خداحافظ لولو
یک شنبه 25 مهر 1389 6:23 AM
برخی کودکان هیچگاه بهطور جدی معنای ترس را درک نمیکنند اما بسیاری از آنها با مجموعهای از تجربههای ترسناک در طول زندگی شان روبهرو میشوند.
آنها از افراد غریبه، تاریکی، حیوانات، توفان، توالت، مکانهای بسته، مرگ یا هر چیز جدید یا متفاوتی میترسند. اینگونه ترسها در برخی سنین یا دورههایی خاص تشدید میشوند؛ مثلا ترس از زلزله که در بعضی دوران زندگی کودک رخ میدهد بیشتر ناشی از این است که کودک احساس میکند مبادا والدینش را از دست بدهد یا خودش بمیرد.ترس از مرگ یکی از ترسهای معمول در کودکان به شمار میرود و ممکن است بهصورت اضطراب شدید از تنها ماندن، ناتوانی در خوابیدن یا صحبت همیشگی درباره مرگ تظاهر پیدا کند.
در ۵ یا ۶ سالگی بیشتر کودکان سؤالاتی درباره مرگ میپرسند، اما از آنجا که مفهوم چرخه زندگی را بهطور کامل درک نکردهاند مرگ را مرتبط با پیری میدانند و خود را در خطر نمیبینند. در ۷ سالگی مشکوک میشوند که مرگ فقط به پیرمردان و پیرزنان اختصاص ندارد و برای آنها نیز محتمل است و در نتیجه،در این سن بیشتر سؤالاتشان درباره بیماریها و عوارض آنها متمرکز میشود. بیشتر کودکان ۹ یا ۱۰ ساله انتظار دارند پاسخ سؤالات خود را بهطور دقیق دریافت کنند. ما نباید واقعیتها را از فرزندانمان مخفی کنیم حتی واقعیت تلخی چون مرگ را.
وقتی فرزند ۴ ساله شما میپرسد عمو وقتی مرد کجا رفت؟ از پاسخهای پیچیده خودداری کنید. پاسخ شما میتواند براساس اعتقادات مذهبی استوار باشد.
برای نمونه میتوانید از این پاسخ ساده استفاده کنید: «رفت به دنیای دیگه پیش خدا» از به کار بردن واژههایی مانند کشته شدن یا مردن خودداری نکنید، زیرا کودک معنی آنها را درک میکند. روی زندگی تمرکز کنید، پس از آنکه به کودک اجازه دادید احساس خود را بیان کند و پاسخ سؤالاتش را بگیرد، روی زنده بودن و زندگی تمرکز کنید. درباره روشهای سالم زندگی که موجب طول عمر میشود بحث کنید. برای مثال تغذیه صحیح، معاینات پزشکی مرتب، ورزش منظم و.... چرخه زندگی را برای کودک شرح دهید. بهترین راه برای افزایش آگاهی کودک درباره مرگ درک زندگی است.
اگر فرزندتان به سن مناسب رسیده است اجازه دهید گیاهی را بکارد و مراحل مختلف حیات را مشاهده کند.
با کودکتان درباره بیماریهای وخیم صحبت کنید. وقتی یکی از نزدیکان یا دوستان بیمار است بزرگترها اغلب کودکان خود را در جریان وضعیت بیمار قرارنمیدهند و میکوشند در حضور آنها صحبت خاصی پیش نیاید، اما بهتر است با توجه به سن و شخصیت کودک تا حدی آنها را در جریان بگذارید. اجازه دهید کودک احساساتش را بیان کند.
وقتی فرزند شما از بیماری یا مرگ کسی خبردار میشود احساسات زیادی بروز خواهد داد؛ ممکن است احساس انکار، ناراحتی، ناامیدی، تقصیر یا ترس داشته باشد، بهویژه ممکن است بترسد که مبادا چنین اتفاقی برای خودش یا کسانی که دوستشان دارد رخ دهد. بگذارید درباره احساسش با شما گفتوگو کند. شما نیز به جای انکار احساساتش به او اطمینان دهید و از او حمایت کنید. درباره اینکه کودک را به مراسم تشییع جنازه یا تدفین ببرید خودتان براساس سن و شخصیت کودک و موقعیت او تصمیم بگیرید.
بسیاری از روان شناسان براین باورند که حضور در مراسم تدفین برای کودکان زیر ۵ تا ۶ سال و همینطور برای کودکان بزرگتری که حساس هستند مناسب نیست. اگر کودک تمایل دارد که در این مراسم شرکت نکند به خواست او احترام بگذارید و ناراحت نشوید.
برنامههای این مراسم را برای کودک تشریح کنید. برنامههایی که در قبرستان، مجلس ختم و در نهایت در خانه متوفی انجام میشود را از پیش به کودکتان توضیح دهید که سایر مردم در این مراسم چگونه عمل میکنند و او با چه صحنههایی روبهرو خواهد شد.
