیدى روا نمى دارند و در كتاب هاى گوناگون خود با صراحت از آن سخن به میان مى آورند. در كتاب جوك - یكى از كتب هندیان - در رابطه با ویژگى هاى مصلح چنین آمده است: “سر انجام دنیا به كسى برمى گردد كه خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او فرخنده و خجسته باشد. (2) “ و در جاى دیگر “شاكمونى ” پیامبر هندوها در كتاب خود نسبت منجى را به سید خلایق مى رساند و ثمره قیام وى را خاطر نشان مى سازد: “پادشاهى دنیا به فرزند سید خلایق دو جهان كشن بزرگوار تمام شود. او كسى باشد كه بر كوه هاى مشرق و مغرب دنیا حكم براند و بر ابرها سوار شود و دین خدا یك دین شود و دین خدا زنده گردد. (3) “ یا آن كه هدایت انسان ها را از ویژگى حكومت وى دانسته و در كتاب “دداتك ” این گونه مى آورد: “دست حق در آید و جانشین آخر ممتاطا ظهور كند و مشرق و مغرب عالم را بگیرد و همه جا خلایق را هدایت كند. (4) “
اما جالب آن جا است كه هندوئیسم اگر چه به رفق، مدارا، فردگرایى و گریز از اجتماع مشهور است، اما در رابطه با قیام آخر الزمان، از واژه هایى همچون شمشیر، هلاكت شریران و... سود مى برد.
هندوها رهبر آخرالزمان را با نام كلكى و یكى از جلوه هاى دهگانه خداى حفظ كننده (ویشنو (Vishnu مى دانند و وى را این گونه ترسیم مى كنند: “این مظهر ویشنو در انقضاى كلى یا عصر آهن سوار بر اسبى سفید، در حالى كه شمشیر برهنه درخشانى به صورت ستاره دنباله دار در دست دارد، ظاهر مى شود و شریران را هلاك مى سازد و خلقت را از نو تجدید و پاكى را رجعت مى دهد. این مظهر دهم در انتهاى عالم ظهور خواهد كرد. (5)”
اما آنچه مهم است آن است كه هندوئیسم به همین میزان پیشگویى بسنده كرده، به هیچ عنوان در صدد مغلوب سازى اندیشه هاى رقیب برنیامده، از هندوئیسم یك اندیشه غالب و پیروز نمى سازد و آن را به صورت دینى جهان شمول كه طاقت بر دوش كشیدن حكومت جهانى را دارد، معرفى نمى كند.
در هزاره گرایى زردشتیان، انتظار ظهور سه منجى از نسل زردشت مطرح است. این اصلاح طلبان، یكى پس از دیگرى جهان را پر از داد خواهند كرد. هوشیدر، هزار سال پس از زردشت، هوشیدر ماه دو هزار سال پس از وى و سوشیانس سه هزار سال پس از صاحب اوستا خواهد آمد و با ظهور او جهان پایان خواهد یافت (6).
جاماسب حكیم در كتاب جاماسب نامه، به نقل از زردشت جزئیات ظهور سوشیانس را مى آورد: “مردى بیرون آید از زمین تازیان، بر آیین جد خویش با سپاه بسیار روى به ایران نهد و آبادانى كند و زمین را پر از داد كند. سوشیانس “نجات دهنده بزرگ ” دین را به جهان رواج دهد، فقر و گرسنگى را ریشه كن سازد، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده، مردم جهان را هم فكر، هم گفتار و هم كردار گرداند. (7) “
و در یكى دیگر از كتاب هاى مذهبى زردشتیان این گونه مى خوانیم: “لشكر اهریمنان با ایزدان دائم در روى خاكدان محاربه و كشمكش دارند و غالبا پیروزى با اهریمنان باشد. آن گاه پیروزى بزرگ از طرف ایزدان مى شود و اهریمنان را منقرض مى سازند و بعد از پیروزى ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان، عالم كیهان به سعادت اصلى خود رسیده، بنى آدم بر تخت نیك بختى خواهد نشست. (8) “
همان گونه كه پیداست، در آیین زردشت اگر چه سوشیانس را از تبار زردشت مى داند، اما در حكایتى غیر متعصبانه منجى را متدین به آیین جد خویش دانسته، سرزمین اعراب را آغاز گاه قیام معرفى مى كند.
در رویكرد پیروان اوستابه آخرالزمان نیز مانند هندوئیسم یك نگاه حكایت گرایانه به چشم مى خورد. زردشتیان ضمن آن كه بر نبرد خیر و شر تاكید مى كنند، اما به روشنى مرز آن ها را مشخص نمى سازد. از این رو نمى توان اندیشه هزاره گرایى زردشتیان را تفكرى هماورد طلب و ستیزه جو به شمار آورد.
علی اقلیدی نژاد
باشگاه اندیشه/گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html
پی نوشت:
1) جهت اطلاع از موضوع فوق نك: موحدیان، على، گونه شناسى اندیشه موعود در ادیان مختلف، مجله هفت آسمان، ش 12 و 13.
2) همشهرى، ویژه نامه میلاد مهدى علیه السلام، 26/10/74: آرمان شهر در ادیان، محمد على بزنونى، پگاه، شماره 24، ص 2.
3) مصلح جهانى، سید هادى خسروشاهى، ص 60.
4) همان.
5) ر. ك: اوپانیشاد، ص 737.
6) آشنایى با ادیان بزرگ جهان، حسین توفیقى، ص 66.
7) جاماسب نامه، ص 121، به نقل از آرمان شهر در ادیان، پگاه حوزه، ش 24.
8) مصلح جهانى، ص 59.
کریمی که جهان پاینده دارد تواند حجتی را زنده دارد
دانلود پروژه و کارآموزی و کارافرینی