0

مصلح موعود در اقوام مختلف جهان

 
anwarsabahi
anwarsabahi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 261
محل سکونت : خوزستان

مصلح موعود در اقوام مختلف جهان
جمعه 26 خرداد 1391  2:27 PM

 

مصلح موعود در اقوام مختلف جهان واحد دین واندیشه تبیان زنجان-

مسئلة عقيده به ظهور مصلحي جهاني در پايان دنيا امري عمومي و همگاني است و اختصاص به هيچ قومي و ملتي ندارد. سرمنشأ اين اعتقاد کهن و ريشه‌دار علاوه بر اشتياق دروني و ميل باطني هر انسان ـ که به طور طبيعي خواهان حکومت حق و عدل و برقراري نظام صلح و امنيت در سرتاسر جهان است ـ نويدهاي بي‌شائبة پيامبران الهي در تاريخ بشريت به مردم مؤمن و آزادي‌خواه جهان است.

تمامي پيامبران بزرگ الهي در دوران مأموريت خود به عنوان جزئي از رسالت خويش به مردم وعده داده‌اند که در آخرالزمان و در پايان روزگار، يک مصلح بزرگ جهاني ظهور خواهد نمود و مردمان جهان را از ظلم و ستم ستمگران نجات خواهد داد و فساد، بي‌ديني و بي‌عدالتي را در تمام جهان ريشه‌کن خواهد ساخت و سراسر جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. سيري کوتاه در افکار و عقايد ملل مختلف مانند: مصر باستان، هند، چين، ايران و يونان و نگرش به افسانه‌هاي ديگر اقوام مختلف بشري اين حقيقت را به خوبي روشن و مسلم مي‌سازد که همة اقوام مختلف جهان با آن همه اختلاف آراء عقايد و انديشه‌هاي متضادي که با يکديگر دارند، در انتظار مصلح موعود جهاني به سر مي‌برند.

اينک براي اين که دربارة اين موضوع سخني به گزاف نگفته‌ باشيم فهرست مختصري از بازتاب اين عقيده را در ميان اقوام و ملل مختلف جهان در اينجا مي‌آوريم.

1. ايرانيان باستان معتقد بودند «گرزاسپه» قهرمان تاريخي آنان زنده است و در کابل خوابيده و صد هزار فرشته او را پاسباني مي‌کنند تا روزي که بيدار شود و قيام کند و جهان را اصلاح نمايد.2. گروهي ديگر از ايرانيان مي‌پنداشتند که«کيخسرو» پس از تنظيم کشور و استوار ساختن شالودة فرمانروايي، ديهيم پادشاهي را به فرزند خود داد و به کوهستان رفت و در آنجا آرميده تا روزي ظاهر شود و اهريمنان را از گيتي براند.

3. نژاد اسلاو بر اين عقيده بودند که از مشرق يک نفر برخيزد و تمام قبايل اسلاو را متحد سازد و آنها را بر دنيا مسلط گرداند.

4. نژاد ژرمن معتقد بودند که يک نفر فاتح از طوايف آنان قيام نمايد و ژرمن را بر دنيا حاکم گرداند.

5. اهالي صربستان انتظار ظهور «مارکوکراليويچ» را داشتند.

6. برهماييان از ديرزماني بر اين عقيده بودند که در آخرالزمان «ويشنو» ظهور نمايد و بر اسب سفيدي سوار شود و شمشير آتشين بر دست گرفته و مخالفان را خواهد کشت، و تمام دنيا «برهمن» گردد و به اين سعادت برسد.

7. ساکنان جزاير انگلستان از چندين قرن پيش آرزومند و منتظرند که «ارتور» روزي از جزيرة «آوالون» ظهور نمايد و نژاد «ساکسون» را در دنيا غالب گرداند و سعادت جهان نصيب آنها گردد.

8. اسن‌ها معتقدند که پيشوايي در آخرالزمان ظهور کرده، دروازه‌هاي ملکوت آسمان را براي آدميان خواهد گشود.

9. سلت‌ها مي‌گويند: پس از بروز آشوب‌هايي در جهان، «بوريان بور ويهيم» قيام کرده، دنيا را به تصرف درخواهد آورد.

10. اقوام اسکانديناوي معتقدند که براي مردم بلاهايي مي‌رسد، جنگ‌هاي جهاني اقوام را نابود مي‌سازد، آنگاه «اودين» با نيروي الهي ظهور کرده و بر همه چيره مي‌شود.