● ترس از تاریکی
تقریبا همه کودکان حداقل برای مدتی از تاریکی میترسند. این ترس اغلب در سن ۲ تا ۳ سالگی ظاهر میشود. ترس از تاریکی در میان کودکان متفاوت و در حال تغییر است. یک شب از هیولا و شب دیگر از دزد میترسند. معمولا اطمینان دادن به کودک(هر چند جزئی)مانع تشدید و مزمن شدن ترس میشود، اما گاهی ترس در کودک باقی میماند، در این صورت پیشنهادهای زیر شما را در غلبه بر مشکل یاری خواهد داد. در باره ترس بحث کنید.
هیچگاه روی احساساتی مثل ترس سرپوش نگذارید بلکه به آن اعتراف کنید زیرا بهنظر کودک واقعی میآید. به او اطمینان دهید چیزی برای ترسیدن وجود ندارد اما احساسات او را بهعنوان احمقانه و بچگانه بودن مسخره نکنید. از کودک بپرسید در تاریکی از چه چیزی میترسد؟
در یک اتاق تاریک کنار او بنشینید و بخواهید علت ترس خود را شرح دهد. کودک را در برابر ترس مقاوم کنید. مجموعهای از بازیها میتوانند کودک را به تاریکی عادت دهند. به برخی از این بازیها توجه کنید.
ـ دنبال بازی: خودتان نقش راهنما را بهعهده بگیرید و از کودک بخواهید شما را دنبال کند. بهتر است با دستتان او را راهنمایی کنید. ابتدا بازی را در روشنایی انجام دهید و فقط گاهی وارد تاریکی شوید، اما به تدریج مدت زمان بیشتری را در تاریکی بگذرانید. اگر کودک خواست، جای خود را با او عوض کنید.
ـ بشمار بازی: همراه با فرزندتان در یک محل تاریک بایستید و تا عدد ۳ بشمارید. کمکم این زمان را طولانیتر کنید تا به ۶۰ ثانیه برسید. او را از صمیم قلب تحسین کنید. به تدریج صدایتان را پایینتر بیاورید. برای یک کودک بزرگتر میتوانید این زمان را تا چند دقیقه نیز افزایش دهید. در تاریکی گرگم به هوا بازی کنید.
هر کدام به نوبت گرگ شوید و حین بازی حسابی سروصدا کنید. اتاقی مخصوص بازی بسازید. برای نمونه روی میز پتویی بیندازید و به کودک اجازه بدهید به زیر آن برود و برایش در و پنجره درست کنید. این مکان فضای مناسبی برای بازی کردن در تاریکی است.
با او قایمباشک بازی کنید، یا شیئی خاص را در یک مکان تاریک مخفی کنید و از او بخواهید آن را پیدا کند تا در این صورت یک علامت مثبت به دست آورد. میتوانید برای هر سه علامت مثبت هدیهای کوچک به او بدهید. به کودک اطمینان دهید که در تاریکی خطری او را تهدید نمیکند. شب هنگام قبل از خواب درها و پنجرهها را با همکاری کودک قفل کنید. توضیح دهید که دزد به ندرت در خانهای که کسی در آن است وارد میشود و همینطور بگویید که اگر دزدی وارد خانه شما شود شما زودتر بیدار خواهید شد.
همراه با کودکتان در حالیکه یک چراغ قوه در دست دارید به اتاق تاریکی وارد شوید و نقش پلیسها را بازی کنید. به فرزندتان بیاموزید در تاریکی با خودش صحبت کند. وقتی او جملههایی نظیر «من نمیترسم» و «هیچچیز نمیتواند به من ضربه بزند» را تکرار کند میتواند خودش را شجاع بداند.
● استفاده از تقویتکنندهها
هر گاه کودک را در غلبه بر ترسش موفق دیدید موفقیت او را تحسین کنید. یک جدول شجاعت طراحی کنید. منظور از شجاعت انجام وظیفه محول شده در تاریکی است(حتی با وجود احساس ترس). بهتر است در مراحل نخست، اتاق کاملا تاریک نباشد. برای مثال یک چراغ قوه به دست کودک بدهید. برای شب اول دو دقیقه در تاریکی کافی است، اما هر شب یک دقیقه به این زمان بیفزایید. این کار را تا آنجا ادامه دهید که کودک بتواند قبل از به خواب رفتن به راحتی در رختخوابش دراز بکشد. درصورت موفقیت کودک یک علامت مثبت در جدول بگذارید و بگویید اگر تعداد این علامتها برای مثال به ۵ برسد هدیهای خوب به او خواهید داد.
● پاداش مخصوص
وقتی کودک نشان داد ترسش از تاریکی از میان رفته است او را برای تماشای فیلم مورد علاقهاش به سینما ببرید. درصورت لزوم اجازه دهید یکی از اسباب بازیهایش را همراه خود بیاورد و یا هر گونه جایزه دیگری که فکر میکنید کودکتان را خیلی خوشحال میکند به او بدهید.
آنروز .. تازه فهمیدم ..
در چه بلندایی آشیانه داشتم... وقتی از چشمهایت افتادم...