وقتی بهموقع نمیگوییم بله!
سه شنبه 10 مرداد 1391 8:41 AM
سن ازدواج یکی از شاخصههای مهم برای ارزیابی میزان سلامت و بهداشت جسمی و روانی افراد یک جامعه محسوب میشود. در کشور ما که هنجارهای دینی نزد عموم مردم از مطلوبیت خاصی برخوردار است و جوانان بخش غالب جمعیتی را تشکیل میدهند، این ارزیابی در حوزه اخلاق اجتماعی و روحیه جمعی نیز مطرح میشود و دامنه تاثیر سن ازدواج را به حوزههای رفتاری و فرهنگی هویتی نسل جوان میکشاند. بررسی سن ازدواج جوانان ایرانی در چند دهه اخیر، روندی صعودی را نشان میدهد در حالی که سن ازدواج در سال ۱۳۵۴حدود ۲۵ سالگی بود، پس از چند دهه افزایش (بجز سال ۱۳۶۵)در سالهای اخیر برای پسران به ۲۸ و دختران به ۲۴ رسیده است.
البته آمارهای متفاوتی در این باره ارائه میشود و طبق اعلام مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، سن ازدواج برای پسران ۲۹ و دختران ۲۸ است. این اعداد و ارقام هر چه که باشد، از بالا بودن نامعقول سن تاهل خبر میدهد که بالطبع از جنبههای مختلف و به صورت پردامنه به آسیبزایی در جامعه عرفپسند و هنجارطلب ما میپردازد. بررسی دلایل افزایش سن ازدواج و عوارض ناشی از آن که بهمراتب گسترده محسوب میشود و ارائه برخی راهکارهای احتمالی برای بهبود وضعیت، موضوع نوشتاری است که در ادامه میخوانید.
قرآن کریم بلوغ را سن ازدواج میداند و از آن با تعبیر بلوغ نکاح یاد میکند. روایات ائمه و تفاسیر مختلف نیز بر همین موضوع صحه میگذارند؛ به طوری که شیخ طوسی سن ازدواج را سن توانایی جنسی و رغبت به تاهل میداند. یعنی سن ازدواج، سن تمایل است و چنین برمیآید که در صورت نیاز اگر ترک آن موجب گناه شود، ازدواج واجب میشود.
اما در جوامع امروزی به دلایلی که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت، سن ازدواج از سن بلوغ جسمی فاصله گرفته است و اغلب این فاصله معقول پنداشته میشود. جوامع غربی این خلا زمانی یا در حقیقت دوره بحرانی را با روابط آزاد جنسی که پشتوانه قانونی دارد، میپوشانند اما جامعه دینی ما چنین راهکاری را برنمیتابد. بالطبع در چنین شرایطی، آشکار شدن آسیبهای دوره بحرانی ناگزیر است چرا که نه میتوان مطابق راهکار دینی، سن ازدواج را به دوران بلوغ نزدیک کرد و نه شرایط فرهنگی و اجتماعی دنیای معاصر اجازه میدهد جامعه در شرایطی سالم افزایش سن ازدواج را تابی بیاورد. در این باره توسلی به آموزههای دینی مبنی بر خویشنداری تنها گزینه پیش روست که باز هم به دلیل شرایط فرهنگی روز و حاد بودن آسیبهای تاخیر در ازدواج به صورت عمومی و گسترده راه به جای نمیبرد. از زاویه دیگری نیز میتوان به این مساله نگاه کرد. خویشتنداری فرمان خداوند متعال برای فردی است که به هر دلیل توانایی ازدواج ندارد و جنبهای موقت یا استثنایی دارد و هرگز یک راهکار عمومی برای اداره جامعه دینی محسوب نمیشود. اراده خداوند برای زندگی انسان و دستورات وی مطابق دین مبین اسلام که دین فطرت و طبیعت است بر ازدواج، تسکین روحی و جسمی و بقای نسل تاکید دارد و دستور ارزشمند خویشتنداری که برای جلوگیری از آغشته شدن فطرت فرد به بیمبالاتی و گناه است نباید با یک راهکار کلان برای اداره جامعه یا شیوهای منفعلانه در برابر ضعفهای موجود بر سر راه ازدواج بموقع جوانان اشتباه گرفته شود. چنین برمیآید که حکم خویشتنداری نه از فرد و نه از جامعه که دولت مظهر آن است، رفع تکلیف نمیکند! چنانکه امیرالمومنین علی(ع) پس از اجرای حد درباره جوانی که از تجرد به گناه افتاده بود، دستور داد تا از بیتالمال وی را تامین کنند و تاهل را بر وی امکانپذیر ساخت در عمل نیز نزدیک شدن سن ازدواج به مرز دهه سوم زندگی، پیامدهای رفتاری و روانی وحشتناکی برای جامعه امروزی به دنبال دارد. پژوهشها در این باره از رابطه افزایش سن ازدواج و رواج تجرد با مفاسد و آسیبهای اجتماعی حکایت میکنند و جامعهشناسان و صاحبنظران مکرر در این باره هشدار میدهند. از منظر روانشناسی، تجرد طولانی مدت ریشه بسیاری از آسیبهای فردی و اجتماعی است هرچند که در نگاه اول، درک رابطه علی و معلولی میان آنها دشوار و حتی غیرممکن به نظر برسد.
abdollah_esrafili@yahoo.com
شاد، پیروز و موفق باشید.