11. اقوام اروپاي مرکزي در انتظار ظهور «بوخض» هستند.

12. اقوام آمريکاي مرکزي معتقدند که «کوتزلکوتل» نجات‌بخش جهان، پس از بروز حوادثي در جهان، پيروز خواهد شد.

13. چيني‌ها معتقدند که «کرشنا» ظهور کرده، جهان را نجات مي‌دهد.

14. زرتشتيان معتقدند که «سوشيانس» (نجات‌دهندة بزرگ جهان) دين را در جهان رواج دهد، فقر و تنگدستي را ريشه‌کن سازد، ايزدان را از دست اهريمن نجات داده، مردم جهان را هم‌فکر و هم‌گفتار و هم‌کردار گرداند.

15. قبايل «اي پوور» معتقدند که روزي خواهد رسيد که در دنيا ديگر نبردي بروز نکند و آن به سبب پادشاهي دادگر در پايان جهان است.

16. گروهي از مصريان که در حدود 3000 سال پيش از ميلاد، در شهر «ممفيس» زندگي مي‌کردند، معتقد بودند که سلطاني در آخرالزمان با نيروي غيبي بر جهان مسلط مي‌شود، اختلاف طبقاتي را از بين مي‌برد و مردم را به آرامش و آسايش مي‌رساند.

17. گروهي ديگر از مصريان باستان معتقد بودند که فرستادة خدا در آخرالزمان در کنار رودخانة خدا پديدار گشته، جهان را تسخير مي‌کند.

18. ملل و اقوام مختلف هند، مطابق کتاب‌هاي مقدس خود، در انتظار مصلحي هستند که ظهور خواهد کرد و حکومت واحد جهاني را تشکيل خواهد داد.

19. يونانيان مي‌گويند: «کالويبرگ» نجات‌دهندة بزرگ ظهور خواهد کرد و جهان را نجات خواهد داد.

20. يهوديان معتقدند که در آخرالزّمان «ماشيع» (مهدي بزرگ) ظهور خواهد کرد و تا ابدالآباد در جهان حکومت مي‌کند. او را از اولاد حضرت اسحاق مي‌پندارد در صورتي که تورات کتاب ـ مقدس يهود ـ او را صريحاً از اولاد حضرت اسماعيل دانسته است.

21. نصارا نيز به وجود حضرت(ع) قائلند و مي‌گويند: او در آخرالزمان ظهور خواهد کرد و عالم را خواهد گرفت، ولي در اوصافش اختلاف دارند.1

آنچه از نظر گذشت ـ گرچه همة آنها با حضرت مهدي(ع) کاملاً تطبيق نمي‌کند و حتي برخي از آنها اصلاً با مهدي موعود اسلام وفق نمي‌دهد ـ از يک حقيقت مسلّم حکايت مي‌کند و آن اينکه: اين افکار و عقايد و آرا که همة آنها با مضمون‌هاي مختلف، از آينده‌اي درخشان و آمدن مصلحي جهاني در آخرالزمان خبر مي‌دهند، نشانگر اين واقعيت است که همة آنها در واقع از منبع پر فيض وحي سرچشمه گرفته است، ولکن در برخي از مناطق دوردست که شعاع حقيقت در آنجا کمتر تابيده است در طول تاريخ به تدريج از فروغ آن کاسته شده، و فقط کلياتي از نويدهاي مهدي موعود و «مصلح جهاني» در ميان ملت‌ها به جاي مانده است.

البته سالم ماندن اين نويدها در طول قرون متمادي، خود بر اهميت موضوع مي‌افزايد، و مسئلة «مهدويت» و ظهور مصلح جهاني را قطعي‌تر مي‌کند.

