بازی درمانی
جمعه 23 مهر 1389 11:40 AM
این تكنیك براساس انعكاس رفتار كودك است. باید احساسات كودك را طوری شناسایی كرد و آن را به كودك منتقل كرد كه كودك نسبت به اعمال و رفتار خود آگاه شود.
● كاربرد:
برای درمان كودكان ناسازگار و كسانی كه نسبت به حل مسایل مربوط به سازگاری مشكل دارند استفاده می شود.
● محیط بازی درمانی:
محیط بازی باید ثابت باشد و در واقع شامل یك محدوده بسته كه اغلب یك اتاق مخصوص است كه از لحاظ روشنایی و دما در جای مناسبی از ساختمان قرار داشته باشد. بچه ها باید در محدوده اتاق بازی كنند و هیچ یك از اسباب بازیها را نباید از اتاق خارج كنند.
برای هر جلسه درمان یكسری اسباب بازی از قبل تهیه می شود و در نظر گرفته می شود كه بیشتر شامل نوزاد عروسكی، بطری شیر نوزاد، مداد رنگی، سربازان عروسكی، تفنگ عروسكی، تعدادی عروسكهای كاغذی كه بیانگر اعضای خانواده باشد، خانه عروسكی، خمیرهای بازی و توپ است كه در اختیار بچه ها قرار داده می شود و می گوییم: "هر بازی كه دوست داری انجام بده".
● اصول بازی درمانی:
▪ ترغیب نمی كنیم:
برای مثال نمی گوییم " اطمینان دارم كه تو این كار را انجام می دهی".
▪ حمایت نمی كنیم:
برای مثال نمی گوییم "من به تو كمك خواهم كرد تا تو این كار را انجام دهی".
▪ فشار وارد نمی كنیم:
برای مثال نمی گوییم "سعی كن مثل دیگران این كار را انجام دهی".
در اتاق بازی بچه آزاد است تا هر كاری كه خواست انجام بدهد و هر بازی كه انتخاب كرد انجام دهد. اولین مكالمه از سوی بچه شروع می شود و درمانگر، گفتار بچه را عیناً فقط با تغییر ضمایر و افعال به خودش برمی گرداند.
اگر مكالماتی بین مربی و كودك در اتاق بازی انجام می شود، نباید جلوتر از احساس كودك باشد، چون این دخالت در تبیین احساس درونی كودك است، مثلاً كودك می گوید من در اینجا از انجام هیچ كاری نمی ترسم و هر كاری كه می خواهم انجام می دهم. مربی برمی گردد و به كودك می گوید تو اینجا از انجام هیچ كاری نمی ترسی و هر كاری كه دوست داری انجام می دهی (ولی در بیرون، مقررات به تو اجازه چنین كاری را نمی دهند). این جمله واپسین در واقع دخالت در تبیین احساسات كودك است و نباید در اتاق بازی درمانی گفته شود.
در مواقعی هم درمانگر نباید سكوت كند؛ برای مثال زمانی كه كودك در شخصیت خود شك ایجاد كرد و سؤالی برایش ایجاد شد، برای مثال پسری در حالی كه با اسباب بازیهای دخترانه بازی می كند می گوید: من دوست داشتم كه دختر باشم. در چنین لحظه ای مربی باید شخصیت و هویت بچه را برایش قطعی كند و بگوید تو دوست داشتی دختر باشی در حالی كه یك پسری.
حالا ممكن است كودك در محیط بازی كاری انجام بدهد كه عملی تخریبی و غلط باشد. اصولاً بچه ها در چنین شرایطی به صورت مربی یا درمانگر نگاه می كنند. جمله ای كه درمانگر باید بگوید این است كه تو فكر می كردی كه من برای این كار تو را سرزنش كنم، مگر نه؟ مددجو می فهمد كه شما در اینجا این كار را انجام نمی دهید و اصولاً یك پوزخندی تحویل شما می دهد و به كارش در آن زمان ادامه می دهد و شما نباید در آن مقطع مانع او شوید.
● بازی درمانی انفرادی:
به علت داخل نشدن عناصر انتقاد و تشویق در محیط درمان، درمان فردی به مراتب آسانتر و كاراتر از درمان گروهی است.
● بازی درمانی گروهی:
در بازی درمانی گروهی ترجیحاً دختر و پسر را از هم جدا می كنند. درضمن اصل بازتاب احساسات و نقطه نظرهای كودك با دقت بیشتری باید حفظ شود تا كودك احساس نكند با سایر بچه های گروه مقایسه می شود؛ چه لفظ تحسین و چه لفظ انتقاد، چنین احساسی را ایجاد می كند. برای مثال اگر كودكی كار مثبتی انجام داد نباید از كلمات "آن می داند چه كاری انجام بدهد" استفاده كرد و اگر كودكی بی هدف به گذراندن وقت خود مشغول بود، نباید گفت "تو مثل اینكه نمی دانی چه كار بكنی؟". درمانگر باید احتیاط كافی بكار ببرد تا مبادا تمركز واكنشهایی بر روی یك كودك به بهای بی توجهی به كودكان دیگر تمام شود. درمانگر باید كوشش كند تا عقب ترین كودك عضو گروه وارد جرگه ارتباط شود؛ حتی اگر آن فقط یك لبخند دوستانه باشد.
بازی درمانی گروهی از لحاظ اینكه حضور كودكان دیگر در اتاق، تنشهای درونی كودك را كاهش می دهد و نسبت به درمانگر واكنش طبیعی تر خواهد داشت و بطوركلی دامنه گسترش ارتباط بین درمانگر و كودك را افزایش می دهد مفید است.
