پاسخ به:درباره نوجوانی
جمعه 23 تیر 1391 12:00 PM
همزمان با تحولات قبلی، تحول عواطف و احساسات نیز مانند تحول بدن نوجوان، شکل جهش واقعی به خود می گیرد. عواطف و احساسات آتشینی در درون آنها ایجاد میگردد و خلق و خوی آنان را بکلی دگرگون می نماید. توازنی که قبل از بلوغ بطور طبیعی بین جسم و جان کودکان وجود داشت به هم میخورد و تمام حرکات، رفتار و گفتارشان به کلی تغییر می کند. افکارشان با واقعیات زمان تطابق ندارد، رؤیایی، عشق طلب و در برابر مسائل بسیار حساس می شوند(فلسفی، 1348؛ به نقل از خدایاری فرد، 1385، ص 5). بنابه گفته روزنبلوم و لویس[3] (2003، ص 284) نوجوانان برای اتخاذ یک انتقال موفقیت آمیز به بزگسالی باید توانایی های خود را در زمینه های زیر گسترش دهند: · تنظیم عواطف شدید خود · تعدیل عواطف پر نوسان خود · تسکین مستقلانه خود · دست یافتن به آگاهی و توجه موفقیت آمیز به عواطفشان بدون غرق شدن در آنها · درک پیامد به نمایش گذاشتن احساسات اصیل شان بر خود و دیگران در مقابل رفتار ملتبسانه · بکارگیری تفکر سمبلیک جهت چارچوب بندی مجدد رویداد منفی به موردی که کمتر بیزارکننده است · جداسازی تجربه زودگذر عاطفی از هویت، و درک این که خود علیرغم نوسان عواطف، دست نخورده و بلا انقطاع باقی می ماند. · تمیز احساسات از واقعیات جهت مقابله منطقی با عواطف، مانند: «من آن را احساس میکنم، بنابر این آن باید درست باشد». · مورد بحث قرار دادن و نگه داشتن روابط بین فردی در هیبت عواطف قوی · مدیریت انگیختگی عاطفی تجربیات قاطع و دلسوزانه · بکارگیری مهارتهای شناختی جهت جمع آوری اطلاعات در مورد طبیعت و سرچشمه عواطف. از لحاظ فکری دورهی نوجوانی شروع دوره ی تفکر انتزاعی یا عملیات منطق صوری است. در دورهی کودکی، کودک بر اساس عینیات و واقعیات تفکر و استدلال می کند، ولی در این دور، نوجوان عملیات ذهنی خود را وسعت می دهد و علاوه بر منطق عینی، بر اساس فرضیات نیز استنتاج می نماید و به آزمون جنبه های عملی ایده آل ها و حقیقت فرضیه ها در قبال واقعیت خارجی و نظریه های دیگران می پردازد. در حالیکه کودک در زمان حال زندگی می کند، نوجوان بالغ در تفکر خود پدیدهی زمان را به دو سو امتداد می دهد: گذشته و آینده. فعالیت سیر در گذشته و تفکر به آینده علاقه او را به حال کاهش میدهد و از این جهت نیروی انطباق او با زمان حال اندکی ضعیفتر می شود (خدایاری فرد، 1385، صص 5 و 6). نوجوانی دورهی انتقال از کودکی به بزرگسالی است، انتقال از اخلاق دیگر پیرو به اخلاق خود پیرو. دنیای بزرگسالان از نوجوانان توقعات تازه ای دارد که نمیتوان بارفتارها و تخیلات دورهی کودکی پاسخگوی آنها بود. این دوره را عده ای «تولد دوباره» نامیده اند، زیرا دگرگونی های عمیقی در نوجوان پدیدار می گردد، فرد نه کودک است و نه بزرگسال، اما برای مرحلهی بزرگسالی آماده می شود و با تمام توان می خواهد به سمت کمال قدم گذارد که این حرکت و جهش با اشتباهات و لغزشهای بسیاری همراه است (همان، ص 6). از لحاظ مذهبی، نوجوان می خواهد براساس تفکر و برهان عقلی و دلایل منطقی مطالب و مسائل مذهبی را بررسی و قبول نماید. به احساس مذهبی دورهی کودکی، در نوجوانی دانش، و در جوانی بینش مذهبی نیز اضافه می گردد. مسائل مذهبی اکثر اوقات، در دورهی نوجوانی ارزش واقعی پیدا می کنند و در نظام های زندگی ادغام می شوند (پیاژه، ترجمهی محسنی، 1360؛ به نقل از خدایاری فرد، 1385). معمولا در نوجوانی تمام این امور باعث تحول مذهبی به عنوان بخشی منسجم از شخصیت فرد می شود. این امر به عنوان حرکتی از ایمان ابزاری ثانویه (یعنی آموزه های مذهبی والدین فهمیده و «باور» می شوند) به یک ایمان ابزاری اولیه طی نوجوانی (یعنی مذهب قسمتی از شخصیت نوجوان می شود) توصیف می شود (آلپورت، 1950؛ به نقل از غباری بناب و راقبیان، 1387، ص38) مساله هویت، یک تکلیف تحولی اساسی در نوجوانی است و در افزایش بهزیستی و شکوفایی نوجوانان نقش مهمی را ایفا می کند (غباری بناب و راقبیان، 1387، ص 161) اگر بخواهیم مهم ترین جنبهی تحولی دورهی نوجوانی را تعیین کنیم، اکثر متخصصان و صاحب نظران احتمالاً خواهند گفت نوجوانی دوره ای است که با شکل گیری و تثبیت هویت مشخص می شود. این نقطه نظر مبتنی بر ایده های اریکسون (1968) است که نوجوانی را به عنوان مرحلهی پنجم از هشت مرحلهی رشد روانی اجتماعی انسان معرفی کرده است. در طول دوران نوجوانی است که فرد کشف میکند که چه کسی است، در نتیجه در حالی که با چالش برقراری روابط صمیمانه با سایر افراد روبرو است به طرف مرحلهی بعدی حرکت می کند (میکاسی، 2000؛ به نقل از خدایاری فرد، 1385، ص 8 ). تحول عاطفی
تحول فکری
تحول اخلاقی
تحول مذهبی
تحول هویتی