 اسامي موعود در کتب مذهبي

اينک قسمتي از اسامي مبارک منجي موعود را که با الفاظ مختلفي در بسياري از کتب مذهبي اهل اديان و ملل مختلف جهان آمده است، از نظر مي‌گذرانيم: «صاحب» در صحف ابراهيم(ع)، «قائم» در زبور سيزدهم، «قيدمو» در تورات به لغت ترکوم، «ماشيع» (مهدي بزرگ) در تورات عبراني، «مهميد آخر» در انجيل، «سروش ايزد» در زمزم زرتشت، «بهرام» در ابستاق زند و پازند، «بندة يزدان» هم در زند و پازند، «لند بطاوا» در هزارنامة هنديان، «شماخيل» در ارماطس، «خوراند» در جاويدان، «خجسته» (اصمد) در کندرال فرنگيان، «خسرو» در کتاب مجوس، «ميزان الحق» در کتاب اثري پيغمبر، «پرويز» در کتاب برزين آذرفارسيان، «فردوس اکبر» در کتاب قبروس روميان، «کلمة الحق» و «لسان صدق» در صحيفة آسماني، «صمصام الاکبر» در کتاب کندرال، «بقية‌الله» در کتاب دوهر، «قاطع» در کتاب قنطره، «منصور» در کتاب ديد براهمه، «ايستاده» (قائم) در کتاب شاکموني، «ويشنو» در کتاب ريگ ودا، «فرخنده» (محمد) در کتاب وشن جوک، «راهنما» (هادي و مهدي) در کتاب پاتيکل، «پسر انسان» در عهد جديد (اناجيل و ملحقات آن)، «سوشيانس» در کتاب زند و هومو من يسن، از کتب زرتشتيان، در کتاب شابوهرگان کتاب مقدس «مانويه» ترجمة «مولر» نام «خرد شهر ايزده» آمده که بايد در آخرالزمان ظهور کند، و عدالت را در جهان آشکار سازد، «فيروز» (منصور) در کتاب شعياي پيامبر.2

علاوه بر اينها اسامي ديگر نيز براي موعود مبارک در کتب مقدس اهل اديان ذکر شده است که ما به جهت اختصار از نقل آنها خودداري نموديم.

اسامي مقدسي چون: «صاحب، قائم، قاطع، منصور و بقيةالله» که در کتب مذهبي ملل مختلف آمده است، از القاب خاص وجود مقدس حضرت حجت بن الحسن العسکري(عج) است که در بيشتر روايات اسلامي، به آنها تصريح شده و اين خود بيانگر اين واقعيت است که موعود همة امت‌ها و ملت‌ها، همان وجود مقدس حضرت مهدي(ع) است.

موعود در دين يهود

چنانکه در آثار «دانيال نبي» مسطور است، عبارت از بيان اين معنا است که در آخرالزمان حق تعالي جهان را دگرگون خواهد فرمود و صالحان و ابرار از ظالمان و اشرار جدا خواهند شد و اين روزگار پر از ظلم و جور به پايان خواهد رسيد.

شور و التهاب انتظار موعود آخرالزمان، در تاريخ پرفراز و نشيب يهوديت موج مي‌زند. يهوديان در سراسر تاريخ محنت‌بار خود، هرگونه خواري و شکنجه را به اين اميد بر خود هموار کرده‌اند که روزي موعود (مسيحا) بيايد و آنان را از گرداب ذلت، درد و رنج رهانده، فرمانرواي جهان گرداند.

در سراسر تاريخ بني اسرائيل، کساني به عنوان موعود يهود برخاستند و با گرد آوردن برخي افراد ساده‌لوح، بر مشکلات آنان افزودند. امّا در اين ميان حضرت عيسي بن مريم ظهور کرد و با داشتن شخصيتي بس والا و روحي الهي، دين بسيار بزرگي را بنياد نهاد و گروه بي‌شماري را به ملکوت آسمان رهنمون شد.

با توجه به مطالب ياد شده، روشن مي‌شود که اصل ظهور منجي جهان در نزد پيروان دين يهود، ثابت و مسلم است. در عين حال بغض و کينة آنان نسبت به همة اديان ـ خصوصاً مسيحيت ـ قابل انکار نيست. از آرزوهاي يهود آن است که از طريق ظهور موعود منتظر، بر همة بشريت مسلط شوند و همة ملل و اقوام دنيا تسليم يهود و تحت استعمار آنان باشند. توجه به اين نکته ضروري است که مسئلة منجي جهاني صبغة يهوديت يا نژاد يهودي ندارد.

از نظر اين نويسنده، عدة قليلي از سياسيون يهود باسوء استفاده از اين عقيده، رژيم اسرائيل را در سرزمين‌ فلسطين، به منظور زمينه‌سازي ظهور مسيح ايجاد کردند. آنان احساسات يهوديان را براي سرزمين مقدس برانگيختند و ثروتمندان را براي ايجاد آبادي‌هاي يهودي‌نشين تشويق کردند.

