چگونه به فرزند خود کمک کنیم که بر ترسهایش غلبه کند؟
یک شنبه 25 مهر 1389 6:17 AM
همه کودکان تا حدودی ترس را تجربه میکنند برخی از این ترسها طبیعی و برخی دیگر غیرطبیعی هستند. در این موارد، والدین در اطمینان خاطر دادن به کودک خود نقش اصلی را ایفا مینمایند. چنانچه والدین این وظیفه خود را بهخوبی ایفا نمایند، در زندگی حال و آینده کودک احساس ایمنی حکمفرما خواهد شد.
تعداد زیادی از ترسهای کودک طبیعی و بهنجار هستند. حتی برخی از آنها برای پیشگیری از آسیب رسیدن به آنها لازمند. بسیاری از این ترسها را والدین، خود به فرزندشان آموزش میدهند. مثلاً به کودکان خود میآموزیم که از دویدن در خیابان شلوغ، همراهی با غریبهها، خوردن داروهای دیگران، بازی با کبریت و... بترسند.
البته در چنین مواردی قصد ما ترساندن کودک از نتایجی است که چنین اعمالی در پی خواهد داشت. چنین ترسهائی بهنجار و حتی لازم تلقی میگردد و کاملاً با ترسهای نابجای کودکان متفاوت است. ترسهای نابهنجار در واقع بیشتر پاسخی به تصورات خیالی هستند تا خطرات واقعی، کودکانی که ترسهای نابهنجار را تجربه میکنند، در مواقعیکه مورد خاصی برای ترسیدن وجود ندارد، مضطرب و پریشان هستند؛ ترسی شدید که میتواند به فوبی تبدیل گردد.
در سنجشهائی که انجام گرفته است، پانزده ترس بهعنوان ترسهای معمول و رایج شناخته شده است که برخی از آنها با ترسهای کودکی ارتباط دارد. این موارد عبارتند از: ترس از تاریکی، صحبت در جمع، تنهائی، دندانپزشکی، بیمارستان (خون)، طرد، افراد خشمگین، عنکبوت، امتحان، افراد غیرعادی و ناقصالخلقه، مورد پذیرش واقع نشدن، پلیس، شکست، اشتباه کردن و حیوانات (خصوصاً سگ). برخی از این ترسها اگر در کودکی بهخوبی شناخته و درمان نشوند، در بزرگسالی به فوبیاهای جدیتری تبدیل خواهند شد که درمان آنها به مراتب سختتر خواهد بود.
● ترس از تاریکی
معمولاً ترس از تاریکی زمانی در کودک بهوجود میآید که شب در تاریکی قرار گیرد؛ این مسئله ممکن است در نتیجه اصرار والدین بر خوابیدن کودک در اتاق تاریک و به تنهائی باشد و یا زمانیکه کودک نیمه شب بیدار میشود در تنهائی و تاریکی احساس وهم نماید. برخی کودکان آنقدر در تاریکی دچار وحشت میگردند که ضربان قلبشان به شدت افزایش مییابد. والدین بایستی این واقعیت را بپذیرند که اتاق تاریک برای کودکان ماهیتاً متفاوت با زمانی درک میشود که چراغها روشن است یا روشنائی اتاق مناسب است. بنابراین، بهترین و مؤثرترین شیوه در کاهش این ترس، آن است که به فرزندان خود اطمینان دهیم اتاق و فضای آن، در تاریکی و روشنائی تغییری نمیکند. جهت کاهش ترس از تاریکی در کودکان چند راهکار پیشنهاد میگردد:
▪از چراغ خواب استفاده کنید؛ اما محل قرار گرفتن چراغ خواب هم بسیار حائز اهمیت است، چرا که باید در محلی قرار گیرد که باعث ایجاد سایههای ترسناک نگردد.
▪ پس از آنکه چراغ اتاق خواب کودک را خاموش کردید، چند دقیقهای در کنارش بمانید و راجع به مسائل مختلف با او صحبت کنید، در این مدت هم چشم کودک با تاریکی منطبق میشود و هم اطمینان خاطرش افزایش خواهد رفت.
▪ درب اتاق کودک را نیمه باز بگذارید و به او بگوئید در نزدیکی اتاقش باقی خواهید ماند. فراموش نکنید که ممکن است حتی صدای باد هم، در شب برای کودکان وهمآور و متفاوت از روز، تلقی گردد.
