جایگاه فرهنگ سازی در اجرای صحیح قانون هدفمندی
چهارشنبه 31 خرداد 1391 7:24 PM
مسئله ی اصلی این است که باید نگاه کلان به اقتصاد و مسائل دیگر زندگی به مردم انتقال داده بشود؛ به عنوان مثال در هدفمندی این نگاه به مردم انتقال داده بشود که اگر روال جاری ادامه پیدا کند چه اتفاقهای بدی میافتد،
حدود یکسال و نیم از اجرای قانون هدفمندی یارانه ها میگذرد. عملکرد در اینباره نشان میدهد که دولت در ماه ها ی ابتدایی بدون کاستی کار خود را آغاز کرد اما پس از گذشت چند ماه ابتدایی، معلوم نشد چه اتفاقی دراقتصاد ایران رخ داد که باعث شد همه چیز بههم بریزد و کاستیها آشکار شود. با این اوصاف سؤال این است که دولت، چه اقداماتی باید پس ازماه ها ی ابتدایی انجام میداد که نداد؟ برای بررسی بیشتر زوایای فازاول هدفمندی یارانه ها در گفتوگو با «دکتر مهدی طغیانی» عضو هیاًت علمی دانشگاه امام صادق(ع) به این موضوع پرداخته است که در ادامه میخوانید. آقای دکتر! همانطور که استحضار دارید قانون هدفمندی یارانه ها ناظر بر چند بعد است. یک بعد آن خانوارها هستند. بعد دیگر تولیدکنندگان و قسمت دیگر آن سهم دولت است. به نظر شما وظیفه ی خانوارها در اجرای طرح هدفمندی چیست. دولت و سایر نهادها برای تعامل بهتر خانوارها باید چه اقداماتی انجام دهند؟ این نکته را نباید فراموش کرد که هدف اصلی اجرای قانون هدفمندی یارانه ها اصلاح قیمتهاست. یعنی با اجرای قانون هدفمندی قرار است اصلاح قیمت کالاها و خدمات صورت گیرد. در ادبیات اقتصادی هنگامی که بحث از اصلاح قیمت میشود، کسانی که مصرفشان هنوز متناسب با اصلاح قیمتها شکل نگرفته معمولاً احساس نارضایتی میکنند، یعنی فرد مجبور است تا میل نهایی به مصرف را تغییر دهند و با توجه به وضعیت جدید مصرف کند لذا این تغییر در میان مدت و بلند مدت بدون شک باعث ایجاد نارضایتی خواهد شد. اما اگر در مقابل این تغییرات اصلاحات فرهنگی صورت گرفته باشد، به گونهای که ابتدا الگوی مصرف را اصلاح کرده باشیم و بعد به اصلاح قیمت بپردازیم، نارضایتی مذکور از اجرای طرح تقریباً به حداقل میرسد. لذا به جرأت میگویم نخستین نکتهای که در بحث خانوارها و فرهنگ اهمیت دارد این است که اصلاحات فرهنگی باید قبل از اصلاح قیمتها انجام شود. این امر باعث که نارضایتی مردم به حداقل رسیده و عدم همراهی احتمالی مردم با اجرای طرح مذکور نیز کاهش یابد چرا که مردم از قبل، همراهی کردن با طرح را پذیرفتهاند. به عنوان مثال نحوه ی عملکرد راهنمایی و رانندگی در بحث جریمه ها عیناً مصداق مناسبی در این حوزه است. در این اقدام، اصلاح فرهنگی مقدم بر سایر امور بود و لذا بعدها که قانون و آییننامه اصلاح شد و جریمه ها چند برابر گردید تقریباً همه پذیرفته بودند که این جریمه ها به خاطر خطرات احتمالی لازم است. یعنی از ابعاد مختلف به نحوی مسئله برای مردم مطرح شده بود که آنها خودشان را سیاستمدار میدانستند و این را پذیرفته بودند که غیر از این چارهای نیست و تا حدودی هم اصلاح انجام شد. یعنی تا حدودی برای بسیاری از مردم (آن کسانی که میخواستند کارهای عجیب و غریب در رانندگی انجام بدهند مد نظر نمیباشند)، اصلاح فرهنگی انجام شد، از این رو نارضایتی زیادی به وجود نیامد. در مورد اقتصاد هم این بحث مطرح است که اصلاح قیمتی بعد از اصلاح فرهنگی است و باید ابتدا