در مقابل، عدة کثيري از يهوديان، پندار جعلي ياد شده را رد مي‌کردند و عقيده داشتند که نجات، تنها از طريق دخالت مستقيم خدا به دست مي‌آيد. سرعت بخشيدن به دوران رهايي از طريق ايجاد مهاجرنشين‌هاي يهودي در فلسطين، نقض آشکار شريعت به شمار مي‌رود.3

 موعود در دين مسيحيت

همان طور که نجات‌دهندة پاياني بر مبناي معتقدات يهوديان، مسيح (ماشيع) است که جهان را درخشان و با شکوه مي‌سازد، به اعتقاد مسيحيان نيز مسيح(ع) نجات‌بخش است. البته براي زمان ظهور حضرت مسيح(ع) تاريخ مشخصي در بشارت انجيل نمي‌يابيم و از اين جهت شباهت دقيقي با اعتقاد اسلامي دربارة زمان ظهور وجود دارد، در انجيل مي‌خوانيم:

امّا آن روز و آن ساعت را نمي‌داند کسي از بشر و فرشتگان آسمان، مگر پدر.4

بر اساس بشارت فراواني که در کتاب انجيل آمده است، حضرت مسيح(ع) به دنبال قيام حضرت قائم(ع) در «فلسطين» آشکار خواهد شد و به ياري آن حضرت خواهد شتافت، و پشت سر حضرتش نماز خواهد گزارد، تا يهوديان و مسيحيان و پيروان وي تکليف خويش را بدانند و به اسلام بگروند و حامي حضرت مهدي(ع) گردند. از اين رو، در آخرين روزهاي زندگي ـ و شايد در طول دوران حيات ـ به ياران و شاگردان خود توصيه‌ها و سفارش‌هاي اکيدي دربارة بازگشت خود به زمين نموده و آنان را در انتظار گذارده و امر به بيداري و هوشياري و آمادگي فرموده است.

اينک متن برخي از آن بشارات که در انجيل آمده است:

پس بيدار باشيد؛ زيرا که نمي‌دانيد در کدام ساعت خداوند شما مي‌آيد. ليکن اين را بدانيد که اگر صاحب خانه مي‌دانست در چه پاس از شب دزد مي‌آيد، بيدار مي‌ماند و نمي‌گذاشت که به خانه‌اش نقب زند. پس شما نيز حاضر باشيد، زيرا در ساعتي که گمان نبريد پسر انسان مي‌آيد پس آن غلام امين و دانا کيست که آقايش او را بر اهل خانة خود بگمارد تا ايشان را در وقت معين خوراک دهد. خوشا به حال آن غلامي که چون آقايش آيد او را در چنين کاري مشغول يابد.5

نظير اين پيشگويي در انجيل لوقا نيز آمده است6: مقصود از «پسر انسان» حضرت مسيح(ع) نيست، زيرا مطابق نوشتة جيمز هاکس آمريکايي در قاموس کتاب مقدس اين عبارت 80 بار در انجيل و ملحقات آن (عهد جديد) آمده است که فقط 30 مورد آن با حضرت عيسي مسيح(ع) قابل تطبيق است ولي50 مورد ديگر از نجات‌دهنده‌اي سخن مي‌گويد که در آخر زمان و پايان روزگار ظهور خواهد کرد و حضرت عيسي(ع) نيز با او خواهد آمد، و او را جلال و عظمت خواهد داد، و از ساعت و روز ظهور او جز خداوند متعال کسي اطلاع ندارد. که او کسي جز حضرت مهدي(عج) آخرين حجّت خدا نخواهد بود.

به طوري که مي‌بينيم فرازهايي از عهد جديد با روايات اسلامي وجوه مشترک فراواني دارد که از آن جمله است: نزول حضرت عيسي(ع)7، صيحة آسماني، زنده شدن گروهي از افراد صالح، آمدن او بر فراز ابر و ربوده شدن ياران حضرت ولي‌عصر(ع) از محراب‌ها و رختخواب‌هاي خود و انتقال يافتن آنها بر فراز ابرها، همة اين موارد در احاديث اسلامي آمده و با اين فقرات انجيل دقيقاً منطبق است.

