پاسخ به:عشقولانه
یک شنبه 11 خرداد 1393 7:01 AM
گر همسفر عشق شدی مرد سفر باش
ورنه ره خود گیر و یکی راه گذر باش
هشدار که یخ تاب تب عشق ندارد
گر بسته قالب شده ای فکر دگر باش
آن دوست که دیدنش بیاراید چشم
بی دیدنش از دیده نیاساید چشم
ما را ز برای دیدنش باید چشم
ور دوست نبینی به چه کار آید چشم
رفتن بهانه نمی خواهد
بهانه های ماندن که تمام شوند کافیست
نمی دانم دل من نازک است
یا چشمان تو تیز
هرچه نگاه به تو می دوزم
بند دلم پاره می شه
مسافت نمی تونه به محبت فاصله بده
با اینکه کنارم نیستی اما مهربونیتو حس می کنم
دنیا برای من یعنی:
پسرم مهدیار