پاسخ به:وقتی بهموقع نمیگوییم بله!
سه شنبه 10 مرداد 1391 8:43 AM
● عوامل فرهنگی و اقتصادی
سن ازدواج در اغلب کشورهای درحال توسعه، روندی صعودی دارد و آمارها نشان میدهد در چند دهه اخیر به طور مرتب با نوسانات جزیی افزایش یافته است. بخشی از این افزایش عملی به دیدگاههای فرهنگی باز میگردد که واکنشی در برابر الگوی توسعه در این جوامع است، طوری که نتایج یک نظرسنجی در تهران نشان میدهد پسران سنین بالای ۲۶ سال را برای ازدواجشان مناسب میدانند و دختران ۲۱ تا ۲۵ سالگی را سن ایدهآل ازدواج تلقی میکنند. سن مطلوب ازدواج برای اقشار کمسواد و بیسواد نیز که از الگوهای توسعه تاثیرپذیری کمتری دارند ۳ - ۲ سال پایینتر از این حد است. دکتر «مهدوی» معتقد است عوامل موثر بر افزایش فرهنگی سن ازدواج را باید در واقعیات جامعه و تلقی نسل جوان از مفهوم تاهل و استقلال جستجو کرد و در اینباره میافزاید: «الگوهای رفتاری معاصر به دنبال رفاه است، آن را جزئی ضروری از زندگی میداند و از این طریق توقع مادی بیشتری ایجاد میکند که بالطبع دستیابی به آن امری زمانبر محسوب میشود. تحول الگوهای دختران که ادامه تحصیل و کسب شأن تحصیلی، شغلی و اجتماعی را تشویق میکند و ازدواج را مانع دستیابی به آنان میپندارند در افزایش سن ازدواج در نظر و عمل تاثیری چشمگیر دارد. بیاعتمادی نسبت به جنس مخالف، وسواس بیش از اندازه در انتخاب همسر و فراهم بودن زمینه ارضای نامشروع عوامل دیگری هستند که در تاهل تاخیر ایجاد میکنند. نکته دیگر الگوپذیری از جوامع توسعه یافته غربی است. به نظر میرسد با آنکه تمایل به استقلال در جوانان بسیار زیاد است، دیگر ازدواج مسیر تحقق آن محسوب نمیشود و نگرشی مبتنی بر جستجوی استقلال در تجرد به چشم میآید. جوانان ترجیح میدهند به استقلال مالی برسند، خانهای بخرند یا اجاره کنند و آخر سر تجرد آزادانه را محک بزنند.
آسیب دیگری در این حوزه مطرح میشود که باید آن را ناشی از عرف نادرست فرهنگی جامعه ما و مطرح شدن یکسویه پیشنهاد ازدواج صرفا از جانب پسرها دانست. به نظر میرسد فرهنگ ما در اینباره رویهای خشک و انعطافناپذیر اتخاذ کرده است در حالیکه در دین اسلام مطابق خطبه عقد این زن است که خود را به ازدواج مرد در میآورد و پیشنهاد برای ازدواج را هم میتوان بر همین اصل استوار کرد. بسیاری از پسران با وجود علاقه به ازدواج از آنجا که خود را از نظر موقعیت مالی و شأن خانوادگی و طبقاتی در خور گزینههای ازدواجشان نمییابند از مطرح کردن پیشنهاد آن نیز حتی به صورت تلویحی و غیرعلنی اجتناب میکنند. اینجاست که نرمش طرف مقابل و علاقه طبیعی او به ازدواج میتواند مشکل را حل کند و همه موانع را پس بزند.