 موعود در دين زرتشت

موعود زرتشت يا «سوشيانس» ـ که در فارسي «سوشيانت» و گاه به صورت جمع «سوشيانس‌ها» آمده ـ نجات‌بخشي است که «اهورامزدا» به مردمان نيک وعده داده شده، و وظيفه‌اش پاييدن و نگهباني جهان راستي است. جهاني که اندکي پيش از رستاخيز آراسته خواهد شد و در آن راست‌گو بر دروغ‌گو چيره خواهد شد. جهاني که در آن حق غالب است و باطل و دروغ مغلوب.8 «از اين جهت سوشيانس (ناميده خواهد شد) زيرا که سراسر جهان مادي را سود خواهد داد.»9

سوشيانس، يعني سود دهنده و خيرخواه. اين برگزيدة الهي، زماني که جهان آکنده از تباهي‌ها شود، در بخش مرکزي زمين ظهور خواهد کرد. سوشيانس از فرزندان زرتشت است که نطفه‌اش به شيوة معجزه‌آسايي در درياچه نگهداري مي‌شود و مادر او دوشيزه‌اي است از نژاد زرتشت پيامبر. اين شخصيت الهي در صفات و ويژگي‌ها شباهت خاصي به زرتشت پيامبر خواهد داشت. در انتها به شباهت‌هايي اشاره شده است که در متون ديني اسلام و زرتشت، ميان حضرت مهدي(عج) و سوشيانس وجود دارد.

در ميان کتب زرتشتيان، گات‌ها يا سرود‌هاي زرتشت قديمي‌ترين و معتبرترين آنهاست و بعد از آن، اوستا شامل دستورها و فرمان‌هاي زندگي است. کتاب بندهش که در قرن سوم هجري نوشته شده، در مورد مسئلة «منجي» نظريه‌هايي چون نظريات شيعه دارد. در حالي که در اوستا اين موارد به چشم نمي‌خورد.

زرتشتيان قائل به ظهور سه منجي هستند که هر يک به فاصلة هزار سال از ديگري ظهور خواهد کرد و به ترتيب عبارتند از: «هوشيدر» به معني پرورانندة قانون و «هوشيدار ماه» به معني پرورانندة نماز و نيايش و «استوت ارت» آخرين منجي، که با آمدن او جهان نو مي‌شود و رستاخيز مي‌گردد و مردگان زنده مي‌شوند و زندگان نيز عمري هميشگي خواهند داشت.

بارداري مادر سوشيانس شباهت زيادي به مادر گرامي حضرت مهدي(ع) دارد10. مادر حضرت مهدي(ع) داراي بارداري پنهان بود و آثار حمل در او آشکار نبود.

در بخش «گات‌ها» که يکي از بخش‌هاي چهارگانة اوستا است (بندهاي 8 و 9) نويدهايي در مورد ظهور حضرت مهدي(ع) و سيطرة جهاني آن حضرت و قيام شکوهمند او را داده است. از اين روز به نام «بامداد روز» ياد شده است.

جاماسب، در کتاب معروف خود جاماسب نامه که حوادث گذشته و آيندة جهان در آن ثبت شده، و احوال پادشاهان، انبيا، اوصيا و اوليا را بيان مي‌کند، ضمن مطالبي که از قول زرتشت راجع به پيامبران بازگو مي‌نمايد در مورد پيامبر گرامي اسلام(ص) و دولت جاودانة حضرت مهدي(ع) و رجعت گروهي از اموات مطالبي گفته، آنگاه دربارة ظهور مبارک حضرت مهدي(ع) چنين مي‌گويد:

و از فرزندان دختر آن پيامبر [عرب که آخرين پيغمبر باشد] که خورشيد جهان و شاه زنان نام دارد، کسي پادشاه شود در دنيا به حکم يزدان که جانشين آخر آن پيغمبر باشد در ميان دنيا که مکه باشد و دولت او تا به قيامت متصل باشد و بعد از پادشاهي او دنيا تمام شود و آسمان جفت گردد و زمين به آب فرو رود و کوه‌ها کنده شود و اهريمن کلان را که ضدّ يزدان و بندة عاصي او باشد بگيرد و در حبس کند و او را بکشد.

و نام مذهب او برهان قاطع باشد و حق باشد و خلايق را به يزدان بخواند و زنده گرداند خلق را از بدان و نيکان، و نيکان را جزا دهد و بدان را سزا دهد و بسياري از خوبان و پيغمبران زنده شوند و از بدان گيتي و دشمنان خدا و کافران را زنده گرداند و از پادشاهان اقوام خود را زنده کند که فتنه‌ها در دين کرده باشند و خوبان بندگان يزدان را کشته باشند و همة متابعان و تبه‌کاران را بکشد و نام اين پادشاه بهرام باشد.