▪ هرگز به کودک اجازه ندهید که اگر نیمه شب از خواب بیدار شد به اتاق شما بیاید و پیش شما بخوابد؛ چرا که این مسئله آغازگر عادتی خواهد شد که ترک دادنش بسیار سخت خواهد بود. در چنین صورتی به اتاقش بروید، مسئله را جویا شوید، او را اطمینان ببخشید که علتی برای ترسیدن وجود ندارد و از آن مهمتر اینکه با حضور در کنار والدین مشکلی حل نمیشود. سپس شرایطی را که باعث ترس او شده کشف کنید و آن را رفع نمائید. به کودکتان بگوئید افتخار میکنید که آنقدر بزرگ شده است که میتواند به تنهائی در اتاق خودش بخوابد.
▪ در اجراء موارد فوق ثابت قدم باشید و هرگز روند خود را تغییر ندهید. به یاد داشته باشید که حتی یک مورد استثناء قائل شدن در این زمینه، میتواند سایر زحمات شما را به هدر دهد.
● ترس از مهد کودک و مدرسه
ترس از مدرسه، میتواند دلایل مختلفی داشته باشد و شناسائی علت دقیق آن برعهده والدین است. باید دید که آیا این ترس، ترس از خود مدرسه است یا ترس از ترک خانه؟ در صورتیکه ترس از مدرسه باشد، چه چیز موجب آن شده است؟ آیا مشکلی در راه مدرسه وجود دارد آیا در سرویس مدرسه مشکلاتی برای کودک ایجاد میشود؟
آیا ترس از مسخره شدن در مدرسه است؟ آیا کودک میترسد که در درسی نمره نیاورد؟ و... بنابراین، کلیه احتمالات بایستی در نظر گرفته شود و هر یک جداگانه آزمایش گردد؛ چرا که هر یک از این مشکلات راه حل مخصوص بهخود را میطلبد و حتی ممکن است لازم شود در این خصوص از آموزگار، مربی و سایر مسئولان مدرسه و مهد کودک نیز، کمک خواست در صورتیکه بتوانید کودک خود را با کودک دیگری آشنا کنید که در سرویس یا راه مدرسه با او همراه و هممسیر باشد، یا در زنگهای تفریح همبازی او شود و بین آنها رابطهای دوستانه ایجاد کنید، کمک بزرگی به رفع مشکل فرزندتان نمودهاید.
در صورتیکه ترس مربوط به ترک کردن خانه باشد، باید مطمئن شویم که کودک دچار اضطراب جدائی شده است یا خیر؛ تحقیق کنید که آیا کودک این واقعیت را درک میکند که حتی در صورت جدا شدن از شما و ترک منزل، شما آنجا باقی خواهید ماند و هنگامیکه به منزل بازگشت، هنوز در خانه هستید.. هر روز راجع به وقایع و اتفاقات آنروز در مدرسه با کودک خود صحبت کنید. علیالخصوص این گفتگو را دربارهٔ مسائل و تجربیات جالب مدرسه رفتن ادامه دهید و از خاطرات شیرین مدرسه رفتن خود و سایر نزدیکانش برایش بگوئید. این کار هم شیرینیهای مدرسه رفتن را برایش بارزتر میسازد و هم به شما کمک میکند به آنچه که در مدرسه رخ میدهد، آگاه شوید و ریشه مشکلات را صحیحتر بررسی نمائید.
● ترس از حیوانات
ترس از حیوانات، تقریباً در تمامی کودکان وجود دارد و با افزایش سن آنها کاهش مییابد. رویکردهای بسیاری جهت کاهش ترس کودکان از حیوانات وجود دارد:
▪ هرگز ترس خود را به کودکانتان انتقال ندهید. کودکان ترسشان را از شما فرا میگیرند.
▪ طرز رفتار صحیح با حیوانات را یاد بگیرید و به کودکانتان آموزش دهید.
▪ ترس کودک را برایش معین کنید. مثلاً به او بگوئید گربه چنگ میزند و خطرناک است ولی اگر به او کاری نداشته باشیم، هیچ آزاری نمیرساند.
▪ اگر تمایل به نگهداری حیوانات در منزل دارید حتماً به این نکات توجه نمائید:
▪ حیوانی انتخاب کنید که از نظر جثه از کودکتان کوچکتر باشد. حتی میتوانید انتخابتان را طوری صورت دهید که هر دو با هم بزرگ شوند.
▪ در هیچ شرایطی اجازه ندهید که کودک، با حیوان بدرفتاری کند یا به او آزار برساند. این امر علاوه بر اینکه موجب شکلگیری روحیه خشونت و آزارگری در کودک میشود، ممکن است حیوان را مجبور به واکنش کند که یا آسیبزاست و یا باعث افزایش ترس کودک از حیوان میگردد.
▪ در مورد حیواناتی که امکان دارد گاز بگیرند یا نوک بزنند، اجازه ندهید کودک با دست به او غذا دهد.
▪ طرز رفتار صحیح و مهربانانه با حیوان را به کودک آموزش دهید.