علاوه بر مسائل مذکور این آسیبشناس اجتماعی مشکلات مالی را مهمترین عاملی میداند که در جامعه ما به بالا رفتن سن ازدواج منجر شده است و در اینباره توضیح میدهد: «تحقیقات میدانی و آنچه از شواهد جامعه بر میآید با وجود همه دگرگونیهای فرهنگی ازدواج هنوز یکی از دغدغههای اصلی جوانان بالای ۲۰ سال را تشکیل میدهد. اغلب دختران و پسران ازدواج و تشکیل خانواده را نقطه عطفی در روند زندگیشان میدادند، به آن فکر میکنند و در صورت توانایی برای تاهل به اقدامات عملی دست میزنند. در حقیقت افزایش سن تاهل در جامعه ما با دلایل اقتصادی نظیر تامین معیشت خانواده آینده، اشتغال و مسکن ارتباطی قوی دارد و از این نظر با عوامل تاخیرساز تاهل در کشورهای غربی که دلایل عمده فرهنگی دارند به کلی متفاوت است. البته ناگفته نماند این مشکلات اقتصادی علاوه بر ناتوان ساختن بخش بزرگی از جمعیت جوان برای تشکیل خانواده بتدریج از مطلوبیت ازدواج و تاهل نیز میکاهد و نوعی مقاومت منفی در برابر این جریان طبیعی زندگی پدید میآورد. جوانها بویژه پسران به قول معروف با یک دو دوتا، چهارتا و هر جوری که حساب میکنند ازدواج را عقلانی در نمییابند! رفتن زیر بار هزینههای گزافی که پیش، حین و پس از ازدواج وجود دارد و از مخارج مراسم نامزدی، عقد و عروسی تا اجارهخانههای سنگین با وجود بیکاری یا سطح درآمدی پایین یا غیرممکن است یا بسیار دشوار و بر این اساس تجرد هر چند که طولانی شده باشد یک مزیت محسوب میشود. فرهنگ جدیدی که میان جوانان پسر به دور از تعارفات و تبریکهای ازدواج و پیوند زوجین در حال شکلگیری است و تاهل و به دوش گرفتن بار سنگین زندگی خانوادگی را نوعی حماقت، فریب، ندانم کاری یا به قول معروف افتادن در چاه زندگی پس از بیرون آمدن از چاله تجرد میداند، دلیلی بر صحت این مدعاست.»
راهکارهای وی نیز برای کاهش سن ازدواج و خروج از بحرانی که گریبان جامعه را گرفته است، طیفی وسیع را در بر میگیرد: «فرهنگسازی برای ازدواج ساده، برپایی کلاسهای آموزشی درباره ضرورت ازدواج برای فرد و نظام اخلاقی و هنجاری اجتماع، فراهم شدن امکانات ضروری زندگی زوجین توسط نهادهای دولتی یا ان.جی.اوها، حمایتهای متنوع بیمهای و مالی از جوانها در آستانه ازدواج، قرارگیری متاهلان در اولویت برخی خدمات اجتماعی و شغلی، ساخت مسکن ارزان قیمت و واگذاری به زوجین جوان و... بخشی از این راهکارها را شامل میشود. نقش خانواده و دولت در این حوزه و ارتباط هماهنگی میان آنها، نکته مهمی است که در تشویق جوانان به ازدواج بموقع نقشی پر رنگ دارد.
تربیت و حمایت خانوادگی باید ازدواج ساده را تشویق کند و زمینه را برای انگیزشهای تشکیل خانواده برای جوان فراهم آورد. دولت نیز باید به این انگیزه درونی شده پاسخ بدهد و با ایجاد بسترهای اجتماعی و اقتصادی مناسب برای ازدواج، جوانان را حمایت کند. مجموعه این تلاشها را میتوان در یک طرح جامع چنین تصور کرد. سیاستگذاری فرهنگی جامعه باید به گونهای باشدکه رشدمتناسب فرد را در زمینههای جسمی، عاطفی، عقلی، اقتصادی و... رقم بزند. این که یک جوان در سنین پس از بلوغ از نظر عقلی و عاطفی توانایی ازدواج و اداره خانواده جدیدش را داشته باشد، همچنین امکانات مالی نیز برایش فراهم باشد. در حال حاضر جوان سالها پس از بلوغ تازه به دنبال شغل یا تامین مسکن میرود و در چنین شرایطی، طولانی شدن فرآیند تاهل و افزایش نامعقول و دردسرآفرین سن ازدواج نیز اجتنابناپذیر است.»
امین رحیمی
روزنامه جامجم
abdollah_esrafili@yahoo.com
شاد، پیروز و موفق باشید.