و ظهور او در آخر دنيا باشد... و خروج او در آن زمان شود که تازيان بر فارسيان غالب شوند و شهرهاي عمّان خراب شود و به دست سلطان تازيک، پس او خروج کند و جنگ کند و دجال را بکشد.

و برود و قسطنطنيه را بگيرد و علم‌هاي ايمان و مسلماني در آنجا برپا کند و عصاي سرخ شبانان باهودار (که موسي(ع) باشد) با او باشد و انگشتر و ديهيم سليمان با او باشد و جنّ و انس و ديوان و مرغان و درندگان در فرمان او خواهند بود.

و همة جهان را يک دين کند و دين گبري و زرتشتي نماند و پيغمبران خدا و حکيمان و پري‌زادان و ديوان و مرغان و همة اصناف جانوران و ابرها و بادها و مردان سفيدرويان در خدمت او باشند».11

در اينجا لازم است اين نکته را يادآور شويم که، اعتقاد به ظهور سوشيانس در ميان ملت ايران باستان به اندازه‌اي رايج بوده است که حتي در موقع شکست‌هاي جنگي و فراز و نشيب‌هاي زندگي با يادآوري ظهور چنين نجات‌دهندة مقتدري، خود را از يأس و نااميدي نجات مي‌دادند.

شاهد صادق اين گفتار اينکه، در جنگ قادسيه پس از درگذشت رستم فرخ‌زاد ـ سردار نامي ايران ـ هنگامي که يزدگرد، آخرين پادشاه ساساني، با افراد خانوادة خود آمادة فرار مي‌شد به هنگام خارج شدن از کاخ پرشکوه مدائن، ايوان مجلل خود را مورد خطاب قرار داد و گفت:

هان اي ايوان! درود بر تو باد، من هم اکنون از تو روي برمي‌تابم تا آنگاه که با يکي از «فرزندان خود» که هنوز زمان ظهور او نرسيده است به سوي تو برگردم.

سليمان ديلمي مي‌گويد، من به محضر امام صادق(ع) شرفياب شدم و مقصود يزدگرد را از جملة «يکي از فرزندان خود» از آن حضرت پرسيدم، حضرت فرمود:

او مهدي موعود(ع) و قائم آل محمد(ص) است که به فرمان خداوند در آخرالزمان ظهور مي‌کند. او ششمين فرزند دختري يزدگرد است و يزدگرد نيز پدر او است.12

در حال حاضر در ميان اقوام شرقي و غربي، حتي در ميان سرخ‌پوستان آمريکا، پندار مشابهي دربارة بازگشت يا ظهور منجي موعود پديد آمده است.13

اينکه ما مي‌بينيم همة انسان‌ها در همة زمان‌ها مي‌جوشند و به دنبال روزي بهتر، در انتظار تحقق پيروزي نهايي به سر مي‌برند و فريادرسي را به ياري مي‌طلبند، خود دليل قاطعي بر ريشه‌دار بودن اين تمايل باطني و خواست دروني و فطري بودن انتظار موعود مبارک که حقيقت آن در مهدويت متجلي است، مي‌باشد.


 

 حوزه علمیه خوهران / گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان

http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html

پي‌نوشت‌ها:

1. او خواهد آمد، ص 87 (به نقل از: ظهور حضرت مهدي(عج) از ديدگاه اسلام، مذاهب و ملل جهان، سيد اسدالله هاشمي شهيدي)

2. هاشمي شهيدي، همان، صص 46 ـ 47.

3. همان، صص 164 ـ 165.

4. ترجمة اناجيل اربعه، ميرمحمد باقر خاتون آبادي، انتشارات نقطه.

5. کتاب مقدس، انجيل متي، ص 41، باب 24، بندهاي 1 ـ 8، 23 ـ 28، 29 ـ 37 و 42 ـ 46.

6. کتاب مقدس، انجيل لوقا، ص 16، باب 12، بندهاي 35 و 37 ـ 40.

7. مجلسي، محمدباقر، بحارالأنوار، ج 52، ص 181.

8. يسنا 48، باب 1 و 2.

9. همان، بخشي از بند 129 فروردين يشت.

10. صد در نصر و صد در بندهش، نوشيروان دارابار بهمن، ص 35.

11. لعمات النور، ج 1 صص 23 ـ 25.

12. مجلسي، محمدباقر، همان، ج 51، ص 164.

13. هاشمي شهيدي، همان.

تشکرات از این پست
fardost
دسترسی سریع به انجمن ها