اصلاح الگوی مصرف و زندگی انجام بشود تا این گونه مسائل به وجود نیاید. مطلب دیگر در فرهنگ سازی این است که ممکن است تورم به خاطر فشار تقاضا یا فشار عرضه باشد اما نکتهای که میتواند تورم را تشدید کند، نرخ روانی تورم است. تورم روانی نرخی است که به نرخ تورم واقعی اضافه میشود و هیچ برنامه و مدلی نیست که بتواند تورم روانی را پیشبینی کند حتی میتوان ادعا کرد که به هیچ وجه تورم روانی قابل پیشبینی نیست. از طرف دیگر همراهی مردم با یک طرح میتواند بحثهای روانی را کنترل کند و به خصوص در ایران (به خاطر ساختارها و مشکلات موجود ناشی از جنبه ها ی مختلف و ساختارهای اقتصادیمان)، اگر مردم قصد همراهی با دولت را نداشته باشند، فشارهای روانی و سیگنالهای روانی را زود دریافت میکنند و سریع واکنش نشان میدهند. این امر باعث میشود بعضاً یک سیاست حتی به شکست منجر شود. اگر یادتان باشد در دههی 70 نیز قرار بود که چنین کاری شبیه همین قانون هدفمندی یارانه ها در کشور انجام شود اما به دلیل آماده نبودن زیر ساختها و توجیه نبودن مردم، اجرای طرح با یک شکست کاملا آشکار مواجه شد. فکر میکنید مهمترین دلیل آن رویداد چه بود؟ عدم فعالیتهای فرهنگی در حوزه اجرا. کار فرهنگی در آن برهه صورت نگرفته بود. مشخص بود که طرح نیز توفیق چندانی پیدا نخواهد کرد. مطمئنا یادتان هست که دردههی 70 همین طرح یارانه ها به شکلی دیگر در کشوراجرایی شد و مسئولان وقت مجبور شدند که طرح را متوقف کنند. چرا که در آن برهه تورم روانی به تورم واقعی سیاستها اضافه شده بود... نکته ی بعد که کلیتر از موضوعات مذکور است فرهنگسازی گسترده است. فارغ از اینکه بخواهیم چه سیاستی را اجرا بکنیم، رفتارسازی اقتصادی همواره به انجام بهینه ی طرحها کمک میکند و موجب میشود رفتارهای مطلوب اقتصادی در جامعه شکل بگیرد. یکی از راهکارهای افزایش سرمایهگذاری برای تولید، ترویج پس انداز در جامعه است. یعنی مردم علیرغم شرایط تورمی خودشان عامل به پسانداز باشند. به این نکته توجه کنید عامل به پسانداز بودن، یک مقوله ی فرهنگی است. در کشورهایی مانند ژاپن، مردم با فرهنگ پسانداز تربیت میشوند، یعنی نمیتوانند پسانداز نکنند. بعضاً حتی وقتی نرخهای سود بانکی صفر یا منفی هم هست فرد ژاپنی حاضر است با نرخ سود صفر هم موجودی خرد خود را در بانک سپردهگذاری کند. این یک مقوله ی فرهنگی است از این جهت که فرد میداند اگر پول خود را در بانک سرمایهگذاری و سپردهگذاری کند به طور قطع به رشد و توسعه ی کشورش کمک میکند و اگر همین نقدینگی خرد در خارج از چرخه ی اقتصاد باشد هیچ خاصیتی نداشته و به زیان اقتصاد ملی است. این تفکر با تعالیم دینی ما نیز کاملاً سازگار است. مسئله ی دیگر این است که فرد با نگاه کلان مسائل خرد زندگیاش را در تمامی عرصه ها از جمله اقتصادی مشاهده کند. به نظر میرسد این چند مقوله، نکات اصلی است که معمولاً توجه زیادی به آنها نمیشود و تمامی این چند عامل در توفیق یک سیاست دخیل است. حالا این سؤال مطرح میشود که آیا مباحث فرهنگی در حال حاضر به درستی انجام میشود. برخی تحلیلها نگاه مثبتی به مقولهی فرهنگی در حوزهی هدفمندی دارند، چرا که معتقدند اگر دولت در حوزهی فرهنگسازی اقدام نمیکرد، هماکنون شاهد اختلالات زیادی در جامعه بودیم؛ اما تاکنون هیچ اتفاق خاصی مبنی بر نارضایتی مردم در یکسال و نیم اخیر رخ نداده است؟ بنده معتقدم در کشور ما مباحث فرهنگی به درستی انجام نمیشود، اگر یادتان باشد در زمان اجرای طرح هدفمندی یارانه ها برنامه ها ی مختلفی از صدا و سیما پخش میشد مبنی بر اینکه از فرد روستایی پرسیده میشد با مبلغ یارانه نقدی چه میکنید؟ همانطور که گفتم اوایل طرح برنامه ها ی خوبی نشان داده میشد، به عنوان مثال نشان داده میشد که در روستاها افراد با مبلغ یارانه نقدی کسب و کار تولیدی راه میاندازند، گوسفند میخرند و... . اما اکنون از این نوع برنامه ها پخش نمیشود مردم هم به تبع عدم فرهنگسازی مبالغ مذکور را به مخارجشان اضافه میکنند. ممکن است که گفته شود این امر موجب شده که فشار تورم بر مردم کاهش یابد و هزینه ها ی مردم را جبران کند این نکته کاملا درست است؛ اما مسئلهی مهم این است که اکنون از فرهنگسازی غفلت شده است و این غفلت در آینده میتواند مخاطرات بسیار گستردهای را شامل شود، البته حرف شما را قبول دارم. قبل از هدفمندی، فرهنگسازی خوبی در سطح جامعه انجام شد. اما اکنون دیگر چیزی بهنام فرهنگسازی نمیبینیم. فرهنگسازی باید ادامه پیدا کند، برای اجرای فاز دوم هدفمندی نیاز به برنامه ها ی فرهنگی زیادی است. یادمان باشد هدفمندی بهطور کامل به پایان نرسیده است. منظورتان از بحث فرهنگی چیست؟ چه باید میشده که نشده؟! بحث اصلی در مورد فرهنگ سازی در مورد اتفاقهایی است که در حوزه ی عدالت افتاده است. انسان فطرتاً از عدالت خوشحال میشود. اگر مردم ببینند بنزینی که قبل اجرای قانون هدفمندی به زیان اقتصاد عمل میکرده و هدر میرفته است و اکنون چگونه مصرف میشود و چه آثاری بر توزیع درآمد و موضوع عدالت در جامعه داشته است، به طور قطع از هر جهت با طرح مذکور همراه خواهند شد. این از آن جهاتی است که به نظر بنده بر روی آن کار نمیکنیم. از این رو نباید موضوعات را در بحثهای سیاسی، منازعات و کشمکشها بیندازیم و از جنبه ها ی فرهنگی غافل شویم. متأسفانه ما هم اکنون از مباحث جدی در حوزه هدفمندی غافل شدیم و بیشتر به جنبه ها ی سیاسی و غیرکارشناسی طرح میپردازیم. در اجرای فاز دوم هدفمندی نیاز به یک عزم جدی داریم، البته عزمی خیلی جدیتر از فاز اول. وظیفهی نهادهای دیگر مانند رسانه ها چیست؟ نباید از رسانه ها غافل شویم، هر وقت از رسانه ها در مقولهای غافل شویم اتفاق خوبی رخ نداده است. این موضوع را یادمان باشد که اگر جایی توفیقی حاصل شده به خاطر این است که فرهنگ سازی بر امور مقدم بوده است. به عنوان مثال سازمان بورس در بحث سهامداری و بازار سرمایه خیلی خوب کار کرد. اگر بخواهیم در حوزهای موفق بشویم راهی جز این نداریم که در مورد فرهنگسازی آن حوزه خوب کار کنیم و زوایا و ابعادی را که پنهان میماند برای مردم باز کنیم. آقای دکتر سؤال بعدی دربارهی آثار مجادلات سیاسی بر رفتار مردم است؟ این عوامل چقدر در همراهی و عدم همراهی خانواده ها مؤثر هستند؟ دو مسئله را باید از هم جدا کرد، یکی اینکه ممکن است عامل سیاسی کاستی داشته و به خاطر ضعف عملکردی دولت مشکلاتی به وجود آمده باشد، این مسئله را باید جدا بررسی کنیم. بحث دوم این است که این مجادلات سیاسی چه اثری بر روی اجرای طرح دارد؟ از جهت علمی در بحثهای اقتصاد کلان بر همراهی مردم تأکید شده است و اقتصاددانان معتقدند اگر که مردم با سیاستی همراه نباشند خودشان خواه ناخواه به سمت آن میروند که سیاست را خنثی کنند. بنابراین عدم همراهی مردم در اجرای یک طرح بزرگ باعث شکست طرح خواهد شد. ممکن است دولت قصد داشته باشد که سیاست پولی اتخاذ کند، اما اتفاقهایی در اقتصاد بیفتد و مردم برعکس آن سیاست، پیشاپیش سیاست را پیشبینی کنند و تصمیمهایی بگیرند که آن سیاست شروع نشده از بین برود. در کشور ما مردم خیلی به موضعگیریهای مسئولین اقتصادی حساس نیستند، اما بازار به این حرفها حساس است. در دنیا هم اینگونه است. مردم دنیا به حرفهای مسئولان خیلی حساس هستند. در دنیا اساساً هر کلمهای که یک مسئول بیان میکند در اقتصاد آن کشور اثرگذار است. و حتی ممکن است بازار را دچار کشمکش کند، به عنوان مثال ممکن است وزیر خزانهداری آمریکا یا مسئول فدرال رزرو، در بره ها ی اظهارنظری کند و در آن روز بورس نیویورک چند درصد رشد کند یا چند درصد سقوط کند. از این رو به نظر میرسد که این مجادلات اثرات نامطلوبی بر روی اقتصاد خواهد داشت. بنابراین باید مراقب برخی اظهارنظرها باشیم. لذا توصیه میکنم سعی کنیم از برخی مجادلات سیاسی در زمان اجرای یک طرح ملی به شدت بپرهیزیم. به نظر شما چه مسائلی در فرهنگسازی هدفمندی مهم است؟ یعنی چه اصولی باید به مردم آموزش داده شود که یک فرهنگسازی متناسب باشد... مسئله ی اصلی این است که باید نگاه کلان به اقتصاد و مسائل دیگر زندگی به مردم انتقال داده بشود؛ به عنوان مثال در هدفمندی این نگاه به مردم انتقال داده بشود که اگر روال جاری ادامه پیدا کند چه اتفاقهای بدی میافتد، تا چند سال دیگر مجبور به واردات بنزین میشویم. از طرف دیگر برکات طرح بیان شود. اما متأسفانه از اینگونه اقدامات انجام نمیشود و مردم نسبت به رخدادهای آتی که برای جامعه روی میدهند، توجیه نیستند. مسئله ی بعد این است که اگر حرفی بخواهد در جامعه مؤثر باشد باید مطابق با فطرت انسانی باشد در این صورت تقریباً همه با شما موافقت میکنند و با تمام دل همراه میشوند، از این رو اگر ما بتوانیم دل مردم را با طرح همراه بکنیم، سیاستهایمان زودتر به نتیجه میرسد. اما در مورد بحث تولید با توجه به اینکه منابع در دست مردم است نیاز است که فرهنگسازی بشود اما مردم ما در بحث تولید متأسفانه فرهنگ خوبی ندارند، مردم بیشتر از تولید، به بحث دلالی و خرید و فروش در زمینه ها ی اقتصادی علاقهمند هستند که سودهای یک شبه داشته باشد...، ما باید فرهنگ مردم را به این سمت ببریم که حتی اگر خود فرد نمیتواند کار تولیدی انجام بدهد تاحد ممکن با فعالیتهایی که به تولید ملی کمک میکند، همراه بشود. یعنی بگوید من مثلاً اگر 5 هزار تومان دارم، 5 هزار تومانم را ببرم در بحث تولید. این 5 هزار تومان را بدهم به کسی که بتواند اینها را جمع آوری بکند و کار تولید را راه بیندازد تا به توسعهی جامعه کمک شده باشد. به نظر بنده عنصر هویت گم شده است و در مورد این مسائل باید فرهنگسازی بشود. منبع: پایگاه تحلیلی تبیینی برهان
چهار راه برای رسیدن به آرامش:
1.نگاه کردن به عقب و تشکر از خدا 2.نگاه کردن به جلو و اعتماد به خدا 3.نگاه کردن به اطراف و خدمت به خدا 4.نگاه کردن به درون و پیدا کردن خدا
پل ارتباطی : samsamdragon@gmail.com
تالارهای تحت مدیریت :
مطالب عمومی کامپیوتراخبار و تکنولوژی های جدیدسیستم های عاملنرم افزارسخت افزارشبکه