● چگونه كودك را وارد اتاق بازی كنیم؟
ارتباط با كودك را از طریق سلام و احوالپرسی شروع می كنیم. ما به كودك می گوییم "آن عروسكی كه روی میز است دوست داری؟" در اینجا اكثر بچه ها با خنده جواب مثبت می دهند و وارد اتاق بازی می شوند، ولی تعدادی از بچه ها ممكن است برخورد دیگری داشته باشند برای مثال می گریزند یا می گویند نه!
احتمال چنین امری هست. احتمال فراوان وجود دارد كه كودك در پاسخ به سلام یك درمانگر پشت خود را به او بكند؛ در چنین شرایطی اصلاً نباید از زور استفاده كرد. حتی نباید جملاتی مثل این كه "ای وای چه اسباب بازیهای قشنگی، آنجا پر از عروسك و ماشینه. تو كه آنها را دوست داری، مگر نه؟" را گفت؛ زیرا با این سؤال آخر در واقع شما مسؤولیت تصمیم گیری داشتید نه كودك.
در چنین شرایطی درمانگر باید از خطاب سوم شخص استفاده كند و بگوید: "بچه های زیادی اینجا می آیند و از اتاق ما خوششان می آید". اگر كودك باز قیافه ای منفی گرفت و علاقه ای به اتاق بازی نداشت، درمانگر باید بگوید "تو از این عصبانی هستی كه تو را اینجا آورده اند"، "تو دوست نداری كسی با تو اینجوری رفتار كند" یا بگوید "مثل اینكه تو دوست نداری با من صحبت كنی چون تو من را نمی شناسی؟". بین این سؤالات پرسشی كمی هم توقف می كنیم تا كودك احساسات خود را نمایان كند. "تو می خواهی برگردی خانه (كلاس)، بهرحال اتاق بازی آنجاست"، "می خواهی قبل از اینكه به خانه برگردی (یا به كلاس برگردی) سری به آنجا بزنی؟". اگر باز هم مثمر ثمر نشد می گوییم قبل از اینكه به خانه برگردی باید در دفتر منتظر باشی، حالا خودت انتخاب كن! می خواهی در دفتر باشی یا در اتاق بازی؟ اگر باز هم نتیجه نداد هرگز از زور استفاده نمی كنیم و به گروه درمانی رو می آوریم تا از تنشهای بچه كاسته شود. بعد از وارد شدن در اتاق بازی كودك را كاملاً در انتخاب بازی آزاد می گذاریم و هرگز كارهای انجام شده توسط كودك را تحسین نمی كنیم، چون این عمل از سوی كودك به عنوان مراقبت تلقی می شود و بعدها جملاتی شبیه اینكه معلم مواظبمان هست را بیان می كند.
● گزارش یك نمونه عملی:
جیمز كودكی است پنج ساله كه توسط درمان گرش اینگونه توصیف می شود:
او كودكی است سرگردان، جیغ جیغو، فردی كه به اصطلاح قدرت تشخیص و شناسایی اش صفر است و گفتار هم ندارد.
در درجه اول این كودك در ورود به اتاق بازی واكنشهای منفی نشان می دهد و به هر طریق ممكن وارد اتاق بازی می شود.
در مرحله اول این كودك اسباب بازیها را برداشته و به كف اتاق پرت می كند و نیم نگاهی به درمانگر می كند و هر آنچه به دست می گیرد به وسط اتاق پرت می كند.
در جلسه دوم دوباره اسباب بازیها را برمی دارد و به وسط اتاق پرتاب می كند، ماشینها را روی زمین هل می دهد و واگنها را جابجا می كند، گهگاهی صدای خنده و گاهی هم صدای ناله از خودش تولید می كند در چنین شرایطی به محض خنده كودك درمانگر می گوید "جیمی این كار را دوست داره" یا "جیمی فكر می كنه این كار جالبه" و در هنگام ناله كودك درمانگر می گوید "جیمی این كار را دوست نداره، جیمی ناراحت شده".
در جلسه سوم جیمی فعالیتهایش را معطوف این كار می كند. این بار درمانگر به محضی كه كودك اسباب بازی را از زمین برمی دارد، اسم آن را می گوید. در مراحل بعدی كودك از این كار خوشش می آید به دفعات این كار را انجام می دهد و منتظر می ماند كه درمانگر نام آن وسیله را بگوید. درمانگر در ضمن باید حالات كودك را بیان كند. برای مثال جیمی داره واگن را هل می ده. جیمی داره تیراندازی می كنه.
در جلسات بعدی، درمانگر به همان ترتیب عمل می كند؛ منتها این بار جیمی منتظر شنیدن نام وسیله ها می ماند و در صورت توانایی خودش هم با درمانگر تكرار می كند. بعد از گذشتن چند جلسه جیمی دارای گفتار دو كلمه ای است. او وقتی وارد اتاق بازی می شود سلام می كند و به آرامی به سمت اسباب بازیها می رود و شروع به بازی می كند و هر وقت اسباب بازی از زمین برمی دارد، به صورت مربی نگاه می كند و نام آن را می گوید رفتار پرخاشی او بسیار كم شده است و می توان گفت در بسیاری از موارد قطع شده است و هر روز به ذخیره واژگانی او افزوده می شود و در واقع كار درمانی ما مناسب پایه ریزی و انجام شده است.
آنروز .. تازه فهمیدم ..
در چه بلندایی آشیانه داشتم... وقتی از چشمهایت افتادم...