● ترس از دندانپزشک
بسیاری از افراد از زمان کودکی از مراجعه به دندانپزشک هراس داشتهاند و این ترس تا بزرگسالی حل نشده باقی میماند. آنچه مسلم است همگی ما بالاخره روزی مجبوریم به دندانپزشکی مراجعه کنیم؛ بنابراین ضروری است که ترس از دندانپزشکی در همان کودکی حل شود. ترس معمولاً زمانی در کودک شکل میگیرد که احساس کند هیچ کنترلی بر موقعیتی که در آن قرار گرفته است، ندارد. دندانپزشکی هم چنین موقعیتی است. اما از آنجاکه معمولاً نیاز نیست که کودکان دائماً به دندانپزشک مراجعه نمایند. میتوان با تدبیر بهراحتی چنین ترسی را از بین برد و یا حداقل از میزان آن کاست. دندانپزشک کودک خود را به دقت انتخاب کنید. در صورت امکان سعی نمائید از دندانپزشک متخصص کودکان یا از دندانپزشکهائی که طرز صحیح برخرود با کودکان را میدانند و با حوصله با آنان رفتار میکنند کمک بخواهید. استفاده از دندانپزشک خانم، میتواند سودمند باشد.
مراجعه اولیه به دندانپزشک را در سنین پائینتر شروع کنید و اینکار را در ابتدا برای چک کردن ساده (و نه درمان) انجام دهید تا کودک با محیط دندانپزشکی در زمان خردسالی و آنهم در شرایطی که نیاز به تحمل درد یا انجام درمانهای دندانپزشکی نیست، مواجه شود و به آن خود بگیرد. چرا که اولین برخوردها بسیار تعیینکننده هستند.
بهداشت دهان و دندان را به کودک آموزش دهید، اما هرکز به او نگوئید اگر بهداشت دهانش را رعایت نکند، دندانهایش پوسیده میشود و مجبور است به دندانپزشکی برود. چون چنین رویکردی باعث ایجاد تصویری منفی و تنبیهی از دندانپزشکی در ذهن کودک میگردد. باز هم مواظب باشید ترس خودتان از دندانپزشکی را به کودک انتقال ندهید.
● ترس از مرگ
معمولاً کودکان درباره مرگ کنجکاوند. این کنجکاوی و درگیری ذهنی کودک با مرگ تا زمانی بهنجار و طبیعی است که شکل وسواسگونه بهخود نگیرد. به این معنی که کودک همواره دچار نگرانی و دلواپسی راجع به مرگ ناگهانی والدین یا اطرافیان خود باشد. معمولاً پس از تجربه مرگ در اطراف کودک، چنین افکاری به سراغ او میآیند. این مسئله حتی با مشاهده مرگ در حیوانات خانگی و یا مرگ شخصیتهای اصلی برنامههای تلویزیونی که کودک با آنها ارتباط برقرار کرده است نیز، ممکن است پیش آید.
در چنین شرایطی چه باید کرد؟
راجع به مفهوم مرگ با فرزندتان گفتگو کنید و صحبتهای او را نیز بشنوید و به سئوالاتش پاسخ دهید. اما اینکار را فقط در شرایطی انجام دهید که او کاملاً احساس ایمنی میکند و هیچ نشانهای دال بر نگرانی و دلواپسی در او ملاحظه نمیگردد. در واقع این صحبتها در مواقع بحرانی یا در شرایطی که مرگ اطرافیان تازه رخ داده است نبایستی انجام شود. زمانیکه یکی از نزدیکان در اثر مرگ طبیعی، بیماری و یا حوادث از بین میرود، حقیقت را به کودکتان بگوئید. همین ناآگاهی کودک است که موجبات ترسهای او را فراهم میسازد. او باید علل واقعی مرگ را بشناسد.
در صورتیکه بر اثر اتفاقی، کودک خود را در مرگ دیگری مقصر میداند به او اطمینان خاطر بدهید که چنین نیست. گاهی اتفاق میافتد که کودک از فردی ناراحت است و با خود آرزوی مرگ وی را میکند، اگر اتفاقاً آن فرد از دنیا رفت، کودک خود را مسئول مرگ وی میپندارد. به او اطمینان ببخشید که چنین نیست.
بسیاری از متخصصان اعتقاد دارند که کودک باید پس از ۵ سالگی و فقط در صورتیکه خودش علاقهمند باشد، در مراسم سوگواری شرکت کند والدین بایستی چنین موقعیتهائی را با تعبیر ”خداحافظی گفتن با متوفی“ توصیف نمایند.
آنروز .. تازه فهمیدم ..
در چه بلندایی آشیانه داشتم... وقتی از چشمهایت افتادم...